۞مرکز مشاوره حال خوب
دکتر کبری درویش پیشه ؛ مشاور خانواده و زوج درمانگر (حضوری و تلفنی ) تلفن هماهنگی و تعیین وقت:09102904758

موقعیت شما : صفحه اصلی » سینما و تئاتر » فرهنگ و هنر
  • شناسه : 30779
  • ۲۲ خرداد ۱۴۰۱ - ۷:۲۶
  • ارسال توسط :
ساده‌انگاري پيچيدگي‌ها بر بستر شعار
ساده‌انگاري پيچيدگي‌ها بر بستر شعار

ساده‌انگاري پيچيدگي‌ها بر بستر شعار

نگاهي به فيلم «عنكبوت» به كارگرداني ابراهيم ايرج‌زاد

فيلم سينمايي «عنكبوت» به كارگرداني ابراهيم ايرج‌زاد برداشتي شخصي است درباره يكي از جنجالي‌ترين پرونده‌ قتل‌هاي زنجيره‌اي در سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۰ كه در مشهد اتفاق افتاده است. «سعيد حنايي» قاتل سريالي پرونده جنايي بود كه ۱۶ زن خياباني را با روسري خفه كرده و به قتل مي‌رساند و جسدشان را اطراف شهر رها مي‌كرد. او بنا به اعتقادات سخت مذهبي‌اش ادعا مي‌كرد كه در اين قتل‌ها مي‌خواسته جامعه را از فساد و تباهي و فحشا نجات دهد. رسانه‌ها در همان سال از حنايي با عنوان «قاتل عنكبوتي» خبرهايي را مربوط به قتل زنان خياباني منتشر مي‌كردند.

اساسا نام قتل‌هاي زنجيره‌اي به دليل تكرار در انگيزه قتل در پرونده جنايي قاتل درج مي‌شود، اما در فيلم «عنكبوت» فيلمساز فقط به انگيزه قتل، آن‌هم به سطحي‌ترين شكل ممكن اشاره داشته و تلاش كرده بيشتر شخصيت قاتل را آدمي معمولي با زندگي معمولي نشان دهد كه تا قبل از اينكه به همسرش تعرض شود مشكلي با زنان خياباني نداشته اما پس از تعرض به همسرش ناگهان تصميم مي‌گيرد مردي را كه به زنش تعرض كرده، پيدا كند و با او تسويه حساب شخصي كند، اما چون نمي‌تواند به خواسته‌اش برسد، زنان خياباني را شناسايي مي‌كند و آنها را به قتل مي‌رساند.
اين موارد كه ذكر شد، يك تعريف كاملا ساده از پرونده‌اي جنايي با قتل‌هاي زنجيره‌اي هولناك است كه كارگردان براي ساختار فيلم «عنكبوت» انتخاب كرده است كه فقط و فقط به تكرار قتل‌هاي زنجيره‌اي و انگيزه‌اي كه باعث ايجاد اين قتل‌ها در وجود سعيد حنايي شده، مي‌پردازد. حتي نشان دادن ريتم خطي از صحنه به قتل رساندن اين زنان طوري روايت مي‌شود كه فعل قتل در فيلم براي مخاطب به يك عمل موجه تبديل مي‌شود كه چون به همسرش تعرض شده است، پس حق دارد اين زنان خياباني را بكشد.
فيلم مستقيم و واضح شعار مي‌دهد و مي‌خواهد بگويد اين همان سعيد حنايي، قاتل زنجيره‌اي زنان خياباني است. فيلم براساس پرونده‌اي جنايي ساخته شده است. پس بايد با نگاهي جنايي هم به آن پرداخته شود. 
در اين فيلم قتل‌هاي سريالي فقط با استفاده از عنصر تكرار به تصوير كشيده شده‌اند. درست است كه اين قتل‌ها، قتل‌هاي سريالي بودند اما استفاده از ريتمي تكراري براي نشان دادن‌شان تعليقي در مخاطب ايجاد نمي‌كند. حالا بياييد به پرونده اصلي سعيد حنايي نگاه كنيم كه چه تفاوت فاحشي با روايت فيلم دارد.
نقطه آغاز پرونده جنايي سعيد حنايي در واقعيت، اين است كه ماموران پليس جنايي مشهد هر چند وقت يك‌بار جنازه زناني را در نقاط مختلف شهر و دور از چشم مردم پيدا مي‌كردند و در تحقيقات مشخص مي‌شد برخي از آنها سابقه كيفري هم داشته‌اند. آنها به يك روش كشته مي‌شدند و هشدار قاتل اين بود كه در كمين زنان خياباني شهر است و اين خود ماجراي اصلي اخبار حوادث كشور بود و به قدري توجه مردم را جلب كرده بود كه حتي افرادي حاضر بودند براي كسب شهرت خود را به پليس معرفي كنند و قتل‌ها را به گردن بگيرند. مثل فردي كه خود را «صياد سيمرغ» معرفي كرده بود و بازداشت شد؛ اما وقتي تحت بازجويي قرار گرفت، معلوم شد براي شهرت بوده كه قتل‌ها را گردن گرفته است. در اين ميان سعيد حنايي حتي يك‌بار توسط پليس دستگير شده بود اما با رد گم كردن توانسته بود از دست پليس خلاص شود. حنايي همواره بر سر صحنه قتل‌ها حاضر بود و حتي در حمل آن به نيروهاي پليس و آمبولانس كمك مي‌كرد. راز اين پرونده جنايي هنگامي برملا مي‌شود كه آخرين هدف قاتل، زني به نام «مژگان» از دستش مي‌گريزد و يك هفته بعد وقتي مژگان در طرح پليس دستگير مي‌شود، از ماجراي سوءقصد به جانش به ماموران مي‌گويد. به اين ترتيب سعيد حنايي دستگير مي‌شود. فيلم از كنار اين نكات و اعترافات مژگان كه مي‌توانست سبيل گره‌‌افكني در روايت جنايي اثر باشد، بي‌توجه عبور مي‌كند. همچنين نكته ديگر اينكه با نگاهي به پرونده مربوط به سعيد حنايي متوجه خواهيم شد كه اكثر خانواده‌هاي زناني كه حنايي به قتل مي‌رساند به خاطر فقر، هزينه كفن و دفن‌شان را هم نداشتند. فيلم به اين موضوع هم به اندازه‌اي كه شايسته بود، توجه نكرده است.

