۞مرکز مشاوره حال خوب
دکتر کبری درویش پیشه ؛ مشاور خانواده و زوج درمانگر (حضوری و تلفنی ) تلفن هماهنگی و تعیین وقت:09102904758

موقعیت شما : صفحه اصلی » جامعه » فرهنگ و هنر » مقاله و یادداشت » هنرهای تجسمی
  • شناسه : 31214
  • ۱۸ تیر ۱۴۰۱ - ۷:۵۶
  • ارسال توسط :
یک روبان بری دکوری!
یک روبان بری دکوری!

یک روبان بری دکوری!

برنده‌شدن در جشنواره نگاه‌ها را به سمت برندگان برمی‌گرداند و معتبرترشان می‌کند.

قیچی را می‌دهند دستم روبان را ببُرم. بعد از اوّل‌شدنم در جشنوارهٔ خوشنویسی اعتبارم رفته بالا و بُرشم زیادتر شده است.
چند هفته بیشتر نمی‌گذرد از وقتی در بخش نستعلیقِ «هشتمین جشنوارهٔ هنرهای آسمانی» جایزهٔ نقدی گرفتم. امضای تقدیرنامه‌ام که همراه با تندیس جشنواره بهم دادند، هنوز خشک نشده. در این وانفسا که همه دنبال پولند، پنج میلیون تومان کمک‌خرج کمی نیست.
بُعد مالی به کنار؛ نگاه‌ها به سمت من تغییر کرده و معتبرتر شده‌ام. بی‌دلیل نیست که وقتی می‌خواهند نمایشگاه خوشنویسی راه بیندازند، مرا می‌اندازند جلو. چند روز پیش در نمایشگاه اشراق قم با آنکه آن همه هنرمند حضور داشت، رئیس انجمن خوشنویسان به من تعارف ‌زد که بفرمایید جلو استاد! نمایشگاه غدیر را شما افتتاح فرمایید! مقبولیّتم خیلی در مجامع هنری فزونی گرفته؛ انگار مدرک معتبری در حدّ دکترا اخذ کرده باشم.
امروز هم در مرکز مدیریّت حوزهٔ علمیّهٔ قم به من احترام گذاشتند. چند روز قبل تماس گرفتند: مایلید در نشست برگزیدگان جشنواره شرکت ‌کنید؟ که بلادرنگ گفتم: آری. جایزه‌ام را گرفته‌ام؛ ولی دیدم بهتر است در این جلسه هم شرکت کنم تا جایگاهم بیش‌ازپیش تحکیم شود. امروز خواب صبحگاهی را ترک کردم و زدم بیرون؛ رو به سمتِ جلسه‌ای که تشکیل نخواهد شد! از حدود ۳۳ نفر برگزیدهٔ جشنواره تنها ۵ تن اعلام آمادگی کرده‌ بودند. از همین رو نشست کنسل شده؛ امّا «صدقیانی»نامی که قرار بوده کنسلی را به آن ۵ نفر اطّلاع دهد، غفلت کرده. همین باعث شده #شیخاص یک ساعت تمام از پارکینگش در خیابان صفائیّهٔ قم تا جمکران دوچرخه‌سواری کند و در هوای نیمهٔ تیر ۱۴۰۱ عرقریزان رکاب بزند.
با خون تازه‌ای که حسّ بَرَنده‌شدن در رگ‌هایم جاری کرده، وارد مدرسهٔ زیبایی می‌شوم که مرتبط با آیةالله العُظمی مکارم شیرازی است و مرکز مدیریّت حوزهٔ علمیّه موقّتاً اینجا مستقر است.
دو روز است طبیعت دلش به رحم آمده تا شهروندان قم را به نسیمی مهمان کند تا بلکه گرمای جهنّمی قدری تحمّل‌پذیر شود. از کنار درختان حیاط مدرسه که عبور می‌کنم، نسیم تکانشان می‌دهد و این حس در من ایجاد می‌شود که برای من خم می‌شوند که اوّل‌شدنت مبارک!
جوری قدم برمی‌دارم؛ انگار می‌توانم زمین را عین هیلتی متلاشی و «خَرقِ ارض» کنم. این به‌خاطرِ حسّ خوبِ برنده‌شدن است که چند سال است نچشیدمش. ده سالی می‌شود در هیچ جشنوارهٔ خوشنویسی کشوری شرکت نکرده‌ام؛ با این تصورّ که صدرنشینی در آن‌ها از یکسو سخت است و از دیگرسو چندان مهم نیست!
