۞مرکز مشاوره حال خوب
دکتر کبری درویش پیشه ؛ مشاور خانواده و زوج درمانگر (حضوری و تلفنی ) تلفن هماهنگی و تعیین وقت:09102904758

موقعیت شما : صفحه اصلی » فرهنگ و هنر » کتاب و ادبیات
  • شناسه : 22425
  • ۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۹:۵۰
  • ارسال توسط :
سعدی؛ پیام‌آور حقیقت و امید
سعدی؛ پیام‌آور حقیقت و امید

سعدی؛ پیام‌آور حقیقت و امید

انگار وظیفه بوستان این است که روح را تسلی دهد.

گفت و گو با اسماعیل‌آذر، درباره روز سعدی که اول اردیبهشت در تقویم ما ثبت شده است

سعدی؛ پیام‌آور حقیقت و امید


نیلوفر  ذوالفقاری

بین همه شاعرانی که چراغ ادبیات فارسی را پرنور کرده‌اند، سعدی جایگاه متفاوتی دارد و گواه این حرف این است که چه شیفتگان ادبیات و شعر و چه مردم کوچه و بازار، بیتی از سعدی یا حکایتی از او را در ذهن دارند و با خود زمزمه می‌کنند. نخستین روز اردیبهشت در تقویم ما به نام این شاعر بلندآوازه، صاحب آموزنده‌ترین اندرزهای ادبی و عاشقانه‌ترین غزل‌های فارسی نام گرفته است. به همین بهانه با اسماعیل آذر، استاد ادبیات فارسی که میان آثارش، کتاب «سعدی‌شناسی» ارزش ویژه‌ای دارد، درباره سعدی و جایگاه او در ادبیات جهان گفت‌وگو کرده‌ایم.

آثار سعدی چگونه به‌دست دیگران رسیده است؟
ابومحمد مشرف‌الدین مصلح السعدی، شاعر قرن هفتم است و تقریبا در تمام این قرن حضور دارد. تخلص سعدی از اتابکی است که با او هم‌عصر بوده، سعدی در مدرسه نظامیه بغداد تحصیل کرده و یکی از استادان او ابوالفرج بن‌جوزی صاحب کتاب المنتظم و دیگری شهاب‌الدین ابوحفص عمر سهروردی است. از مهم‌ترین حوادثی که در روزگار سعدی رخ می‌دهد، حمله مغولان به ایران است. تقریبا ۳۶سال پس از درگذشت سعدی، نسخه‌ای از آثار او به‌دست شخصی به نام ابوبکر بن‌محمد افتاد. او نسخه‌ای از آثار تهیه کرد که در صفحه اول آن نوشته بود: منقول عین خط؛ شیخ‌العارف السعدی. این نسخه اکنون در کتابخانه دیوان هند به ثبت رسیده و موجود است.
    نثر سعدی همواره با پند و اندرز همراه بوده است. به‌نظر شما آموزه‌های سعدی چقدر و چگونه می‌تواند برای نسل‌های امروزی مفید و کارآمد باشد؟
شاید میان شاعران، پس از ناصر خسروی قبادیانی، سعدی باشد که هم در نظم و هم در نثر، کسی نتوانسته به مرتبه او نزدیک شود. نثر سعدی در مرز شعر است. گاهی جمله‌های کوتاه در حکایت‌ها با تغییرات اندکی، وزن پیدا می‌کند و می‌تواند به نظم تبدیل شود. نکته اینجاست که حقیقت، همیشه حقیقت می‌ماند و روزگار نمی‌تواند چهره آن را تغییر بدهد. به چند جمله‌ نثر سعدی که وزن دارد و منظوم به‌نظر می‌رسد توجه کنید: هرکه دست از جان بشوید (فاعلاتن فاعلاتن)، ملک‌زاده‌ای را شنیدم(فعولن فعولن فعولن)، سر آزار دوستان دارد (فعلاتن مفاعلن فعلن). از این قبیل جمله‌ها کم نیستند و این است که نثر در مرز نظم قرار می‌گیرد. حالا به یک حکایت کوتاه از گلستان توجه کنید: دزدی به خانه پارسایی درآمد. چندان که جست، چیزی نیافت. دلتنگ شد. پارسا را خبر شد. گلیمی که در آن خفته بود برداشت و در راه دزد انداخت (تا محروم نشود). این حکایت کوتاه را با بخشی از رمان «بینوایان» ویکتور هوگو مقایسه کنید. سعدی در قالب ۶جمله کوتاه، یک مفهوم ارزشی را بیان می‌کند. وقتی سعدی تصویری از توحید ترسیم می‌کند، گویی روایتی را بیان می‌کند که مفهومی بلند در قالبی کوتاه چنان نافذ می‌افتد که هر خواننده‌ای را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؛ «یکی از پادشاهان، پارسایی را دید، گفت: هیچت از ما یاد می‌آید؟ گفت: بلی، هروقت که خدای را فراموش کنم.» نثر سعدی در اوج کوتاهی و سادگی، نفوذی عمیق دارد. نثر سعدی از نظر محتوا غنی است و بیشتر سخنان او نمی‌تواند دستخوش زمان و مکان شود. جملاتش کوتاه، ساده و آهنگین است و می‌تواند در زندگی ما نقش داشته باشد، مشروط بر اینکه به‌کار ببندیم. حتی سخنان سعدی در ذهن عامه مردم نقش دارد؛ اگر چوپانی در صحرا بخواهد زمزمه کند می‌خواند: گوسفند از برای چوپان نیست/ بلکه چوپان برای خدمت اوست. کفاش در دکان خود بر کاغذ می‌نویسد: تهی‌پای رفتن به از کفش تنگ. پزشک در داروخانه به مشتریانش یادآوری می‌کند: شفا بایدت داروی تلخ نوش. عاشق بی‌قرار با خود زمزمه می‌کند: شب فراق که داند که تا سحر چند است/مگر کسی که به زندان عشق در بند است. واعظ در منبر به مردم توصیه می‌کند: هر که با بدان نشیند، نیکی نبیند.

