در جامعه ما دولت یکی از اصلیترین کانونهای تصمیمگیری، تصمیمسازی و مدیریت و ارزیابی است.
سوالی که از دیرباز در حوزه ارتباطات وجود داشته و پاسخ های متعدد بیشماری برای آن در نظر گرفته شده این است که رسانه ها دقیقا چه کارکردی برای افکار عمومی دارند؟
دکتر تقی آزاد ارمکی گفت : در مورد مدیریت افکار عمومی ما چند مفهوم داریم که میتواند برای درک بهتر این موضوع به ما کمک کند. یکی از این مفاهیم خود افکار عمومی است. افکارعمومی به معنای فعل جمعی که در جامعه مدرن جاری و ساری است، دوم کارهای رسانهای و ارتباطاتی به عنوان شناخت و استخراج افکار عمومی و سوم هم مدیریت افکار عمومی به عنوان مدیریت و ساماندهی آن فعل اجتماعی یا مدیریت بهکارگیری نتایج حاصل از پژوهشهایی تحت عنوان افکار عمومی است.
وی ادامه داد: قطعاً در بحث رسانهای منظور این است که افکار عمومی بهعنوان فعل جامعه مدرن را چگونه مدیریت کنیم. فرض بر این است که ما با جامعه مدرنی روبهرو هستیم که این جامعه مدرن یک فعلی در کل دارد که این فعل ساحت نگرش و اندیشهای پیدا میکند که باید به آن توجه شود. اگر به این ساحت توجه نشود و در مورد شناسایی و مدیریت آن اقدامی صورت نگیرد، این امر میتواند بحرانآفرین شود. در نتیجه چون این خطر بحرانآفرینی وجود دارد، ضرورت مدیریت و بهسامان کردن افکار عمومی و رفع مشکلات و اختلالات آن بیش از گذشته در شرایط کنونی حس میشود.
این عضو هیات علمی دانشگاه تاکید کرد: در این زمینه ما نیازمند یک میزان الحراره هستیم. این ابزار باید به ما بگوید که کجاها باید مدیریت شود و کجاها باید در افکار عمومی مداخله صورت گیرد؟ میزان الحراره در اینجا همان سنجش افکار عمومی است که نشاندهنده آن است که افکار عمومی جامعه به کدام ساحت و با چه جهتگیری و مختصاتی عمل میکند.
دکتر آزاد ارمکی خاطرنشان کرد: در مدیریت افکارعمومی، اولین شرط باور به افکار عمومی، باور به مدرن بودن جامعه، باور به حادثهآفرینی افکار عمومی و در نهایت باور به میزانالحراره بودن افکار عمومی است. اینها پیشنیازهای چیزی است که ما به آن نام مدیریت افکار عمومی میدهیم. اگر اینها نباشد، طبیعتاً مدیریت افکار عمومی امکانپذیر نخواهد بود.
وی با اشاره به اینکه خود رسانهها از اساسیترین پدیدههایی هستند که در ساختن و جهتدهی افکار عمومی مهمند، گفت: رسانه به معنای عام آن، هم رسانههای بصری و هم غیربصری و هم رسانههای مکتوب و رسانههای غیرمکتوب. مثلاً خود روزنامهها بهعنوان یکی از اصلیترین نیروها و عوامل سازنده افکار عمومی و یکی از عناصر اساسی که در مدیریت افکار عمومی به کار میآیند، هستند. افکار عمومی متعلق به جامعه مدرن است اما باید در نظر داشت که این جامعه مدرن یک پدیده امروزی نیست. حدود صد سالی است که جوامع، دولتها و عوامل اجتماعی در جهت مدیریت مدرن شدن اقدام کردهاند. در اینجا ما با نظریات، دیدگاهها، آدمها و بحثهای مختلفی روبهرو هستیم.
این استاد
ارتباطات دانشگاه تهران گفت: در دنیای پیشرفته به دلیل بحرانهایی که در جهان مدرن
وجود دارد، بحث مدیریت افکار عمومی، بحث پر دامنه و عمیقی است. هم سازمانهای
افکار عمومیسنج وجود دارند و هم مدیریت افکار عمومی امر مهم و قابل توجه تمامی
دولتها و سازمانهای اجتماعی در کلیه جوامع است.
وی ادامه داد:
تصور میکنم دولتها در دنیا بیش از آنکه در جهت فعل دموکراتیک یا فعل توسعه عمل
کنند، در جهت ساماندهی آنها عمل میکنند. به عبارت دیگر، دولتها در جهت مدیریت
جامعه و نظام اجتماعی عمل میکنند که اصلیترین کار و وظیفه این دولتها این است
که افکار عمومی جوامع را تحت مدیریت و ساماندهی خود در آورند. در واقع در اینجا
دولتها سعی میکنند جامعهشان را از افتادن در ورطهای که حالت افراطی و قطبی
دارد، بازدارند. در واقع عمل دولتها در اینجا این است که سعی میکنند جامعه را از
خارج شدن از اعتدال بازدارند. این امر زمانی تحقق پیدا می کند که مدیریت افکار عمومی
بهخوبی صورت گیرد. این مدیریت افکار عمومی گاهی به صورت یک شوک یا به وسیله یک
خبر یا انتشار یکسری اسناد صورت میگیرد.
