🌐 جعفر بخشی بی نیاز
🌑 در سامرا و در پسین نفسهای پدر به تمام گمانه زنی ها پایان داد و ناخدایی کشتی دین را هر چند کوچک اما مقتدر به عهده گرفت. گمان نمی رفت پس از شهادت امام یازدهم و خفقان و جوری که در سرزمین عراق حاکم بود از خاندان وحی کسی باقی مانده باشد تا کشتی را به ساحل برساند. اما تقدیر چنین بود و هست که جهانِ آدمیان بی صاحب نباشد و رشته ی امور از دست حق و حقیقت در نرود. کودکی بود به ظاهر کوتاه و ریز و خرد اما اراده پروردگار از او جهانی ساخت به غایت بزرگ و دست نیافتنی و راز آلود. همه را از بالین محتضر پدر کنار کشید و به اویی که دندان تیز کرده بود تا امامت پس از امام را بگیرد گفت تا من هستم این منصب شایسته و بایسته ی هیچ کسی بر زمین نیست !
🌑 پدر به ملکوت اعلی پیوست و پسر جانشین پدر شد تا در یک شب بسیار خاص و متفاوت که میشود بر امام یازدهم گریست ، همزمان هم میشود بر امامت امام جدید دست افشانی کرد و آدمیان عاشق به وحی را به رقص و پایکوبی واداشت. همسان و هم ردیف با مویه و عزا بر شهادت امام مظلوم اما امامت فرزندشان را به خنده و شادمانی به جشن نشست و تمام قد برای مهدی موعود سر تعظیم فرود آورد.
🌑 دوازدهمین اثر ماندگار خداوند برای هدایت اهالی ناتوان زمین ؛ هر چند که تابع و مرید و تسلیم آباء و اجدادش بود و گفت و کرد هر آن چه یازده ستاره ی بی بدیل آسمان امامت کرده بودند ؛ اما وجه متمایز مهدی موعود با سایرین در این بود که تمام جهان هستی را مدیریت کند و بر عالم خاکی فرمان براند و جهانیان را به سعادتمندی و رستگاری برساند. مهدی موعود تنها و یگانه غایب انسان خاکی ست که همچنان در پرده ی غیب والی جهان است و زمام امور را به درستی و با دقت و با وسواس مدیریت می کند. حاکمی ست عادل و دادگستر و جهان بین و محبوب و محجوب و امین و عزیز و البته دوستدار انسانیت. او انسانها را دوست می دارد اما انسانها در دوست داشتن او یکدل و یک زبان و هم طریق نیستند. او صادق است اما انسانها از صداقت خالی اند. او بر طریق حقیقت منصف و آدمیان بر چرخش مدار دیگر در تلاش و تا این سنخیت و تضاد هست رفاقت ما با امام غایب توجیه ندارد.
🌑 مهدی موعود زاییده شد تا جهان خدا بی صاحب نباشد. تا زمین از حرف و کلمه و واژه خالی نشود. تا آدمیان روبرو را ببینند و در چاه نیفتند. تا وارثان امانت خداوند بر زمین گمراه نشوند. تا آدم باقی بمانند. تا بر جان هم نتازند. تا بر مال هم حریص نشوند. تا بر ناموس هم دندان تیز نکنند. تا بر مناصب حریص نشوند. تا بر سجاده ها دروغ نگویند. تا بر منارها دغل نکنند. تا بر صورت ها نقاب نکشند و بر سیرت ها پرده نیندازند.
🌑 امامت مهدی موعود همان شب اول هم در ظلمت و تاریکی بود و برای آن که جان پاکش ایمن باشد و وجود نازنینش از گزند حوادث در امان بماند از نظرهای زمینیان محو شد و در عالم ملکوت به غیبت نشست تا تنها چشمانی او را ببینند که پاکند و قلبهایی برای او بطپند که پاکند و نفوسی برایش تنفس کنند که پاکند و عالمی در انتظارش باشند که پاکند. این وسط ناپاکان ناامید نباشند و دستشان را از دامن نجات دهنده ی زمین بر نکشند و امیدشان را لگد کوب نکنند. زمین را بی صاحب و بی مالک ندانند و بر اشتباه و خطا و جرم و گناهی که کرده اند آگاه باشند و خود را بیشتر از این در دامان شر و بدی رها نسازند. شرف آدمی حکم می کند در برداشتن بدی ها و خوبی ها هم منصف باشد و آن نکند که وجدانش او را بکوبد. کوبیدن دیگران پیشکش !
🌑 حضرت یار …. مهدی جان موعود …
حالا که خمودی کسالت بار زندگی ؛ بار سنگینش را روی گرده هایمان انداخته و شادی و خنده هایمان را به زنجیر کشیده ما را ناامید می خواهد و مایوس. غمگین می خواهد و رنجور. گویی منتظر است بار سفرمان را ببندیم و راهی شویم به دیار فراموش شده گان. اما زمستان لنگر نشین هر اندازه چابک و قلدر و گستاخ ؛ در برابر روح لطیف بهار زانو خواهد زد و بار و بندیلش را خواهد بست و خواهد رفت و حتما که زمستان رفتنی ست. از امشب که امامت تو به عالم و آدم سلام میدهد و از فردا صبح موسیقی زندگی با نفس های ما نواخته می شود و شعاع آفتاب از لابلای پرده های آسمان از سرزمین های دور و ناشناخته چشم ما را به تماشای خود روشن می کند و از راز هستی پرده بر می دارد باید باورمان شود که زندگی هست و جریان دارد و این یعنی :
کسی نمی تواند زمین را از چرخش خودش باز دارد
کسی نمی تواند مانع تابش خورشید شود
کسی نمی تواند آواز پرندگان را سانسور کند یا بال رویاهای مان را با قلدری بچیند
کسی نمی تواند چشمه های جوشان محبت را بخشکاند
یا دهان دریا را گِل بگیرد
کسی نمی تواند مانع برخاستن ابرها از دل دریا شود
کسی نمی تواند جلوی اتفاق باران را بگیرد
هیچ کسی نمی تواند نبض زندگی را از حیات باز دارد
چرا که تمام ما با همین داشته های بی پایان به بی نهایت می رسیم . به بالا . به اوج می رویم و عروج می کنیم .
مگر می شود دریا چشمانش را به روی رودهای مهاجر ببندد و پرواز پرنده گان را انکار کند. ما قطعا دست در دست هم از بی نهایت عبور خواهیم کرد و روزی از گلوگاه خمیازه طولانی زمین به خوشی و سلامتی آزاد خواهیم شد و با آواز پرندگان در میان بوته های شبدر و خوشه های طلایی گند مزارهای سبز به خوشی و خرمی می رقصیم و می رقصیم و می رقصیم تا به تو برسیم …..!
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.