    این روزها سختی‌ها، امید را در زندگی ما کمرنگ کرده است. امید در آثار سعدی چه جایگاهی دارد؟
اصولا ادبیات، سراسر پیام‌آور شادی و امید است. بیشترین فضای غمناکی که در ادبیات به‌خصوص شعر و غزل وجود دارد، دوری از معشوق است. اگر در ژرف ساحت این موضوع بحث کنیم در نهایت به‌گونه‌ای از ساحت قدسی خواهیم رسید. سعدی وقتی صحبت از امید می‌کند، پشتوانه‌ای برای آن دارد که دفع ملال می‌کند. مثلا می‌گوید: امید از بخت می‌دارم بقای عمر چندانی / که ابر لطف بازآید به خاک تشنه بارانی. یا در نمونه‌ای دیگر می‌گوید: بلا و زحمت امروز بر دل درویش / از آن خوش است که امید رحمت فرداست. حتی زمانی که سعدی با خدا سخن می‌گوید، امیدواری از کف نمی‌دهد: خدایا مقصر به‌کار آمدیم / تهی‌دست و امیدوار آمدیم. آنجا که می‌گوید چه خوش باشد که بعد از انتظاری / به امیدی رسد امیدواری، در حقیقت می‌خواهد شیرینی امیدواری را در کام انسان بریزد.
    به‌نظر شما سعدی و آثارش چه تفاوتی با شاعران هم‌رتبه‌خود دارد؟
تفاوت در شیوه بیان است، فکر می‌کنم اگر یک موضوع را برای نمونه از زبان ۳شاعر بشنویم، قضاوت راحت‌تر خواهد بود. حافظ، مولوی و سعدی را برای نمونه انتخاب می‌کنم و مفهوم اصلی مورد بحث این است که در گرفتاری‌ها، باید از خداوند، تمنای گشایش داشته باشیم. حافظ می‌گوید: بر در ارباب بی‌مروت دنیا / چند نشینی که خواجه کی به در‌آید. ارباب بی‌مروت دنیا، یعنی مردمی که به دنیا چسبیده‌اند و آن وقت ما چه انتظاری از آنها داریم؟ در ادامه می‌گوید: اگر دنبال نوریم باید سراغ خورشید رویم؛ یعنی منبع اصلی گشایش خداست. مولوی درباره همین موضوع می‌گوید: در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران / به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد، منظور این است که نباید برای گشایش جز خداوند سراغ دیگری رفت. اما سعدی می‌گوید: هر آنکه بر در بخشایش خدا بنشست / به عاقبت نرود ناامید از این درگاه که یادآور آن آیه شریف است که می‌گوید: «از رحمت خداوند ناامید نباشید.»
    آیا سعدی همان اندازه که در نثرهایش به آموزه‌های انسانی و اخلاقی پرداخته، در سروده‌هایش هم چنین تصاویری خلق کرده است؟
بله. یکی از آثار مهم سعدی بوستان است. اگر نگاه کوتاهی به بوستان داشته باشیم، پاسخ این سؤال را خواهیم گرفت. در این کتاب رایحه آرامش، جان را صفا می‌دهد. انگار وظیفه بوستان این است که روح را تسلی دهد و در جان آرامش می‌آفریند. خواننده پس از سیر در این اثر، پر از امید می‌شود. خداوند در همه‌جای بوستان حضور دارد: بلندی از آن یافت کو پست شد / در نیستی کوفت تا هست شد. در دنیای امروز ما هرکسی در فکر خود و نزدیکان خود است؛ گویی دیگری فراموش شده است. در این حکایت مخاطب سعدی، کل جامعه بشر است: 
