داریوش مؤدبیان – کارگردان و مدرس تئاتر
بعد از کودتای ۲۸ مرداد و تعطیلی سالنهای نمایش، با تأسیس دانشکده هنرهای دراماتیک و شروع ضبط و تولید نمایشهای رادیویی و تلویزیونی در نهایت طی سالها تئاترهای تلویزیونی بهوجود آمد. پخش این تئاترهای تلویزیونی و رادیویی نقش بسزایی در تشویق علاقهمندان و حضورشان به سالنهای تئاتر در دوره جدید ایفا کرد.
بهعنوان مثال وقتی ۲۵ شهریور، تماشاخانه سنگلج فعلی آغاز بهکار کرد
تماشاگرانش کسانی بودند که پیشتر تئاترهای تلویزیونی دیده بودند و با آن
آشنا بودند. مهدی فروغ عامل این اتفاق بود و برای این کار برنامه و الگو
داشت، این امر باعث شد که جریانی راه افتاد که بعدها روی صحنه هم تأثیرگذار
بود.
نویسندگان و کارگردانان بزرگی از جمله سیدنی لومت از تلویزیون شروع کردند
و به سینما رفتند. در واقع این رابطه دو طرفه بوده است. درست است که
تلویزیون از تئاتر و ادبیات خوراک گرفته اما در جریان تماشاگرسازی و تولید و
کمک به تولید تئاتری هم پیشقدم بوده است.
در اروپا برخی تلویزیونها حتی خودشان تئاتر و گروه تئاتری دارند و غیر از
بحث تولیدات تلویزیونی، روی صحنه هم میروند. در ایران هم همینطور بوده و
کارگاه نمایش و تئاتر شهر که الان مفخر تئاتر ایران است چنین کارهایی
انجام میداده و اصولاً گروههایی که بهعنوان مثال در تئاتر شهر کار
میکردند کارمند تلویزیون بودند.
ما باید الگویی پیدا کنیم براساس آن پیش برویم نه اینکه همینطور به
مقتضیات اتفاقات و بحرانهای روز بگوییم فلان کار یا بهمان کار را انجام
بدهیم. مگر میشود با دستور و نامه، کار زیرساختی و بسترسازی آنی انجام
داد؛ آنهم بدون طرح و نقشه دقیق و برنامهای از پیش فکر شده؟ تلویزیون
موظف است با برنامهریزی حساب شده و بهرهبرداری از الگوهای رایج دنیا در
این حوزه کار را پیش ببرد. این مدیران فرهنگی باید ببینند در کشورهای
اروپایی و… چه اقداماتی انجام شده که امروز در استانداردترین حالت ممکن
همچنان در حال ضبط و تولید و پخش تئاترهای تلویزیونی هستند.
آنها امروز که بهدلیل بحران کرونا، سالنهای تئاتر تعطیل شده دارند میوه
آن مسأله را برداشت میکنند و در سایتها و فضاهای مجازی و… کارها را به
نمایش میگذارند و پیش میبرند.
باید زیرساخت آن به شکل حقیقی و حقوقی کاملاً آماده باشد. چطور میتوان در
شرایطی که تلویزیون ما به هیچ عنوان حقوق مؤلف و مصنف را نمیشناسد یا
نمیخواهد بشناسد از او چنین انتظاری داشت.
آنها حتی اسم ما را هم دلشان نمیخواهد بیاورند. وقتی تلویزیون چنین رفتار
میکند نباید گمان داشته باشیم که اتفاق خاصی بیفتد. سیاستگذارهای کلان
فرهنگی در تلویزیون در این دوره و برای پر کردن این خلأ چه فعالیت خاصی
انجام دادهاند؟ یا نهادهای دیگری که مسئول هستند و باید مدیریت کنند چه
کردهاند؟ آنها باید بیایند به امثال من بگویند چه کنم که این
خانهنشینیام هدر نرود.
من حتی به آنها پیشنهاد دادم که آرشیو را بیرون بیاوریم و با شناسنامهای
درست تلهتئاترها را دوباره پخش کنیم. باز هم جواب درستی ندادند و… پس
بهعقیده من، زمانی میتوانستیم در این دوره، شاهد پخش تلهتئاتر باشیم که
برای آن فکر درستی میکردیم نه اینکه به گفته خیلی از مدیران فرهنگی
تلویزیون به این مسأله معتقد باشیم که دوره تئاترتلویزیونی گذشته است.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.