مسافر از وقتي پاي از خانه بيرون ميگذارد بايد پي لذت سفر باشد. لذتي كه با سرعت زياد از دست ميرود.
*حسن لطفی ،وقایع خبری
مه نشسته بر جاده آنقدر غليظ است كه نميگذارد پا را روي پدال گاز فشار بدهم و زودتر به جايي برسيم كه به تعبير دوستي كه در آنجا زندگي ميكند شباهت زيادي به بهشت دارد. شايد همين تعبيرش باعث شده تا مثل هميشه به فكر لذت بردن از مسير نباشم.
از وقتي يادم هست سفر برايم در مقصد خلاصه نشده، جاده و مسيرش برايم بخش مهمي از سفر است. همانند بعضيها نيستم كه پا را روي پدال گاز بگذارم و دايم به فكر رسيدن به مقصد باشم. جاده، كوه، درخت، جنگل، اتومبيلهاي كه از كنارم ميگذرند، آدمهايي كه در مسير ميبينم و … همه بخش مهمي از سفرند. گمان ميكنم مسافر از وقتي پاي از خانه بيرون ميگذارد بايد پي لذت سفر باشد. لذتي كه با سرعت زياد از دست ميرود. سرعتي كه مثل مه غليظ ميماند و نميگذارد دور و برت را ببيني. اما نه ! سرعت از مه بدتر است. مه با خودش رمز و رازي دارد كه امثال مرا شيفته خودش ميكند. هر چند از رانندگي در مه خوشم نميآيد، اما وقتي پيادهام، مه برايم يكي از زيباترين اتفاقات طبيعت است. وقتي درونش قدم ميزني انگار در دنياي ديگري هستي. دنيايي كه ذرهذره جلوي چشمت پيدا ميشود. آن هم در حالي كه با هر قدمي كه برميداري دنياي پشت سرت از ديد خارج ميشود. براي ديدنش بايد قيد رفتن به جلو را بزني و به عقب برگردي. درست مثل زندگي ميماند. آينده جلوي رويت ديدني نيست. بايد داخلش شوي تا ببينيش. شايد زيبايي مه و زندگي هم در اين باشد. البته مهم اين است كه وقتي مه فروكش ميكند يا از زمان حال رد ميشوي و به آينده ميرسي جلوي رويت زيبايي چشمنوازي مثل درياچه ويستان و كوه بلندي باشد كه درختان سر به آسمان كشيده و تنگاتنگ همش براي يك لحظه به اين فكر بيندازدت كه بهشت بايد جايي شبيه به اينجا باشد. بعد هم در حالي كه هواي لذتبخشاش را وارد ريههات ميكني مثل آن دوستم كه گفتم به اين نتيجه برسي بهشت آنقدرها هم كه فكر ميكنيم از ما دور نيست. كافي است پاي در جاده بگذاري و به مقصدي فكر كني كه تو را از مه رد ميكند و به زيبايي ميرساند.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.