۞مرکز مشاوره حال خوب
دکتر کبری درویش پیشه ؛ مشاور خانواده و زوج درمانگر (حضوری و تلفنی ) تلفن هماهنگی و تعیین وقت:09102904758

موقعیت شما : صفحه اصلی » فرهنگ و هنر » هنر و ادبیات آیینی
  • شناسه : 31505
  • ۰۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۰:۰۶
  • ارسال توسط :
بعد از حسین قرار شیعه چه بوده ؛ حسینی باشند یا یزیدی ؟
بعد از حسین قرار شیعه چه بوده ؛ حسینی باشند یا یزیدی ؟

بعد از حسین قرار شیعه چه بوده ؛ حسینی باشند یا یزیدی ؟

در شهادت حسینى، شهید با خوب مردن پیروز مى ‏شود و در شهادت حمزه ‏اى، با خوب كشتن.

تنها مردی بود كه خودش براى كشته شدن خویش قیام كرد. نیامده بود تا دشمن را با زور شمشیر بشكند و خودش پیروز میدان شود. در حالى كه مى توانسته در خانه‏ اش بنشیند و زنده بماند، به پا خاست و آگاهانه به استقبال مردن شتافت و در آن لحظه، مرگ و نفى خویش را به عالی ترین شکل ممکن انتخاب كرد. اینها و هزار تحلیل از این دست در باب شهادت امام حسین ( ع ) سالهاست در ایام محرم و خصوصا در تاسوعا و عاشورا از دهان مداحان و واعظان و خطیبان و سخنوران گفته می شود ؛ بی آن که بگویند بعد از حسین قرار شیعه چه بوده ؟ حسینی باشند یا یزیدی ؟ رهرو عدالت و حقیقت و حق باشند یا راه کج کنند و سر از ناکجا آباد ظلم و ستم درآورند.
وقتی ظلم ؛ انحطاط و انحراف در جامعه همه گیر مى ‏شود و ارزش‏هاى والاى اسلامى مسخ مى‏ گردد و موعظه‏ ها بر گوش‏ هاى سنگین كارگر نمى ‏افتد ؛ قطعا جایی می لنگد که دیده نمیشده یا اگر هم دیده می شده اهمیت نداشته است. در کربلای آن زمان دقیقا همین اتفاق افتاده. کوفیان بر حقیقت حسین شک نداشتند. و می دانستند که یزید و معاویه ناحق اند و حق حسین را غصب کرده اند. اما شیعه ی آن روز پشت حسین را خالی کرد و دانسته جانب یزید را گرفت. کربلا هزار معما در خود پنهان کرده است. هزار سوال بی پاسخ دارد. و به گمانم هزار ابهام و راز سر به مهر.

بگذارید چند مورد را با هم مرور کنیم حتی اگر پاسخی برایش نیابیم.
حسین با همه دانایى به عدم توانایى خود در پیروزى ظاهرى بر دشمن، علناً به پیشواز مرگ می‏رود و با انتخاب شهادت، بزرگترین كارى را كه مى ‏شد انجام داد ؛ انجام می دهد. ثمره شهادت امام حسین‏ علیه السلام آگاهى و بازگشت مردم به هویّت اصیل اسلامى و زدن داغ رسوایى كُشتن فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر پیشانى كریه حكومت یزید بوده است. آیا این اتفاق فرخنده یعنی آگاهی و دانایی مردم در تشخیص سره از ناسره در جهان شیعه رخ داده است ؟
در شهادت حسینى، وظیفه اولیه اسلامى براى یارى دین خدا، شهادت است؛ در این جا مجاهد فى‏ سبیل ‏الله با شهادت خود، دین خدا را یارى مى ‏كند. شهادت امام حسین ‏علیه السلام به دلایلى گسترده و خارج از ظرف زمان است. آیا آینده گان این حقیقت را خواهند فهمید و در بقای این رسالت جاودانه اهتمام خواهند کرد ؟
در شهادت حسینى، شهید با خوب مردن پیروز مى ‏شود و در شهادت حمزه ‏اى، با خوب كشتن. در شهادت حسینى، شهید با شكست ظاهرى از دشمن پیروز مى ‏شود و در شهادت حمزه ‏اى، شهید با پیروزى بر دشمن. در شهادت حسینى، وظیفه اولیه شهید، شهادت است و در شهادت حمزه‏ اى، وظیفه اولیه شهید، مجاهدت و تلاش براى شكست دشمن است. آیا شهادت در طول تاریخ از این بدعت گرانمایه پیروی کرده است ؟
امام حسین‏ علیه السلام در شرایطى بسیار حساس و سرنوشت ساز براى اصلاح دین جدش قیام مى ‏كند؛ از یك سو، نیرویى براى تغییر وضع موجود ندارد و از دیگر سو، در سكوت خود مشعل امیدى هم نمى ‏بیند. بنابراین، با تنهاترین و برنده‏ ترین سلاح، سلاح شهادت، به رویارویى با یزید، مظهر باطل مى ‏شتابد و با شهادت خویش بر آنها پیروز مى ‏شود. این كه حسین فریاد مى ‏زند پس از این كه همه عزیزانش را در خون مى ‏بیند و جز دشمن كینه توز و غارتگر در برابرش نمى ‏بیند كه: «آیا كسى هست كه مرا یارى كند ؟‌مگر حسین نمى ‏داند كه كسى نیست كه او را یارى كند و انتقام گیرد؟ این «سؤال» از مهمترین سؤال های جامعه ی بشری ست و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان میكند و دعوت شهادت او را به همه كسانى كه براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مى ‏نماید.

