۞مرکز مشاوره حال خوب
دکتر کبری درویش پیشه ؛ مشاور خانواده و زوج درمانگر (حضوری و تلفنی ) تلفن هماهنگی و تعیین وقت:09102904758

موقعیت شما : صفحه اصلی » سینما و تئاتر » فرهنگ و هنر
  • شناسه : 10920
  • ۲۰ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۸:۳۲
  • ارسال توسط :
ماجرای توجه آوینی به هیچکاک چه بود؟
ماجرای توجه آوینی به هیچکاک چه بود؟

ماجرای توجه آوینی به هیچکاک چه بود؟

آوینی هوشمندانه هیچکاک را مطرح کرد تا بتواند به سینمای ضدقصه و روشنفکری ما درس بدهد

سعید مستغاثی

درباره اینکه چرا آوینی به هیچکاک می‌پرداخت ولی در عین حال به دیگر اسطوره‌های سینمایی مانند چارلی چاپلین توجه ویژه نداشت این بود که، شهیدآوینی و مجله سوره در زمانی این موضوع را مطرح کردند که یک نوع تحریف در سینمای ایران داشت صورت می‌گرفت. فیلم‌های تارکوفسکی و پاراجانف و فیلم‌های روس باعث شده بود تا این ذهنیت در تفکر تماشاگر دهه ۶۰ ایجاد بشود که اصلا سینما یعنی این. فضای کش‌دار و خسته کننده و فورمالیستی تارکوفسکی و به شدت نمادگرایانه پاراجانف. این سینمای شبه روشنفکری غربی بر سینمای ما تاثیر گذاشته بود. زمانی که به فیلم‌های دهه ۶۰ نگاه می‌کنیم فیلم‌هایی مانند جاده سرد، آنسوی آتش، نقش عشق و فیلم‌هایی که پر از نماد بود روبرو می‌شوید و با اثار زیادی برخورد می‌کنید که اصلا قصه‌گو نیستند و در یک کلام کمتر فیلم قصه‌گو در سینما داشتیم و اصلا ضدقصه کار کردن یک طریقت و فضیلت شده بود.

آوینی در آن زمان سینمای هیچکاک را در تقابل این نوع تفکر جزم اندیش آورد تا بگوید که همه سینما این نیست، مخصوصا آنکه سینمای ما در یک دوره‌ای به شدت جذب همان آثار سینمای فورمالیستی پاراجانف شد مانند فیلم «به رنگ انار» که خیلی در محافل شبه عرفانی ما حضور پیدا کرد با صحنه‌های مجرد و نمادی و انتزاعی افراطی. در حالی که آوینی سینما را -البته جدای از محتوا و بحث‌های مرتبط با آن که بسیار مهم است- یک نوع قصه گویی می‌دانست که بتواند با تماشاگر عام ارتباط برقرار کند. در هر صورت سینمای هیچکاک یک نوع سینمای عام پسندتر است؛ آوینی آمد و آن سینما را در مقابل آن مطرح کرد نه اینکه متاسفانه به باور برخی یک سینمای ایده ال مطرح کرده باشد، نه. می‌گوید که سینمای هیچکاک سینمای خوبی است که در آن هم قصه‌ها درست و منطقی روایت میشوند و چندان سخت و مشکل و نمادپردازانه و انتزاعی نیستند و این می‌توانست یک درسی باشد برای فیلمساز ما و اینکه فیلمساز ما یاد بگیرد که سینما در درجه اول قصه گفتن است و آن فضای پیچیده و خسته کننده و زجرکش کننده همه سینما نیست.

بعلاوه اینکه هیچکاک تکنیک و تجاربی را داشت که ارزشمند و قابل توجه بود مانند آزمون و خطایی که در فیلم طناب داشت؛ مانند سکانس-پلان بودن فیلم که بعد خودش انتقاد می‌کند و می‌گوید که کار درستی را نکرده است و یا در فیلم خرابکاری انتهای ماجرا را به یک نقطه سیاه و تلخ می‌رساند و می‌گوید که پتانسیل تماشاگر را تخلیه کرده است. این نقادی خودش برای سینماگر ایرانی می‌توانست درس باشد که هیچ چیز را برای خودش وحی نکند. امثال او که این فیلمها را با مشکلات میسازد و یا در فیلم سرگیجه آن زوم به جلو و عقبها را برای حالت سرگیجه می‌سازد، در حقیقت کار خودش را نقد می‌کرد و از این طریق برای سینماگر جوان ما درس‌های مهمی را آموزش می‌داد. و از همه مهمتر قصهگویی وی یکی از پدیده‌های مهمی بود که سید مرتضی این نکات را در کنار هم در سینمای هیچکاک دیده بود.

بنابراین آوینی هوشمندانه هیچکاک را مطرح کرد تا بتواند به سینمای ضدقصه و روشنفکری ما درس بدهد که باید به سمت سینمای قصه‌گو رفت نه اینکه بخواهد تمام سینمای غرب را تایید و برجسته کند. او سینمای ایران را با جمع کارگردانان و تهیه کنندگان و کانون‌های فیلمسازی که در حال الگوگیری از سینماگران روشنفکر و هنری مذکور بودند را به سمت دیگری جهت داد.