۞مرکز مشاوره حال خوب
دکتر کبری درویش پیشه ؛ مشاور خانواده و زوج درمانگر (حضوری و تلفنی ) تلفن هماهنگی و تعیین وقت:09102904758

موقعیت شما : صفحه اصلی » فرهنگ و هنر » کتاب و ادبیات
  • شناسه : 27922
  • ۲۸ آذر ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۹
  • ارسال توسط :
«پاتک علیه پیتوک»؛ روایت مردانگی‌های شهید مدافع حرم است
«پاتک علیه پیتوک»؛ روایت مردانگی‌های شهید مدافع حرم است

«پاتک علیه پیتوک»؛ روایت مردانگی‌های شهید مدافع حرم است

در تاریخ شفاهی سندیت مهم است، چون وقتی مخاطب متن را می‌خواند، باید مطمئن باشد، واقعیت است و حاصل تخیل نیست.

«پاتک علیه پیتوک»؛ روایت مردانگی‌های شهید مدافع حرم، هادی سلطان‌زاده است. شهید سلطان‌زاده، اهل منطقه مهرآباد مشهد بود و در ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ در مقابله با تروریست‌های تکفیری در حلب سوریه به شهادت رسید. اگرچه شکل و روایت کتاب «پاتک علیه پیتوک» رمان‌مانند است، اما آن‌طور که زهره علوی‌راد، نویسنده در مقدمه کتاب گفته، ۹۰ درصد مکالمه‌ها عینا از متن مصاحبه‌ها گرفته‌ شده و تنها در حدی که بتوان خلأهای موجود در متن را پر کرد، جملاتی اضافه شده است.

انعکاس شخصیت شهدا نور امید در جامعه ایجاد می‌کند

با زهره علوی‌راد گفت‌وگویی درباره این کتاب داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

کتاب زندگی‌نامه شهید سیدهادی سلطان‌زاده از کجا آغاز شد؟ چه شد که موضوع زندگینامه یک شهید مدافع حرم را برای نوشتن انتخاب کردید؟
با توجه به این‌که مدتی در مشهد مقدس دانشجو بودم، در این مدت با دوستانی آشنا ‌شدم که در انتشار نشریه و فعالیت‌های فرهنگی مربوط به راهیان نور با بسیج همکاری می‌کردند. همزمان با پایان تحصیلاتم به دلیل علاقه‌ای که به نویسندگی داشتم، پروژه‌هایی به من پیشنهاد شد. در نهایت کتاب داستان زندگی شهید سلطان‌زاده پروژه‌ای بود که از طریق دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی پیشنهاد شد و با توجه به علاقه‌ای که داشتم، کار را قبول کردم.

درباره انتخاب موضوع زندگینامه یک شهید مدافع حرم نیز باید بگویم، از دوران تحصیل در مقطع راهنمایی تحت‌تأثیر جو مدرسه و علاقه‌ای که داشتم، کتاب‌های دفاع مقدس و شهدا را پیگیری می‌کردم. پدرم نیز کتابخانه‌ای داشت که چند قفسه از آن کتاب‌های مربوط به انقلاب و دفاع مقدس بود و این علاقه در من شکل گرفته بود و محیط خوبی که در آن قرار گرفتم نیز انگیزه‌ای برای ادامه کار من در این مسیر بود. در دوران دانشجویی که در اردوی راهیان نور شرکت کردم، این انگیزه بیشتر در من تقویت شد.

نگارش آثار به این‌گونه نبود که فقط به من پیشنهاد داده شود، بلکه خودم نیز علاقه داشتم و پیگیر این موضوع بودم، اما در زمینه شهدای مدافع حرم خیلی وارد نشده بودم، چون آن زمان که فرصت بیشتر برای مطالعه داشتم در حوزه دفاع مقدس تحقیق کرده بودم، ولی مستندها و کتاب‌های مربوط به مدافعان حرم را مطالعه و بررسی می‌کردم و تا حدودی با این فضا آشنا بودم. همه این موارد باعث شد که این پروژه را انتخاب کنم.

