۞مرکز مشاوره حال خوب
دکتر کبری درویش پیشه ؛ مشاور خانواده و زوج درمانگر (حضوری و تلفنی ) تلفن هماهنگی و تعیین وقت:09102904758

موقعیت شما : صفحه اصلی » فرهنگ و هنر » کتاب و ادبیات
  • شناسه : 18102
  • ۲۶ آذر ۱۳۹۹ - ۲۱:۴۷
  • ارسال توسط :
خاطرات رزمنده‌ای که در ام‌الرصاص جاماند
خاطرات رزمنده‌ای که در ام‌الرصاص جاماند

خاطرات رزمنده‌ای که در ام‌الرصاص جاماند

کتاب الضاریان به قلم حسن شکیب زاده از سوی انتشارات رویای آبی منتشر شد.

مدیر انتشارات رویای آبی از انتشار کتاب «الضاریان» خبر داد و گفت: کتاب الضاریان، مجموعه‌ی سرگذشت و خاطرات مرتبط با یکی از شهدای مظلوم عملیات «کربلای ۴» است که سال‌ها پیکر مطهرش در ام‌الرصاص عراق برجای ماند.

«آرش شایسته نیا» مدیر انتشارات «رویای آبی» از انتشار کتاب «الضاریان» خبر داد و اظهار داشت: کتاب الضاریان، مجموعه‌ی سرگذشت و خاطرات مرتبط با یکی از شهدای مظلوم عملیات کربلای ۴ است که اگر چه سال‌ها پیکر مطهرش در ام‌الرصاص عراق برجای ماند و سرانجام نیز مشتی از استخوان‌هایش به خاک سپرده شد، اما یکی از هزاران-هزار امامزادگانی شد که معجزاتش نشانه‌ی رهروی‌شان در راه امام شهیدان، حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) است. معجزاتی که خمیر مایه‌ی همه‌ی شهداست به شرطی که آنها را فهمیده و باور داشته باشیم.

وی گفت: کتاب الضاریان به قلم حسن شکیب زاده و در ۱۳۶ صفحه و شمارگان۱۱۰۰ نسخه، توسط انتشارات «رویای آبی» و همزمان با چهارم دی ماه، سالروز عملیات کربلای چهار که منجر به شهادت ده‌ها تن از رزمندگان استان قزوین شد، منتشر و در دسترس عموم قرار خواهد گرفت.

شایسته نیا ادامه داد: این کتاب شامل خاطرات همسنگران، دوستان و بستگان، دست نوشته‌ها و وصیتنامه، همراه با تصاویر و اسناد مرتبط با شهید محمد انصاریان است.

 وی اضافه کرد: شهید انصاریان بیست و پنجم تیر ماه سال ۱۳۴۹ در شهر قزوین به دنیا آمد و در حالی که دانش‌آموز سال سوم متوسطه در رشته اقتصاد بود، از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و سرانجام نیز روز چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵، در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسید و پس از تفحص پیکر مطهرش پس از ده سال، در سال ۱۳۷۵ در گلزار شهدای قزوین به خاک سپرده شد.

«الضاریان» منتشر شد/ خاطرات رزمنده‌ای که در ام‌الرصاص جاماند

به گزارش دفاع‌پرس، در مقدمه‌ی کتاب الضاریان آمده است: طی سالیان دور و دراز در گلزار شهدا، شاهد حضور افراد مختلفی بر روی قبور شهدا بودم. به‌ خصوص آدم‌هایی که هیچ ارتباط نَسَبی و سَبَبی با شهید و خانواده‌اش ندارند. آنها وقت و بی‌وقت می‌آیند و سر مزاری و در کنار شهیدی، گاهی ساعت‌ها می‌نشینند و با مرادشان نجوا می‌کنند. نجواهایی که معتقدند فقط شهدا می‌شنوند.