محمد رضا رجائی پور / وقایع خبری
حالا وقت نوشتن است.نوشتن از مردی تمام عیار که در ظلماتِ جهان به عشق سرزمینش هر شب کنار دردهایش به خواب می رفت. مردی بزرگ که از زایش شکوفه های خرمالو در باغهای دور به دنیا سلام داد و جهانی را از خواب بیدار کرد و صفیر راد مردی را در روزگار حاکمیت ناجوانمردی ها به گوش رساند. سرش را همچنان بالا نگهداشت تا دنیا امضای آزاد مردی از جنس عباس را پای تمام ورق ها نظاره کند و از این خواب شرمناک بیدار شود.
این جا در قزوین ۷۰ سال پیش اهالی خانه ای به جشن و پایکوبی دعوت شدند و در اوج دلدادگی قد کشیدن فرزندی را به نظاره نشستند که روزگاری خواب و خوراک را بر دشمن بعثی حرام کرد و به خاک وطن اعتبار و آبرو بخشید.
تولدت مبارک عباس بابایی که در این شب های روشن چهچهه ی دُرناها در دره های سبز موطنت به گوش می رسد تا از اصالت مرد ایستاده ای بگوید که یک تنه عشق را ربود و دست های فراخش را به آشیانه ای امن برای بهاری های جور کشیده بدل کرد. مردی که حاضر نبود رنگ سکوت بر سرزمین رویاهایش بپاشد و از خمیازه های کشدار سرنوشت بترسد. زمان می گذرد و تاریخ قضاوت خواهد کرد که چگونه عباس بابایی از شکوه نان و نام دست کشید تا دریچه ای برای دیدن رستگاری آن هم در اوج سیه روزی ؛ پیش روی مردمان سرزمینش بگشاید. وقتی همچنان باد می وزد و خون در رگ های جنگجویان راه آزادی در جبهه ی مردان مرد جریان دارد ؛ لابد عباس بابایی هنوز زنده است و می تواند همه را از خواب بیدار کند، پرچم غیرت و جوانمردی را به دست بگیرد و بر بلندای دماوند بیاویزد.بیرقی که بیش از خون به رأفت و رهایی و عشق نیاز دارد.
این سرزمین گریزی ندارد جز آنکه زنده بماند تا سربازان جان بر کف غصه ی دفاع از مرزهای زجر کشیده و مویه کرده را نخورند و آزادی در زمهریر انسانیت به نغمه ای بدل شود به غایت شور انگیز و روح پرور. نغمه ای که با بوسیدن و بوییدن دُرفش وطن باید سر داده شود تا معلوم شود بدون موشک و تنها با چنگ و دندان نیز می توان از حیثیت ایران به وسعت قلب ها محافظت کرد و زیارت باران را به عشق رو سفیدی خانه ؛ به تعویق انداخت.
تولدت مبارک عباس بابایی و برایمان و برای قزوین و برای ایران بمانی و زنده باشی الهی و همچنان بلند قامت جوانمردی و شجاعت را به خانه های تاریک و ظلمانی بیاوری …. !
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.