نكته مهم ديگر اين است كه شخصيت‌شناسي سعيد حنايي در اين فيلم، ابعاد پيچيده‌اي ندارد؛ كساني كه پرونده حنايي را مطالعه كرده‌اند، مي‌دانند كه او چندين سال مشكل روحي و رواني داشته، زيرنظر پزشك بوده و دارو مصرف مي‌كرده است. يك‌بار به خاطر درگيري در محل كار و شكستن شيشه اخراج شده بود و رفتارهاي پرخاشگرايانه‌اش به عادتي ديرينه تبديل شده بود. اين قاتل همچنين از بين بردن زناني را كه «ناپاك» هستند، رسالت خود عنوان كرده بود. اين ابعاد به شخصيتي مانند او پيچيدگي‌هايي مي‌دهد كه «عنكبوت» توجه چنداني به آنها نداشته. فيلم با به تصوير كشيدن روايتي خطي و فاقد پيچيدگي‌هاي لازم از انگيزه و نحوه به قتل رسيدن مقتولين، صرفا برداشتي سطحي و ساده‌انگارانه از ماجرا را به نمايش گذاشته است. كاش شخصيت قاتل تا زمان دستگيري در فيلم ظاهر نمي‌شد؛ آن ‌وقت فيلمساز مي‌توانست با تمركز بر بخش‌هايي از روايت قاتل، او را با ابعادي نزديك‌تر به شخصيت پيچيده‌اش به ما معرفي كند.
جنبه پيچيده ديگري كه در فيلم ساده‌انگارانه به تصوير كشيده شده، پايان آن است. در پايان وقتي قاتل دستگير مي‌شود، اختلافي بين او و همسرش رخ مي‌دهد و فيلم به پايان مي‌رسد. در حالي كه همسر سعيد حنايي، هرگز او را فردي گناهكار نمي‌دانست و معتقد بود شوهرش نيت خير داشته و نبايد اعدام مي‌شده است.

بهاره شبانكارئيان