سخت از این جهت که باید پاشنه‌ها را ور بکشی برای رقابت. با تمام قوا بدوی تا هنرمندان درجهٔ یک‌ را کنار بزنی و از آن‌ها سبقت بگیری. بگذریم از جشنوارهٔ اخیر که رقیبِ قدَری نداشتی؛ امّا نوع جشنواره‌ها شوخی‌بردار نیست و برای رتبه‌آوردن در آن‌ها باید جنگید.
منتها گیرم جنگیدی، با این چه می‌کنی که از نگاه خیلی‌ها اساساً اوّل‌شدن در این جشنواره‌ها آش دهن‌سوزی نیست. اگر دنبال ارزش مالی جوایز هستی، به زحمتش نمی‌ارزد؛ خصوصاً جوایز سال‌های اخیر که از تورّم سالانهٔ کشور عقب است.
در جشنوارهٔ هنرهای آسمانی سال ۱۳۹۰ که شیخاص در نستعلیق اوّل شد، ۷۰۰ ه.ت بُرد؛ به‌علاوهٔ سفرِ خارج‌ازنوبت به مکّه که مخارجش را باید خودش می‌پرداخت. هزینهٔ حجّ عمره هم ۷۰۰ ه.ت بود و وامی هم به همین مبلغ می‌دادند.
امسال جایزهٔ نفر اوّل هفت برابر شد؛ امّا هزینهٔ سفر حج صد برابر!
پس اگر دنبال پول هستی، روی جشنواره‌ها حساب باز نکن و همان دو طبقه‌ ملکی که از پدر بهت رسیده، اجاره بده و حدود ۸/۵۰۰/۰۰۰ تومان در ماه به جیب بزن! بعد برو راحت به سفارش دلت هر مدل عشقت می‌کشد، خط بنویس! لزومی هم ندارد یک هفته تمام در پارکینگت خودت را قرنطینه کنی که قطعه‌ای در چهارچوب مقرّرات جشنواره و به سفارش دل دیگران بنویسی که بسا که حاصل کار در فضای مورد علاقه‌ات نباشد.
تو سال‌هاست در نگارش سیاه‌مشق‌های خلّاقانه شُهره‌ای؛ آثاری که مُهر و امضای خودت را دارد. اساتید متعدّدی چون: احمد عبدالرّضايی، علی رضائیان، اکبر پگاه، امیر عاملی قزوینی و… اذعان کرده‌اند که این مدل سیاه‌مشق‌های تودرتو در تاریخ خوشنوسی چندصدسالهٔ ما مسبوق به سابقه نبوده و یک ابداع محسوب می‌شود.
آنوقت تو به ذوق تصاحبِ جایزه‌ای در حدّ یک رُبع سکّه دوباره می‌خواهی برگردی به قالب‌های کهن؟ و در فرمِ سنّتی چلیپا یا قطعهٔ «دفتری» کار صنعت کنی و همّ و غمّت را بگذاری که با اجرای پاکیزهٔ حروف و به قول استاد امیرخانی: مُنقّح، نظر داوران را به خود جلب نمایی تا اوّلت کنند؟
گرچه کار نشد ندارد؛ ولی حاصلش فاقد نوآوری شیخاصانه است و جایزه‌ای هم که می‌گیری، حریفِ توّرم نمی‌شود. باید تدبیر دیگری بکار بندی.
پیشنهاد علی رضائیان این بود که به تولید همان سیاه‌مشق‌های متفاوت و اجرایش در ابعاد بزرگ روی بوم و فروشش به عرب‌های خرپول حاشیهٔ خلیج فارس مبادرت ورز!
استاد محمّدتقی اسدی (داور همین جشنوارهٔ اخیر که اوّلت کرد) با آنکه خودش صدواندی بار از طریق اوّل‌شدن در مسابقات خوشنویسی جایزه به جیب زده، روش مرا به صلاح ندانست. گفت: نمی‌ارزد بخواهی یک سال متمرکز شوی روی یک دانگ قلم که بتوانی دل از داوران ببری و ده، پانزده میلیون تومان مثلاً در جشنوارهٔ دوسالانهٔ قزوین جایزه بگیری. این پول را تو از راه آسان‌تری هم می‌توانی به دست آوری.
باری! اگر شیخاص یک‌دهه انگیزهٔ شرکت در مسابقات را نداشت، ریشه در القای این مدل افکار بود و الآن که در بخش نستعلیق جشنواره هنرهای آسمانی رتبهٔ نخست را احراز کرده‌، می‌بیند ایستادن روی پلّهٔ اوّل هم مهم است و هم دست‌یافتنی. اعتماد به نفسش آنقدر بالا رفته که حس می‌کند می‌تواند سودای رتبه‌آوردن در دوسالانهٔ سال آیندهٔ قزوین را هم در سر بپزد؛ جشنواره‌ای که شوخی‌بردار نیست و رقبای قدَر دارد.
