بهروز غریبپور
نویسنده، کارگردان تئاتر و سینما
تعزیه بزرگترین گنجینه موسیقی ملی ایران است و از بدو پیدایش آن تا به امروز، توانسته حافظ دستگاهها و ردیفهای موسیقی ایران باشد. در این بین آهنگسازان و نمایشنامهنویسان گمنام تعزیه نیز نقش بزرگی درحفظ این میراث گرانقدرایفا کردهاند و بزرگترین خدمت را هم به باورهای مذهبی خود وهم حفظ موسیقی ایرانی داشتهاند. بهعنوان مثال درتحلیل یک تعزیه از نظر موسیقایی میتوان دستگاهها و گوشههای بهکار رفته موسیقی ایرانی را به خوبی تشخیص داد مانند تعزیه امام خوانها که بیشتردر مایههای رهاوی، پنجگاه و در دستگاه نوا خوانده میشود. این شناخت و تحلیلی است که موسیقیدانان گمنام به آن دست یافتهاند و از طریق دستگاههای موسیقایی حزن و اندوه و رنج به مخاطب منتقل میشود و این اجرا در پذیرفتن مظلومیت ائمه اطهار، بر روی تماشاگر و شنونده تأثیر بسزایی دارد مانند شبیه خوانی حضرت عباس که روایت بریده شدن دستان این بزرگوار در یک نبرد نابرابر را بیان میکند و سرانجام به شهادت میرسد. لحنی که دراین روایت بیان شده باید حالت رزمی داشته باشد تا بتواند هم دلاوری ابوالفضل را به نمایش بگذارد و هم تأثیر سوزناک خود را بر تماشاگر.در شبیهخوانی حر، «حُر» در دستگاه چهارگاه خوانده میشود تا پهلوانی وسالاری این سردار بزرگ را به نمایش بگذارد.
لازم به ذکر است به شهادت رسیدن حضرت عباس در گوشهای از دستگاههای موسیقی خوانده میشود که به گوشه راک عبدالله معروف است و این گوشه موسیقایی از دوران قاجار تا به امروز متداول بوده است، یا در تعزیه خوانی در مورد اشقیا از بحر طویل استفاده میشود که شیوه خوانش آن متفاوت است. به این دلیل که بیننده و شنونده تشخیص بدهند این افراد رو درروی ائمه و شخصیتهای مثبت تعزیه قرارگرفتهاند و این ظلم و جفاها با بیان موسیقایی نمایشی و بدون ملودی اجرا شده تا قساوت و سنگدلی را به خوبی القا کند و به بازیگران اجازه دهد که اوج قدرت بازیگری خود را را به نمایش بگذارند. مرحوم مرشد نعمتالله فقیه، اشقیاخوان بزرگ حباد اصفهان-حبیب آباد- هم چهره یک بازیگر الگو را داشت و هم نقش منفی را با استفاده از بحر طویل اجرا میکرد.
بنابراین میتوان گفت کسانی که اشعار و نسخ تعزیه را اجرا میکنند اشراف کاملی به موسیقی ایرانی داشتهاند اما با نگاه به تعزیههایی که امروز دیده و شنیده میشود، با یک عدم شناخت مواجه میشویم که موجب تأسف و تعجب است. خود من نیزبا همکاری آقای بهزاد عبدی بسیار تلاش کردم در اپرای عاشورا همه این گنجینه را و این نکات را مورد توجه قرار بدهم و سعیام براین بود از این گنجینه پربار بهترین استفاده را داشته باشم. البته تنها به نسخ تعزیه و استخراج آواهای آن اکتفا نکردم، بلکه مقتلخوانی و نوحهخوانیها را هم به نحوی در این اثر وارد کردم تا آهنگساز بتواند از تنوع این گنجینه موسیقایی بهرههای فراوان ببرد و چنین هم شد و اپرای عاشورا در کارنامه آهنگسازی بهزاد عبدی یک برگ درخشان و در کارنامه اپرای ملی یک نقطه عطف برای من و ایشان محسوب میشود.
همانطور که اشاره کردم تعزیه گنجینهای است برای حفظ مقامها و دستگاهها و نواهای ایرانی. بنابراین وقتی با نمایش ادغام میشود دقیقاً مشخص نیست این نواها پیش از تعزیه موجود بوده یا بعد آن. اما نکته مهم این است که وقتی از گنجینه نام میبریم هدف این است که این میراث معنوی موسیقایی حفظ شود. قطعاً این نواهای مذهبی، گذشتهای داشته است خواه از سووشون- در جنوب ایران- یا چمه ری خوانی – عزاداری و شبیهسازی در کردستان و لرستان -اما هوشیاری تعزیهنویسان و نمایشنامهنویسان دراین بوده که بتوانند از تنوع دستگاهها در اثرشان استفاده کنند.
نواها و آواهای تعزیه سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده و بههیچ وجه نمیتوان تغییراتی در آن ایجاد کرد؛ چرا که تعزیهخوانی سنتی است که قدمتی بسیار طولانی دارد و شاید تاریخ آن به حدود۵۰۰ سال گذشته برمیگردد و همچنان ارزشمند اجرا میشود. البته تنها تفاوت آن در قدرت اجرا است و گرنه به لحالظ ساختاری همه مبانی یک تعزیه یکسان بوده است. بهعنوان مثال هرسال در مقتلخوانی یک سری نواهای مشابه شنیده میشود اما قدرت و اجراهای متفاوت زیبایی آن را به نمایش میگذارد. از دیدگاه من اگر نسل امروزهم بتوانند این شیوه کهنه را به شکل نو البته با حفظ و رعایت سنت اجرا کنند تعزیه هرگز از بین نخواهد رفت. چنانکه تعزیهخوانان ما نیز همین موارد را اجرا کردهاند. نکته جالبی که باید به آن اشاره کنم اجرای اپرای عاشورا در فرانسه و لهستان و ایتالیاست که در هر سه کشور این اجرا و طبعاً بهخاطر آن گنجینه موسیقایی بر تماشاگران بسیار تأثیر گذاشته و مؤید آناست که موسیقی تعزیه ظرفیت جهانی شدن را داشته و دارد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.