دکتر آزاد ارمکی عنوان کرد: اصلیترین کسانی که در زمینه مدیریت افکار عمومی تلاش میکنند، همان حوزههای رسمی و دولتی هستند. در جامعه ما دولت یکی از اصلیترین کانونهای تصمیمگیری، تصمیمسازی و مدیریت و ارزیابی است. دولت است که جامعه را ارزیابی میکند و کمتر فرصت ارزیابی به سازمانهای اجتماعی دیگر داده میشود. در این دولت به معنای عام آن، به غیر از سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی، حوزه سیاسی خیلی تعیینکننده است. مثلاً جناحهای سیاسی و فعالان و احزاب سیاسی در داخل ایران به نوعی مدیریت افکار عمومی میکنند. همچنین در اینجا نقش رسانهها نیز اهمیت پیدا می کند، مثلاً تلویزیون با این ساختاری که اکنون دارد، یکی از نیروهای عمده و مهم است که در زمینه مدیریت افکار عمومی تلاش میکند.
وی ادامه داد: رسانهها در ایران اساس رسانههای القایی هستند و رسانههایی نیستند که در فرآیند طبیعی رشد کرده باشند و بالا آمده و مخاطبمدار باشند. در واقع این رسانهها مخاطبمحور هستند و توجه به جلب مخاطب دارند ولی این نیست که بر اساس خواسته مخاطب یک فضایی را بسازند.
این استاد ارتباطات خاطرنشان کرد: رسانههای ایرانی از بالا به پایین هستند، از هر جناحی که باشند. به همین دلیل مدیریت خاصی از افکار عمومی دارند، مدیریتی که خودشان تلقی از آن دارند، نه یک مدیریت علمی و درست. یک حادثه کوچک و بیاهمیت را آن قدر میپردازند و بزرگ میکنند که به صورت غیرواقعی به یک مسأله مهم تبدیل میشود، در حالی که به یک مسأله مهم اصلاً نمیپردازند. این یعنی اینکه این رسانهها بر اساس انتخاب و گزینش که بر اساس سلایق و علایق خودشان است، عمل میکنند. در واقع این نحوه برخورد بیشتر یک نوع مداخله در افکار عمومی است تا مدیریت افکار عمومی.
وی با بیان اینکه به همین دلیل است که افکار عمومی ایرانی به نوعی معیوب است گفت: چون نحوه ساختهشدنش و زیست اجتماعی که دارد، با هم جور در نمیآید. رسانه این اشکال را دارد. علت این اشکال یکی به ساخت سیاسی جامعه ایرانی و دوم به نحوه تولید، ظهور و غروب رسانهها و کنترل و ممیزیهای متعددی که بر این رسانهها وجود دارد، برمی گردد. سومین دلیل هم بر میگردد به نیرویی که در این رسانهها مشغول به کار است. نیروهایی که در رسانهها هستند، نیروهای غیرمتخصص هستند و وقتی به سطح تخصص میرسند، دیگر در رسانه کار نمیکنند. معمولاً رسانهها تربیت نیرو میکنند تا نظام اجتماعی را مدیریت کنند. رسانههای کنونی مثل دانشگاه شدهاند و تنها نیرو تربیت میکنند بدون آنکه خودشان از این نیروها بهره ببرند.
آزاد ارمکی بیان کرد: ما رشتههای روابطعمومی ، مدیریت افکار عمومی و رشتههای رسانهای بسیاری داریم. در دانشگاهها همه اینها را داریم اما چون نیروی ما الزاماً محصولش به رسانهها از جمله تلویزیون وارد نمیشود، نتیجهای ندارد. دانشگاه فقط برای خودش کار میکند. این بزرگترین ضعف نظام آموزشی در ایران است که این نظام تنها برای خودش کار میکند. از آن طرف تلویزیون و ادارات دولتی همه برای خودشان دانشکده درست میکنند. رسانهها هم برای خودشان نیرو از بیرون میگیرند. این یک مشکل ساختاری جدی در جامعه ماست و باید بهصورت کلی حل شود.
وی اظهار داشت: این امر به ضعف ریشههای سیستم بر میگردد که ما این را سامان ندادهایم. این عناصر سیستم به هم پیوسته نیستند. کسانی که طراحی کلان سیستم را بر عهده دارند، باید پاسخگوی این باشند که چرا اینها را به هم چفت نمیکنند؟ کسانی که در مرکز تصمیمگیری کلان کشور نشستهاند، باید این چفت و بستها را معین کنند. از آن طرف چون این سازمانها هر کدام برای خودشان کار میکنند، یک نوع مداخلهگری در حوزه افکار عمومی در نظام اجتماعی هم پیدا کردهاند و اثراتی را گذاشتهاند که برخی جاها مخرب است.
آزاد ارمکی ادامه داد: عموماً در این روابط وجه غالب تعارضی است. اینها در مقابل هم ایستادهاند و باید در مورد این مشکل فکر جدی کرد. ما نمیتوانیم این سازمانها و دانشگاه را تعطیل کنیم بلکه باید اینها را به هم پیوند بدهیم تا بتوانیم مدیریت افکار عمومی را در سطح کلان به خوبی پیش ببریم.
** گفتگو: هانیه حقیقی
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.