اگر ایستادن روی پلّهٔ اوّل اهمّیتی نداشت، امروز شیخاص در مرکز مدیریّت حوزه با اطمینان و هیلتی‌وار قدم برنمی‌داشت و در نگارستان اشراق هم قیچی به دستش نمی‌دادند.
اما در واحد هنر و رسانهٔ حوزهٔ علمیّه در جمکران تحویلش گرفتند. گفتند: درست است جلسه کنسل شده؛ ولی چند دقیقه خدمتتان باشیم. استراحتی کنید تا خستگی دوچرخه‌رانی از تنتان خارج شود و چائی بنوشید.
بعد سیّد معمّمی «مردانی»نام از طریق تلفن «صدقیانی» را توبیخ کرد و نیز فرمان داد چای آوردند. آنجا بود که دیدم مزایایی بابت اوّل‌شدن شامل حالم شده؛ از جمله اطّلاع دادند که برندگان جشنوارهٔ هنرهای آسمانی، حکم مُبلّغین دینی را دارند. یعنی تبلیغ در انحصار و تیولِ شوهرخواهرم شیخ سیروس سنبل‌آبادی نیست. شیخاص کافی است در خانه بنشیند و قلم بتراشد و قط بزند و در لیقه فرو کند. او هم مشمول «یُبَلّغونَ رسالاتِ الله» است و برخوردار از امتیازات آن. گرچه حضور در دروس و بحوث ندارد و کار پژوهشی نمی‌کند و روحانی معمّم و روضه‌خوان نیست؛ ولی نَفس خطّاطی و تحریر خود از مصادیق تبلیغ است؛ پس دریافت ماهی ۱/۸۰۰/۰۰۰ تومان شهریهٔ امام زمان که هم کمک‌خرج است و هم به قول مرحوم مادرش برکت دارد و هر چه از آن خرج کنی، انگار تمام نمی‌شود، حلالاً طیّباست؛ به شرط آنکه شاغل نباشد. شیخاص هم که مثل شماری از طلّاب نیست که برای کمک‌خرجی با اسنپ کار ‌‌کنند؛ پس همه چیز حل است.
خبر خوش دیگر که در آن اتاق به من دادند، اینکه هدفمندسازی در خصوص شهریّه‌های طلبگی هم مثل یارانه‌ها استارت خورده. اسامی برگزیدگان هنرهای آسمانی را داده‌اند مقامات بالا تا اضافه‌برسازمان ماهانه انشاءالله یک میلیون تومان هم بگیرند. یک قلمش به کارت مرکز خدماتشان واریز شده که شیخاص اوّلش گمان کرده بود بن معیشتی‌ است.
مضافاً قرار شده برندگان مزبور را به واحد نخبگان حوزهٔ علمیّه معرّفی کنند.
باری! برنده‌شدن در جشنواره افزون بر مزایای مالی، نگاه‌ها را به سمت برندگان برمی‌گرداند و معتبرترشان می‌کند؛ انگار یکجور مدرک معتبر مثل دکترا گرفته باشند. بی‌دلیل نبود قیچی را در نگارستان اشراق به دست شیخاص دادند تا روبان نمایشگاه غدیر را ببرُد و افتتاح‌گر باشد. فقط برایم سؤال بود چرا جای عکس این صحنه در سایت انجمن خوشنویسان قم خالی بود. به جایش عکس آقای حسن آهنگران پیشکسوت خوشنویسی قم را گذاشته بودند که دارد روبانی را که من بریده بودم و دوباره چسباندند، قیچی می‌کند. پس شیخاص کو؟
زنگ می‌زنم به «اصغر نظری حائل» رئیس انجمن خوشنویسان قم و ماجرا را جویا می‌شوم. می‌گوید: آن روز استاد آهنگران دیر کرد. تصمیم گرفتیم به شکل دکوری قیچی را بدهیم دست یک نفر روبان را ببُرد. بعد که آقای آهنگران خودش را رساند، افتتاحیهٔ اصلی برگزار شود. دیگران خبر از ماجرا داشتند و عقب کشیدند. شما انگار خبر نداشتی و تا بهت تعارف کردیم، قبول کردی.

*رضا شیخ محمدی-شیخاص / تیرما۱۴۰۱