زلزله بم که آمد و آن فاجعه تلخ را آفرید ؛ دل های همه لرزید و انگار غم از بم ؛ به کُل وطن ریخت. آن روزها کسی برای سوگ هموطن خود ؛ متر حقیقت دست نگرفت تا مصیبت را با باورش اندازه بگیرد یا کُشتگان را در میزان عقیده و باورشان بسنجد. یا مثلا بخواهد بر مبنای دوری یا نزدیکی با آن همدردی کند. کسی مُرده گان خاک را به باورهایش گره نزد ؛ تا سوگواری اش را خودی یا غیر خودی کند. آنها که برای نجات زیر آوار مانده ها رفتند ؛ نگفتند این خودی ست یا غیر خودی. نگفتند این که خودی ست را بیرون بکشیم و او که غیر خودی ست بگذاریم زیر آوار بماند تا بمیرد. هر دستی که در بم از زیر خاک پیدا بود ؛ با دست دیگری از سر یاری پیوند خورد ؛ تا جسمی نیمه جان زیر خاک نماند که جان یک انسان بیشتر از مرام و مسلک اش ارزش داشت و البته دارد. آن جا محلی برای محک انسانیت بود نه اثبات حقانیت. آن جا شعور و فهم حرف می زد نه رابطه های قوم و خویشی. آن جا معرفت وارد کار شده بود و همین بود که زلزله بم از یاریگران درس ها آموخت و داغ سنگین خانواده های داغدار را سبک کرد.
🌐 🌐 🌐 🌐
حالا بار دیگر کرمان لرزیده. این بار نه از شر طبیعت. که از شر ذات پلید آدمهایی که جامه ی داعش را بر تن کرده اند. مردمی به شکل غمبار و تلخ به خاک و خون غلتیدند که شاید هم فکر ما هم نبودند. هم سلیقه ی ما هم نبودند. اما هم وطن که بودند. و پاره تن این آب و خاک. رُخدادی که دلیلش هر چه باشد ؛ دل را به درد می آورد و همدردی می طلبد. اختلاف عقیده نباید به اختلال عقل و دل منجر شود تا از گریه و سوگ دیگری شاد شد که این شکل از شخصیت انسانی ؛ شرم شرف است و نانجیبی. باید شمایل شرافت را پاس بداریم. که ما حامیان زندگی هستیم نه مرگ. انکار رنج قربانیان این فاجعه غم بار ؛ از جانب هر کسی که باشد ؛ عین بی شرفی ست. سوگ پدران و مادران و بچه های کوچک در حادثه تلخ کرمان ؛ سنگ را هم به گریه انداخته. مردمی از هر عقیده و مرامی جان پاکشان پای یک جنایت فجیع داده شده و بی شک این در باور هر انسانی محکوم است. خاصه کودکان که بی گناه ترین اند. مظلوم ترین اند. و معصوم ترین. آن چه فراتر از هر عقیده و باوری معیار است ؛ حق زیستن انسان هاست که در کرمان از جماعتی بی گناه و مظلوم ؛ ظالمانه سلب گردید.
قربانیان مظلوم کرمان را نمی توان غربال کرد تا بر اساس قربت یا غربت با عقیده مان به سوگ یا خدای ناکرده به سور نشست. کرمان و مردمش بخشی از جان ماست. کرمان ایران ماست. از غم آن همه باید غمگین باشیم. بگرییم و بر سوگ بنشینیم.
🌐 🌐 🌐 🌐
حادثه ها در هر شکل و شمایلی خاصه آنهایی که ملی ست و عمومی ؛ جان ها را به درد می آورد. بر چشمها اشگ می نشاند و ملتی را داغدار می کند. این جاست که روایان حرفهای خوب و مردمان تصاویر محبوب ؛ به میدان می آیند و نقش خود را به ماندگاری می رسانند. با واژه ها میدان داری می کنند و بر داغ داغدیده گان مرهم می شوند. اشگ را می شویند و درد را تسکین می دهند. خودی های وطنی که شکل و شمایل شان بسیار خواستنی ست و البته ستودنی. و این جاست که الگوهای رفتاری و گفتاری به کار می آید و غم را سبک می کند. هم چنان که برخی کردند و گفتند و مرهم شدند. اما برخی دیگر غم مردم ایران ؛ خاصه کرمان و خانواده های شهدای کرمان را سنگین تر کردند و با عبارات نامفهوم و گنگ و پلشت ؛ بر سنگینی این داغ افزودند و سخفیف و زشت در این آوردگاه سخت ؛ عرض اندام کردند. حادثه کرمان در عین سختی و مرارت و رنج و سوگ ؛ اما سیمای وطن فروشان خائن را نمایان کرد و بر حس قشنگ وطن دوستان رنگ مهربانی پاشید. آنانی که ادعای وطن دوستی را داشتند زمین زد و از چشم انداخت و حیثیت دروغینشان را نمایان ساخت و به آنهایی که صادقانه و خالصانه بر مردم غریب کرمان در این حادثه تلخ گریستند و همدردی کردند ؛ نشان افتخار داد.
بی شرف های وطنی را از شرف داران وطن جدا کنیم که این عالی ترین و درست ترین تفکیک انسانی ست.
**جعفر بخشی بی نیاز/ وقایع خبری
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.