بهاءالدین خرمشاهی با تسلط کافی و وافی بر زبان عربی، تا به امروز زبان و ادبیات عرب را بهاصطلاح برای خود زیر و رو کرده است. بعید است شاعر و نویسنده عربزبانی در آسمان ادبیات باشد و قلم بزند و او نشناسدش. خرمشاهی، یکی از زبدهترین مترجمان چیرهدست قرآن کریم است. در زمستان کرونایی امسال، «کرونا» را برای خواندن و نوشتن و چاپ اثر ارزشمند ادبی فرصت میداند و در یک کلام مختصر، معتقد است که کرونا فرصت را برای اهل اندیشه چندین برابر کرده است. وی از حافظپژوهان سرآمد کشورمان است و در این قلمرو یکی از کسانی است که حرف اول و آخر را میزند. در زمستان کرونایی امسال با این نویسنده و مترجم و پژوهشگر شاخص به بحث و گفتوگو نشستیم؛ کسی که خود نیز طعم تلخ درگیر شدن جسمی با کرونا را چشید. آخرین کتابش، فرهنگ «کارا» است که آخرین نسخههایش در کتابفروشیها موجود است.
پیش از شیوع کرونا کتابگردی داشتیم. مردم به کتابفروشیها سر میزدند. حدود یکی، دوماه از آغاز محدودیتهای کرونایی میگذرد. با این وصف، در فضای جدید موجود، برای رونق دوباره کتاب و زنده نگهداشتن این صنعت آگاهیبخش، چه باید کرد؟
کتاب جزو «کالاهای سرد» محسوب میشود. ما لاجرم در جهانی چندرسانهای زندگی میکنیم. طبعاً منِ نویسنده و مترجم قبول نمیکنم که این فضای چندرسانهای جایگزین کتاب شود، اما مردم این را تا حدودی میپذیرند. فرهنگ دانشنامهای به نام «کارا» نوشتهام که آن را نشر معین و نگاه و شباهنگ منتشر کردهاند. البته هماکنون آخرین نسخههایش به فروش میرود. قیمت چندانی هم نداشت، چیزی حدود ۲۵۰هزار تومان که اگر اکنون منتشر میشد، قیمتش بالغ بر ۵۰۰هزار تومان تخمین زده میشد. این کتاب البته ۲سال پیش چاپ شده. مردم با خود میگویند، ما چرا چنین کتابی را بخریم، همین اطلاعات را در گوشیهای لمسی خود بهدست میآوریم. نمیخواهم بگویم که این کتاب یا امثالهم چه مزیتهایی دارند، اما باید بدانیم که چه تفاوتهایی با آنچه در اینترنت میتوان یافت، خواهد داشت.
بهنظرم امروز جهان برای تولید آماده است. عرضه تقریباً مقولهای آنی است. اگر بخواهیم کتاب بخریم چه آنلاین و چه حضوری آنی است. با توجه به تغییر حروفچینی و فیلم و زینک، شرایط چاپی تغییر کرده است. آن موقع لیتوگرافی میکردند، اما امروز مراحل انتشار سریعتر و مدرنتر انجام میشود. بهنظرم هماکنون، وقت، وقت کتابهای بزرگ است. نمیخواهم خودم را مثال بزنم، اما هماکنون کتابی ۱۲جلدی از من زیرچاپ است. اگر قرار بود که این فرصت را در اختیار نداشته باشم هر قدر هم ناشر چالاک باشد 2سال مراحل چاپ طول میکشید. این در حالی است که ناشر امروز به من میگوید ظرف مدتی کمتر از ۸ماه آن را منتشر خواهم کرد.
پس معتقدید که کتاب یا به قول شما «کالای سرد» هنوز رونق دارد؟
هم تقریباً بله و هم خیر! خب، جملگی اینها بهنظرم رونق کتاب و کتابخوانی را معنا میکند. من عمرم را با نشر سپری کردهام و فقط به کتابهای خودم هم نمیپردازم و نپرداختهام. از آغاز ویراستار بودهام و هنوز هم ویراستارم و زیر و بالای نشر و کتاب را میشناسم. به این ترتیب حرف آخرم همان حرف نخستم است. مضاف بر اینکه فعالیت بسیاری از کتابفروشیها امروز بهواسطه یک نفر میچرخد؛ مگر کتابفروشیهایی که نادر و بزرگند؛ مثل مولی و نیاز دارند که ۴-۳نفر آن را بگردانند، اما بسیاری از انتشاراتیها مانند نیلوفر، ناهید، دوستان، مرکز یا نگاه که آخری کتابفروشی بزرگی دارد، باز هم با یک نفر میچرخد. در یک کلام باید بگویم که تولید زمانبر است و در دوران کرونایی موجود ما زمان در اختیار داریم. هماکنون زمانمان ۱۰برابر شده است.