در نگارش این کتاب با چه سختی‌ها و مشکلاتی روبه‌رو شدید؟
سختی‌هایی که وجود داشت، بیشترش به شرایط خودم برمی‌گشت، چون من، همسر و مادر و همچنین شاغل بودم، ولی علاقه به نوشتن باعث شده بود، با مشورت با دوستانی که این تجربه‌ها را داشتند، وقتی را به این موضوع اختصاص بدهم. در مورد این پروژه هم با توجه به این‌که من زمان نگارش اثر در مشهد نبودم و بعد از دوران دانشجویی به کرمان بازگشته بودم، فقط مصاحبه‌ها را به‌عنوان منبع در اختیار داشتم و هیچ شناخت قبلی از آن محله و خانواده نداشتم. البته بودن آن چند سال در مشهد در دوران دانشجویی خیلی به من کمک کرد و با شهر مشهد و حال و هوای آنجا آشنا شده بودم. مثلا درمورد حال و هوای حرم در شب‌های جمعه که هیئت‌ها آن‌جا جمع می‌شدند و در حرم می‌ماندند، تجربه‌های مشابه داشتیم و به من کمک کرد.

دلیل استفاده از گویش مشهدی برای دیالوگ‌ها نیز، مطالعه کتاب «آبنبات هل‌دار» تألیف مهرداد صدقی بود که دیالوگ‌های آن به زبان خراسانی خیلی برای من شیرین و جذاب بود و با مطالعه آن به دوران دانشجویی برمی‌گشتم و تداعی خاطرات شیرین آن دوران بود و با توجه به این‌که دوران دانشجویی را در مشهد سپری کردم، لهجه‌ها را می‌شناختم، اما با خانواده شهید و دوستانش آشنا نبودم. با توجه به شخصیت و روابط عمومی خیلی بالای شهید به‌طوری‌که از هر طیفی در میان دوستانش پیدا می‌شد و همچنین تعداد مصاحبه‌ها، به این نتیجه رسیدیم که سبک روایت کتاب، زاویه دید سوم شخص و دانای کل باشد. یادم نیست که مصاحبه تکمیلی گرفته باشیم. مصاحبه‌ها غنی بودند. اما همین که شهید روابط عمومی خوبی داشت و دایره دوستان ایشان گسترده و متنوع بود، جمع‌آوری آن‌ها به‌صورت یک تصویر واحد مقداری کار سختی بود و نمی‌دانم چقدر توانستم از عهده این کار بر بیایم.

چرا قالب کتاب با دیگر کتاب‌های زندگینامه شهدای مدافع حرم قدری متفاوت است؟
من به این فرمایش رهبر معظم انقلاب اسلامی که تأکید دارند، اگر حرف خوبی می‌خواهید بزنید از زبان هنر استفاده کنید، به‌عنوان یک امر ولایی و فرمان ولایت فقیه اعتقاد دارم و با خود می‌پنداشتم که اگر این موضوع را وارد فضای داستان کنیم، جذاب‌تر می‌شود. کتاب‌های مشابه تاریخ شفاهی را مطالعه کرده بودم اما تا آن زمان که شروع به نوشتن کرده بودم، خیلی وارد مباحث تئوریک تاریخ شفاهی نشده بودم، ولی الان به واسطه پروژه‌هایی که دارم به این نتیجه رسیده‌ام که باید از زبان ادبیات استفاده کرد و مهارت‌های نگارشی را استفاده کرد تا جایی که به سندیت متن ضربه نزند.

در تاریخ شفاهی سندیت مهم است، چون وقتی مخاطب متن را می‌خواند، باید مطمئن باشد، واقعیت است و حاصل تخیل نیست. ولی به این معنی هم نیست که نمی‌شود از قالب داستان استفاده کرد. به‌عنوان مثال در یکی از مصاحبه‌ها از زبان یکی از دوستان شهید ذکر شده بود که وقتی در سالروز شهادت حضرت رقیه(س) از هیئت برمی‌گشتیم، سیدهادی حال و هوای خاصی داشت. در این قسمت کتاب فضاسازی صورت گرفته است.

از شیرینی‌های نوشتن این کتاب بگویید.
یکی از شیرینی‌های نوشتن کتاب این بود که خاطرات دوران دانشجویی و زمانی که مشهد بودم برایم زنده می‌شد، چون مدام در مورد اتفاقات آن شهر و مثلا حرم رفتن‌ها صحبت می‌شد و این خاطرات برایم شیرین بود و شیرینی بزرگ‌تر نوشتن از شخصیت‌هایی است که در همین دوره و همین جامعه کنار ما زندگی کرده‌اند، ولی به‌گونه‌ای که آدم‌های اطرافشان را به زندگی امیدوار کنند و به آن‌ها اطمینان دهند که خوبی و قابل اعتمادبودن هنوز در جامعه وجود دارد.