فتوای حسین این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست؛ براى او زندگى، عقیده و جهاد است. بنابراین، اگر او زنده است و به دلیل این كه زنده است، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد. انسان زنده، مسئول است و نه فقط انسان توانا. و از حسین، زنده ‏تر كیست؟ در تاریخ ما، كیست كه به اندازه او حق داشته باشد كه زندگى كند؟ و شایسته باشد كه اصلا زنده بماند؟ نفس انسان بودن، آگاه بودن، ایمان داشتن، زندگى كردن، آدمى را مسئول جهاد میكند و حسین مَثَلِ اعلاى انسانیت زنده، عاشق و آگاه است. توانستن یا نتوانستن، ضعف یا قدرت، تنهایى یا جمعیت، فقط شكل انجام رسالت و چگونگى تحقق مسئولیت را تعیین مى ‏كند نه وجود آن را.” «بایستن» یعنى براى انجام دادن وظیفه مسئولیت دینى و شرعى، تلاش نمودن و تا حد توان براى پیشبرد آن، به تناسب زمان و شرایط، اقدام كردن.
گویاترین كلام براى اداى این مفهوم این پیام است که ما مأمور به اداى تكلیف و وظیفه‏ ایم نه مأمور به نتیجه.” هر مسلمانى در هر شرایطى، وظیفه ‏اى دارد كه باید بدان عمل نماید؛ لیكن اقتضاى زمان، شكل انجام وظیفه را به تناسب خود، دستخوش تغییر مى ‏سازد. عمل به وظیفه در بستر زمانى خاص، «جهاد» و در شرایطى «فقه» و در برهه‏ اى «پرداختن به مسایل علمى» است؛ لیكن آنچه با تحول زمان دگرگون نمى ‏شود، اصل اداى تكلیف و انجام وظیفه است.
حسین فرزند خانواده ‏اى است كه هنر خوب مردن را در مكتب حیات به شکلی عالی آموخته است. آموزگار بزرگ شهادت اكنون برخاسته است تا به همه آنها كه جهاد را تنها در توانستن مى ‏فهمند و به همه آنها كه پیروزى بر خصم را تنها در غلبه، بیاموزد كه شهادت نه یك باختن، كه یك انتخاب است؛ انتخابى كه در آن، مجاهد با قربانى كردن خویش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پیروز مى ‏شود و حسین وارث آدم است كه به انسان چگونه باید زیستن را آموخته است.
شهادت هنر مردان خداست؛ چنان كه خوب زیستن و خوب زندگى كردن، هنر مردان الهى ست. خوب مردن نیز هنرى است كه در درجه اول، شهدا آن را به ارث مى ‏برند. شهدا شمع‏ هاى فروزانى هستند كه با نثار هستى و وجود خود در محضر حق تعالى، پیروز مى ‏شوند. سیدالشهداء سمبل و الگوى خوب مردن (شهادت) در همه اعصار است. مقتدایان امام حسین‏ علیه السلام كسانى هستند كه از مایه جان خویش در راه خدا نثار می‏كنند و به راستى حسین آموزگار بزرگ شهادت است كه هنر خوب مردن را در جان بیتاب انسان‏هاى عاشق، به خوبی تزریق كرده است.
آنها که تن به هر ذلتى مى ‏دهند تا زنده بمانند، مرده‏ هاى خاموش و پلید تاریخند و ببینید آیا كسانى كه سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمده ‏اند و مرگ خویش را انتخاب كرده ‏اند – در حالى كه صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود – توجیه و تأویل نكرده ‏اند و مرده‏ اند، اینها زنده هستند؟ آیا آنها كه براى ماندن‏شان تن به ذلت و پستى، رها كردن حسین و تحمل كردن یزید دادند، كدام هنوز زنده ‏اند؟