همهجای جهان پِیپِر بوک وجود دارد، اما امروز بخشی از تیراژ کتاب ما را فضای مجازی و چندرسانهای گرفته است. از نگاه و نظر شما این جزو آفتهاست؟
برای آموختن فرهنگ، چهکسی از آنلاین استفاده و چه خودش جستوجو کند و چه به مدد گوگل و ویکیپدیا دنبال موضوعی بگردد و چه کتاب کاغذی و گویا بخرد یکی است. کسانی که با خودروی شخصی به مسافرت میروند، کتاب گویا را در ضبط و پخش اتومبیل خود میگذارند. یک کتاب ۴۰۰صفحهای را از تهران تا همدان یا از تهران تا رشت میتوانند گوش بدهند. بهگونهای هم هست که صداها حواسپرت کن نیست و اتفاقاً حواس جمعکن است. در مسائل و مواردی که مورد بحث است، ما مانند جهان تغییر کردهایم. اما در مجموع، از زاویه دیگر، تیراژ کتاب ما از ۶۰سال پیش کاملا به هم ریخته. همین که ناشر شک داشت چه تعداد تیراژ بزند، میگفتند حالا ۵هزار نسخه تیراژ بزنید تا ببینیم چه میشود. هماکنون «حافظ حافظه ماست»، کتاب من به چاپ دوازدهم رسیده است، اما با تیراژ ۲۰۰نسخه. درحالیکه ۱۲چاپ ۲۰۰نسخهای به ۳هزار نسخه هم نمیرسد.
پیشنهاد نهاییتان برای ترویج این کالای سرد دانشافزا چیست؟
کسی که همیشه کتابباز و دوستدار کتاب باشد و دوست داشته باشد زیر سطرها خط بکشد و بین صفحات کتاب چوق الف بگذارد، دنبال کتاب است و کتاب و خواندن کاغذی را به گمانم هیچگاه فراموش نخواهد کرد. فراموش نکنیم که با PDF و CD نمیتوان کتابخانه ساخت. کتابخانه بهخودی خود در خانهها ایجاد روحیه میکند. امروز همه در زندگی آپارتمانی از کمبود جا در عذابند، اما در عین حال غافلیم از اینکه فضای اندک کتابخانه بهخودی خود روحیه را بالا میبرد. اما در عین حال آنهایی که کتاب میخوانند بهخود میبالند. بهشخصه بهخود میبالم که ۶۰-۵۰سال است که کتاب میخرم و میخوانم.
اگر بخواهم کتابهایم را بفروشم یا به کسانی ببخشم، واقعا بیمار میشوم. اما یک نکته را هم با شما در میان بگذارم که خانواده را آزاد گذاشتهام که پس از فوتم، کتابهایم را به ناشری فرهنگی ببخشند یا بفروشند. البته باز روش اول را ترجیح میدهم. کتابخانه شخصی من روح واحدی دارد که برای حافظشناسی و ادب فارسی ضروری است و من با این کتابهاست که تا به امروز حدود ۱۴۰۰مقاله نوشتهام. گویی روح و روحیهام با این کتابخانه یکی است. حتی بیشتر از ایرج افشار! شاید یادداشتهای کوچک را هم مقاله به جای آورند، اما من پرنوشتهام. البته این را هم با تواضع بگویم که پرنویسی هنر نیست، اما دستکم لاف هم نزدهام؛ گزارشی دادهام. همین که شما به کتاب میپردازید و غیراز من هم از کسان دیگری که صاحبنظرند، درباره کتاب سؤال میکنید بهخودی خود باعث توجه به کتاب میشود و به خواننده شما دید وسیعتری میبخشد. دانش در یک کلام، خواه و ناخواه دیدگاه ایجاد میکند. هماکنون، همینکه شما و خبرنگارانی مانند شما در عرصه کتاب فعالیت میکنند، نشان میدهد که شمع کتاب در محافل زنده است. خبرنگاران هم کار سنگین و سترگی را در این بین به دوش میکشند. آنها شمع کتاب را همچنان روشن نگاه داشتهاند.
فرشاد شیرزادی- روزنامهنگار
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.