در شرایط کنونی در برابر موجی از ناامیدی و سیاه‌نمایی که القاء می‌شود، نیاز داریم، آینه‌ای مقابل نور شخصیت چنین انسان‌هایی گرفته شود تا نور امید در جامعه ایجاد شود و انعکاس یابد. اتفاق شیرین دیگر این بود که به واسطه این کتاب در شب تولد حضرت زهرا(س) و روز مادر، سفر اتفاقی به مشهد پیش آمد و خدمت مادر شهید سلطان‌زاده رسیدیم و در کنارشان بودیم. خدا ایشان را رحمت کند. خیلی دوست داشتم کتاب را به این مادر تقدیم کنم، ولی نشد. امیدوارم مورد قبولشان باشد.

مهم‌ترین ویژگی این کتاب چیست؟
این کتاب نیز مانند دیگر کتاب‌های مربوط به شهدای مدافع حرم، این ویژگی را دارد که همه ما می‌توانیم با شهید همذات‌پنداری خوبی داشته باشیم، چون شخصیت‌هایی بوده‌اند که در همین زمان و شرایط زندگی می‌کرده‌اند و رفتار خوب و مناسبی از خود نشان می‌دادند. درباره شخصیت شهید سلطان‌زاده، باید گفت ایشان تا حد زیادی الگوی قابل دست‌یافتنی است. خوب است که انسان در همه لحظات مثبت باشد، ولی شاید برای برخی انسان‌ها، نزدیک‌شدن به چنین شخصیتی سخت باشد. شخصیت‌هایی مثل شهید سلطان‌زاده خوب‌بودن را برای ما ملموس می‌کنند. شهید در برخی جاها ممکن است عصبانی شده باشد، هرچند بعد از آن عذرخواهی می‌کند. مطالعه زندگی‌نامه شهید به ما می‌گوید می‌توانیم با خطاهای کوچکی که مرتکب می‌شویم به چنین درجه‌ای برسیم. ویژگی‌ دیگر شهید، شوخ‌طبعی ایشان بود که کمک می‌کرد کتاب، کسالت‌آور نباشد. مورد دیگر، توان مدیریتی شهید بود که به افرادی که می‌خواهند کارهای فرهنگی انجام دهند، کمک می‌کند.

اگر بخواهیم از کلیشه‌ها دوری کنیم، چه نکاتی از زندگی شهید را باید بنویسیم تا برای مخاطب تازگی داشته باشد؟ به‌نظرتان چه زمانی نویسنده در این مسیر موفق خواهد شد؟
مطالبی مانند این‎که شهید نماز شب می‌خواند و به همگان احترام می‌گذاشت، شاید در نگاه اول، کلیشه به‌نظر بیاید، ولی به‌هرحال هر سبکی از زندگی یک سری مؤلفه‌های رفتاری دارد، کسی که می‌خواهد به سمت دین‌داری و شهادت پیش برود، باید مؤلفه‌هایی مانند اخلاق خوب، نماز و روزه را داشته باشد. نمی‌خواهیم شهدا را معصوم جلوه دهیم، بحث این است که بیشتر شهدا واقعا این رفتارها را داشته‌اند، ولی باید به‌گونه‌ای مطرح کرد که مشخص شود این رفتارها در جریان زندگی این شخص نمود داشته است. این طبیعی نشان‌ دادن سیر زندگی آن‌ها و این‌که فقط بُعد معنوی زندگی شهدا را پززنگ نکنیم باعث می‌شود، داستان بهتر نمایش داده شود و اثرگذارتر باشد. بحث دیگر به موضوع انتخاب سوژه مربوط می‌شود که باید سوژه‌های ناب و جدید انتخاب شود. در زمینه فرم و محتوا نیز باید در زمینه تاریخ شفاهی مقداری از ادبیات کمک گرفت و با فضاسازی مناسب در مخاطب کشش ایجاد کرد.

در حوزه ادبیات مقاومت اثر دیگری دارید؟
پروژه‌ای که اکنون در حال نگارش آن هستم، سبک مادری کردن و زندگی‌ کردن زنان ایران اسلامی است. با توجه به اینکه مدتی است در زمینه پروژه مربوط به شهدا فعالیت می‌کنم، آثار مربوط به دفاع مقدس نیز برایم جذابیت دارد.