حتی در مراکزی مانند مهدهای کودک و مراکز آموزشی، کمتر به مسئله افزایش سواد رسانهای بچهها توجه میشود.
رسانه باید آینه جامعه باشد و مانند آینه نیز بازتابی از جامعه باشد. رسانهها نباید احساس بزرگنمایی یا کوچکنمایی وقایع و رویدادها را در ذهن بینندهها القا کنند و از این رو، باید آنچه را که در دنیا و جامعه میگذرد به شکل درستی نشان دهند و فرقی بین واقعیتها نگذارند؛ اما، این نکته را در نظر داشته باشید که بچهها نباید تا ساعتهای پایانی شب بیدار بمانند و بیننده چنین اخبار و تصاویری باشند.
دلیلی وجود ندارد که بچهها خبرهایی را که والدینشان میبینند تماشا کنند، چرا که دلیلی وجود ندارد بچهها بخواهند درگیر مسائل خشونتباری که در اخبار وجود دارد شوند.
معتقدم نباید بهگونهای عمل کرد که بچهها آماج خبرها و تصاویری که حاوی خشونت هستند قرار بگیرند. تلویزیون و رسانهها باید خبرهای ناشی از خشونت و درگیری و جنگ را منتشر کنند، اما این ما هستیم که میتوانیم مانع از اثرپذیری فرزندانمان از چنین اخباری شویم.
درفضای کنونی امکان سانسور اخبار وجود ندارد و باید مخاطب توانایی گزینش تصاویر را داشته باشد. با توجه به هجمه انواع تصاویر، نوشتهها و حتی صداهای خشونتآمیز و نفوذ روزافزون رسانههای مدرن، چارهای جز افزایش سواد رسانهای نداریم.
امروز، نفوذ رسانه در زندگی مردم به قدری بالاست که راهکارهای ارائهشدهای مانند مراقبت کودکان مانند کنترل صفحه مانیتور رایانه از سوی پدر و مادر یا همتماشایی والدین با فرزندان، راهکارهایی است که اثر خود را از دست داده یا به حداقل رسیده است و نمیتواند کودکان را از برخورد با مسائلی که برای آنها مناسب نیست، مصون نگه دارد. اکنون، درهمه کشورهای دنیا و خصوصا در کشور خودمان، حرکت به سمت مجهز شدن به سواد رسانهای مورد توجه قرار گرفته است؛ حرکتی که اگر بهدرستی اجرا شود، میتوان تا حدود زیادی کودکان را از خطراتی که آنها را تهدید میکند مصون نگه داشت.
اما اینکه سواد رسانهای چیست و آیا همه میتوانند آن را کسب کنند موضوعی است که چالشهایی را در برخورد با افراد ایجاد میکند. آنچه مسلم است این است که هر انسانی بسته به اینکه درشهر زندگی میکند یا روستا دارای درجهای از سواد رسانهای است و نمیتوان فردی را در جامعه پیدا کرد که از حداقلهای سواد رسانهای بیبهره باشد.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند که سواد رسانهای مانند اقیانوس عمیق است و پایان مشخصی ندارد. ممکن است هنگامی که از افراد خواسته میشود سواد رسانهای خود را بالا ببرند احساس کنند که به آنها توهین شده است یا افرادی در خود نیاز به افزایش سواد رسانهای نکنند و از این موضوع به سادگی عبور کنند و داشتههای خود را ملاک تصمیمگیریها در رویکردها و رفتار عمومی خود قرار دهند.
برخی فکر میکنند که اگر تعاملی با رسانهها نداشته باشند در زندگی آنها اتفاق خاصی رخ نمیدهد، اما واقعیت این است که تأثیر رسانهها در زندگی افراد ممکن است آنی نباشد، اما حتما خزنده است و با تکرار آن میتواند به زندگی افراد جهتدهی کند؛ از این رو، داشتن سواد رسانهای یکی از مهارتهایی است که باید افراد در جامعه از آن برخوردار باشند تا در جهتگیری زندگی خود بتوانند از آن بهرهگیری کنند. اما چرا باید سواد رسانهای داشت و آن را به بچهها نیز منتقل کرد؟ یکی از مسائلی که بارها از سوی کارشناسان و متخصصان علوم رفتاری بر آن تأکید شده است، این موضوع است که باید خروجی رسانهها را بررسی کرد. باید این را بدانیم که یک آگهی، یک خبر یا تصویر با چه هدف و نیتی در جامعه منتشر میشود؟
اگر بتوان پشتصحنه چنین مطالبی را فهمید و بهاصطلاح نیت پشتپرده انتشار آن را متوجه شد، آن زمان میتوان گفت که افراد دارای سواد رسانهای شدهاند و میتوانند در برابر دامنه گستردهای از اطلاعات دریافتی از سوی رسانهها و جامعه، واکنش مناسبی از خود نشان دهند.
بهعنوان نمونه، وقتی فیلمی را با کودک خود نگاه میکنید که در آن هنرپیشه با گلوله کشته میشود (هر چند دیدن چنین فیلمهایی برای بچهها توصیه نمیشود)، کودک تصور میکند که هنرپیشه گلولهخورده واقعا کشته شده و از بین رفته است. اگر بتوان پشتصحنه آن فیلم را نیز به کودک نشان داد و به او گفت که همهچیزهایی را که دیده است یک فیلم است و کسی در فیلم کشته نشده است، کودک میتواند دربرخورد و مواجهه با فیلمهای دیگر و تصاویری که بعدها میبینید با آگاهی و شناخت بیشتر رفتار کند و با بهرهگیری از دانشی که از قبل پیدا کرده است واکنش درستی از خود نشان دهد.
متأسفانه باید گفت در کشور ما به این موضوع توجه کافی نمیشود و حتی در مراکزی مانند مهدهای کودک و مراکز آموزشی، کمتر به مسئله افزایش سواد رسانهای بچهها توجه میشود. معتقدم آموزش سواد رسانهای باید از دوران کودکی آغاز شود و فرد تا زمانی که در قید حیات است باید این آموزشها را بهصورت مستمر دریافت کند تا آموزش آن از دوران کودکی شروع شود و تا زمانی که فرد در قید حیات است به یادگیری آن ادامه دهد.
مجتبی خرازیها _ مدیر گروه سلامت روان دانشگاه علوم پزشکی تهران
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.