۞مرکز مشاوره حال خوب
دکتر کبری درویش پیشه ؛ مشاور خانواده و زوج درمانگر (حضوری و تلفنی ) تلفن هماهنگی و تعیین وقت:09102904758

موقعیت شما : صفحه اصلی » آسیب های اجتماعی » اخبار زنان » حوادث » زنان وخانواده
  • شناسه : 9308
  • ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ - ۸:۴۱
  • ارسال توسط :
بچه های دو قلو عامل مرگ پدر شدند
بچه های دو قلو عامل مرگ پدر شدند

بچه های دو قلو عامل مرگ پدر شدند

شوهرم یک روز به من گفت دوستش محسن گفته به ما کمک می‌کند و اسپرمش را اهدا می‌کند

مرد جوان وقتی فهمید دوستش نمی‌تواند بچه دار شود به او پیشنهاد اهدای اسپرم داد اما بعد از به دنیا آمدن بچه‌ها بین او و دوستش درگیری پیش آمد که منجر به قتل شد و حالا وی در آستانه محاکمه در دادگاه کیفری قرار دارد.
به‌گزارش “وقایع خبری ” به نقل از «ایران»، حدود یک سال قبل خبر مرگ مردی میانسال به پلیس اعلام شد. نخستین بررسی‌ها نشان می‌داد جسد نیمه عریان این مرد در خیابان پیدا شده و بعد از شناسایی هویت او به‌ نام سیاوش و خانواده‌اش جسد برای تعیین علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شده که علت مرگ را ایست قلبی اعلام کردند.
با مجوز پزشکی قانونی جسد دفن شد اما برادر سیاوش با مراجعه به پلیس گفت: برادر من ورزشکار و سالم بود هیچ مشکل قلبی نداشت و من فکر نمی‌کنم برادرم به علت ایست قلبی جان باخته باشد ضمن اینکه لباس‌هایش نشان می‌دهد وی در جای دیگری مرده و جسدش را به خیابان منتقل کرده‌اند.
در ادامه پلیس به تحقیق از همسر سیاوش پرداخت که او گفت: همسرم هیچ بیماری نداشت حالش خوب بود و همیشه هم به سلامتی‌اش توجه داشت همچنین او به ظاهر و لباس‌هایش هم خیلی اهمیت می‌داد هیچ وقت بدون لباس مناسب بیرون نمی‌رفت اما جسد او بدون لباس پیدا شده‌است برای من هم عجیب بود.
با این حال با توجه به‌ نظریه پزشکی قانونی و اینکه مدارکی به دست نیامد، پرونده به‌عنوان فوت طبیعی بسته شد اما چند ماه بعد برادر سیاوش بار دیگر به دادسرا رفت و مدعی شد برادرش به قتل رسیده است. وی گفت: فکر می‌کنم همسر برادرم در قتل او نقش داشته است، چرا که او دو ماه بعد از مرگ برادرم با یکی از دوستان او ازدواج کرده است.
بدین ترتیب مأموران همسر این زن را مورد بررسی قرار داده و دریافتند روز مرگ سیاوش این مرد در خانه آنها بوده است و تلفنش در آن محل آنتن داشته است.
این مرد که محسن نام داشت بلافاصله به اداره پلیس احضار شد هرچند ابتدا منکر این ماجرا بود اما چند روزبعد لب به اعتراف گشود و گفت: من سال‌ها قبل با سیاوش آشنا شدم من در کار خرید و فروش خانه بودم و سیاوش یک خانه برای مادرش از من خرید. بعد متوجه شدم که او به خاطر بچه‌دار نشدن با همسرش اختلاف پیدا کرده است. به‌همین خاطر پیشنهاد دادم که به او اسپرم اهدا کنم که پذیرفت و همسرش لیلا باردار شد وقتی بچه‌ها که دوقلو بودند به دنیا آمدند مهرشان به دلم افتاد انگار بچه‌های خودم را می‌دیدم نمی‌توانستم از آنها دل بکنم به‌همین خاطر مدام برای دیدن بچه‌ها به خانه او می‌رفتم و شاهد بزرگ شدنشان بودم با آنها بازی می‌کردم و برایشان هدیه می‌خریدم. سرنوشتشان برایم مهم بود وقتی سیاوش دعوایشان می‌کرد من خیلی ناراحت می‌شدم و به او تذکر می‌دادم تا اینکه سیاوش از من خواست دیگر به خانه‌اش نروم گفتم چرا نباید به خانه‌ات بیایم گفت از تو بدم می‌آید آنها بچه‌های من هستند اما تو به آنها خیلی محبت می‌کنی و بچه‌هایم به تو علاقه‌مند می‌شوند. روز حادثه با خودرو به دنبالش رفتم تا با هم صحبت کنیم اما داخل خودروام با سیاوش درگیر شدم به او گفتم تو حق نداری مرا از بچه هایم جدا کنی بعد هم با مشت محکم به شانه‌اش زدم که ناگهان نفسش بند آمد و کبود شد. هرچه سعی کردم کمکش کنم نشد و آنقدر ترسیده‌ بودم که جسد را کنار خیابان رها کردم پیراهنش را درآوردم که اثر انگشت من روی آن نباشد اما من هیچ کاری نکردم قسم می‌خورم من او را نکشتم من فقط یک مشت زدم.
سپس کارآگاهان به سراغ همسر سابق سیاوش رفته و او مورد بازجویی قرار گرفت و گفت: من از ماجرا خبر نداشتم. من و سیاوش بچه‌دار نمی‌شدیم سال‌های زیادی بود که با هم ازدواج کرده‌ بودیم اما مشکل از سیاوش بود ما تصمیم گرفتیم از جنین اهدایی استفاده کنیم. شوهرم یک روز به من گفت دوستش محسن گفته به ما کمک می‌کند و اسپرمش را اهدا می‌کند بعد هم جنین آزمایشگاهی تولید شد و بچه‌ها در یک لقاح مصنوعی در رحم من گذاشته شدند اول سه قلو بودند که هنگام بارداری یکی از آنها سقط شد و فقط دختر و پسرم زنده ماندند و به دنیا آمدند. از آنجا که من اصرار به بچه‌دار شدن داشتم و سیاوش علاقه‌ای نداشت مدام با من دعوا می‌کرد و بچه‌ها را دوست نداشت هر چند پدر قانونی آنها بود اما محبتی نمی‌کرد و فقط به خودش می‌رسید بچه‌ها را دعوا می‌کرد برایشان هزینه نمی‌کرد و می‌گفت اصرار تو بود که بچه‌دار شویم و حالا هم خودت باید بزرگشان کنی. بارها من و بچه‌ها را از خانه بیرون کرده بود و می‌گفت حوصله این‌ها را ندارم. اما در مقابل محسن عاشق بچه‌ها بود و همیشه با آنها بازی می‌کرد. ما هیچ ارتباطی با هم نداشتیم وقتی شوهرم فوت کرد محسن از من خواستگاری کرد و من هم برای اینکه بچه‌هایم بی‌پدر نباشند و در خرجی آنها کم نیاورم قبول کردم با او ازدواج کنم چون می‌دانستم محسن بچه‌ها را خیلی دوست دارد. من هیچ نقشی در مرگ شوهرم نداشتم و ازدواجم با محسن هم بدون آگاهی از درگیری او با شوهرم بود.
بعد از پایان بازجویی‌ها با توجه به شکایت برادر سیاوش و سایر مدارک موجود در پرونده کیفرخواست علیه محسن صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.