۞مرکز مشاوره حال خوب
دکتر کبری درویش پیشه ؛ مشاور خانواده و زوج درمانگر (حضوری و تلفنی ) تلفن هماهنگی و تعیین وقت:09102904758

موقعیت شما : صفحه اصلی » سینما و تئاتر » فرهنگ و هنر
  • شناسه : 27324
  • ۳۰ آبان ۱۴۰۰ - ۸:۰۵
  • ارسال توسط :
چارواداري در عالم نقد
چارواداري در عالم نقد

چارواداري در عالم نقد

هر اثر هنري مستقل است و ارتباطي با هنرمندان پيش از خود ندارد.

حسن لطفي – وقایع خبری

شايد اگر الكساندر پوپ شاعر نامدار انگليسي در دوره ما زندگي مي‌كرد و نقد و نظرهاي كتبي و شفاهي عده‌اي را مي‌خواند و مي‌شنيد به جاي آنكه بگويد اثري كه به سبب نقص انشا ايجاد ملال كند از نقدي كه درك ما را گمراه سازد كم زيان‌تر است، مي‌گفت فيلم ضعيفي كه به سبب ضعف ساختاري بيننده‌اش را دلزده كند از نقدي كه منتقد دريده و بد دهني بنويسد يا به زبان بياورد كم زيان‌تر است!

منتقدي كه اگر صندلي و تريبونش را به لمپن سرزباندار و زن سليطه‌اي بدهد قاعدتا آن دو بهتر از او مي‌توانند با بي‌ادبي و چارواداري آن فيلم و سازنده‌اش را فحش‌باران كنند. فحشي كه اگر جايش را به استدلال و منطق بدهد بحث چيز ديگري مي‌شود. نقد مي‌شود نوشته يا گفته‌اي كه قادر است بييننده را به‌ درك درستي از فيلم برساند و فيلمساز را براي ساخت فيلم بهتري در آينده آماده سازد. البته اينكه منتقد چقدر مي‌تواند در اين امر دخيل باشد نكته پيچيده‌اي است.

وقتي نويسنده درجه يكي مثل مارسل پروست معتقد است هر اثر هنري مستقل است و ارتباطي با هنرمندان پيش از خود ندارد، چطور مي‌توان به اين مساله اهميت داد كه منتقدي بتواند بيرون از وجود نويسنده و اثر او را به درك بهتري برساند. البته حرف مارسل پروست وحي منزل نيست و نمي‌توان به خاطر شاهكاري بنام در جست‌وجوي زمان از دست رفته همه گفته‌هاي او را درست دانست. اما مي‌توان درباره اين جمله فكر كرد و به نقش خود نويسنده در لحظه و هنگام خلق هر اثر انديشيد. اثري كه در بسياري از موارد وقتي كار خلقش تمام شده و به مخاطبش عرضه شده عده‌اي ستايشگر سرسخت آن شده‌اند و جمعي نيز به مخالفان دو آتشه‌اش تبديل گشته‌اند. اينكه كدام‌شان درست گفته‌اند را اگر چه در بيشتر موارد گذر زمان معلوم مي‌كند اما گاهي وقت‌ها تكليف آن اثر هيچ‌وقت مشخص نمي‌شود. موافقين و مخالفينش در زمان‌هاي مختلف سرجاي خود محكم مي‌ايستند. گذشته از آن مخالفت و موافقت هر كدام (با استدلال و بي‌استدلال) هم امري طبيعي است اما اين اتفاق بعضي وقت‌ها شكل ديگري پيدا مي‌كند. بعضي وقت‌ها حمله به اثري ريشه در غرض و مرضي دارد كه گاه شخصي و گاه سياسي و… است. بعضي وقت‌ها هم منتقد جايش را به مواجب‌گيري مي‌دهد كه بهانه نان دليل قانع‌كننده‌اي براي او است تا صداي ديگران شود و اثري هنري را با ستايشش بالا برد يا با نكوهش بي‌دليل تلاش كند تا آن اثر را به زير بكشد.

اينكه چنين فردي موفق مي‌شود يا نه بسته به جايگاهي است كه دارد و زبان بازي و استدلال ماكياولي گونه است كه در طول زمان به آن رسيده. اما در نهايت مثل هر زمستاني كه مي‌رود و روسياهي‌اش براي زغال مي‌ماند اين منتقد هم جيره‌صله گرفته را خرج مي‌كند و آن اثر اگر خوب و بد باشد خودش، خودش را تعريف مي‌كند. البته اين به معناي اين نيست كه نقدهاي چاروادار و بي‌منطق تاثيرگذار نيست. هست. بيشتر از همه روح انسان‌هاي شريف را آزرده مي‌كند. هنرمندان هم در مقابل چنين سنگ‌اندازي‌هايي پا سست مي‌كنند اما از پا نمي‌نشينند. آن‌وقت اثر بعدي‌شان پاسخ مودبانه‌اي به بي‌ادباني است كه صندلي منتقدين را غصب كرده‌اند.