شبی دود خلق آتشی برفروخت / شنیدم که بغداد نیمی بسوخت
یکی شکر گفتی در آن خاک و دود / که دکان ما را گزندی نبود
جهاندیده‌ای گفتش ‌ای بوالهوس / تو را خود غم خویشتن بود و بس
پسندی که شهری بسوزد به نار / اگرچه سرایت بود بر کنار. آیا می‌توانی خوشحال باشی که همه‌جا آتش گرفت اما دکان تو از سوختن برکنار بود؟ یعنی انسان را با شعرش متوجه دیگری می‌کند، می‌گوید جامعه دارای جمعیت واحدی است که هر کدام ما در آن نسبت به‌خود و دیگران مسئولیت داریم. در تمام مفاهیم بوستان به آنچه می‌گویند (انسانم آرزوست) می‌رسید. نیک‌مردی، جوانمردی، به دیگری اندیشیدن، غم دیگران را خوردن، دست دیگران را گرفتن، یتیمان را تیمار کردن، راستی و عدل، خودخواه‌نبودن و مضامینی از این دست در بوستان سعدی فراوان است.
    سعدی در ادبیات جهان چه جایگاهی دارد؟
در اوایل قرن هفدهم میلادی، آندره دوریه بخش‌هایی از آثار سعدی را به زبان فرانسوی ترجمه کرد. این ترجمه آنچنان شهرت یافت که پس از مدت کوتاهی، توجه تمام اروپاییان را به‌خود جلب کرد. این نویسنده ۱۵سال بعد هم قرآن مجید را به فرانسوی ترجمه کرد و بعدها سراغ «هزار و یک» شب رفت. در آلمان فردریش باخ و آدام اولئاریوس آثار سعدی را ترجمه کردند. استیوان سولبان گزیده‌ای از گلستان را به لاتین ترجمه کرد. آبه بلانشه کتابی نوشت با نام «افسانه‌های اخلاقی» که شامل بخش‌هایی از آثار سعدی بود. سرویلیام جونز که عاشق ایران بود، آثار سعدی را به انگلیسی و فرانسوی ترجمه کرد. رئیس‌جمهور فرانسه در سال ۱۸۸۷میلادی، نام سعدی را لقب خود قرار داد و با نام سعدی کارنو شناخته شد. مادام رولان که مدت مدیدی در زندان‌های فرانسه بود، کتابی نوشت با نام «داستان‌های شرقی» که در آن بیشتر از سعدی سخن گفته و البته عاقبت با گیوتین کشته شد. مترجمان سعدی، آثار و نمایشنامه‌هایی که از آثار سعدی برگرفته شده می‌تواند خودش یک کتاب قطور باشد. ادوارد نیکلسون سعدی را «هوراس پارس» خواند. هوراس، بزرگ‌ترین شاعر تعلیمی و کهن رومی است. نیکلسون قطعه‌ای به یاد سعدی سرود که می‌توانیم گفت‌وگو را با بخشی از آن تمام کنیم: 
سعدی ‌ای هوراس پارس
ای سراینده سرشار از فهم و بینش انسانی
ای حکیم خندان
ای هوراس پارس