هر كس زنده بودن را فقط در یك لَشِ متحرك نمى ‏بیند، زنده بودن و شاهد بودن حسین را با همه وجودش مى ‏بیند، حس مى ‏كند و مرگ كسانى را كه به ذلت‏ها تن داده ‏اند تا زنده بمانند، مى ‏بیند.” شهدا زنده ‏اند و سیدالشهداء زنده ‏ترین شهید تاریخ است. نام او، یاد او، خاطره او و داستان شگرف كربلاى او، همه و همه در طول تاریخ براى همه نسل‏ها نیرو بخش، حیات آفرین، امید زا و انقلاب گستر است. به راستى كدامین ملت را مى ‏توان سراغ گرفت كه با روح و خون حسین همگرایى كنند و به افتخار یكى از دو پیروزى نرسند؟ خون حسین، مایه حیات‏ بخشى است كه در گذر زمان بر كالبد ملت‏ها دمیده مى ‏شود و آنها را به زندگى فرا مى ‏خواند و حسین ‏علیه السلام زنده جاویدى است كه هر سال، دوباره شهید مى ‏شود و همگان را به یارى جبهه حق زمان خود، دعوت مى ‏كند.
عصر عاشورا، امام حسین‏ علیه السلام با آن دقت نظافت مى ‏كند، با آن دقت آرایش مى ‏كند، بهترین لباس‏هایش را مى ‏پوشد و بهترین عطرهایش را مى ‏زند، در اوج خون و در اوج مرگ و در اوج شهادت همه كسانش و در آستانه رفتن خودش، هر ساعتى كه مى ‏گذشت و شهدا هم بر هم انباشته مى‏ شدند، چهره او گلگون‏ تر و برافروخته ‏تر و قلبش بیشتر به تپش مى ‏آمد، كه مى ‏دانست فاصله حضور، اندك است؛ چه «شهادت» حضور نیز هست.” حضور شایسته در محضر خدا، آرزوى سرشار از اشتیاقى است كه مردان خدا همواره براى آن، لحظه شمارى مى ‏كنند و شهادت، شایسته ‏ترین وسیله حضور در پیشگاه الهى است. آرایش با دقّت امام ‏حسین‏ علیه السلام در عصر عاشورا نیز به خاطر شایسته‏ ترین حضورى است كه یك امام مى ‏تواند در محضر الهى داشته باشد.
نمى ‏توان از كربلاى حسین نوشت و در آن، از كار بزرگ زینبى یادى نكرد؛ چرا كه حادثه كربلا با نقش مكمّل و بى ‏بدیل حضرت زینب‏ علیها السلام كامل مى ‏شود. رسالت پیام از عصر شهادت امام حسین ( ع )  آغاز مى ‏شود. این رسالت بر دوش‌هاى ظریف یك زن است. زنى كه مردانگى در ركاب او جوانمردى آموخته است و رسالت زینب دشوارتر و سنگین‏تر از رسالت برادرش. آنهایى كه گستاخى آن را دارند كه مرگ خویش را انتخاب كنند، تنها به یك انتخاب بزرگ دست زده‏ اند؛ اما كار آنها كه از آن پس زنده میمانند، دشوار است و سنگین. و زینب مانده است، كاروان اسیران در پی‏اش، و صف‌هاى دشمن تا افق در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش. وارد شهر میشود، از صحنه بر میگردد. آن باغ‏هاى سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پیراهنش بوى گل‌هاى سرخ به مشام می‏رسد. وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلادى شده است؛ آرام و پیروز، سراپا افتخار؛ بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد مى ‏زند: «سپاس خداوند را كه این همه كرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا كرد، افتخار نبوت و افتخار شهادت.
اگر زینب پیام كربلا را به تاریخ باز نگوید، كربلا در تاریخ مى ‏ماند.” بدون شك حضور حضرت زینب ‏علیهاالسلام در كربلا به عنوان پیام رسان شهیدان، حیاتى ‏ترین عنصر در ماندگارى «حماسه حسینى» است. اگر زینب نبود، كربلا در كربلا مى‏ ماند و حماسه درخشان حسینى اسیر حصار زمان خود مى ‏شد. حضرت زینب ‏علیها السلام خود سرود حماسه ‏اى بود كه درخشید و حماسه سترگ كربلا را در همه زمان‏ها سارى و جارى ساخت.