سرباز كه بودم سرگروهبان بامزه و بامعرفتي داشتيم كه هر اتفاقي ميافتاد با لهجه خاصي ميگفت: علت دليل دارد! وقت گفتنش هم حالت صداش را مثل كارآگاهي ميكرد كه انگار دارد معماي مهمي را دنبال ميكند. با آنكه سالهاي زيادي از آن دوران ميگذرد هنوز هم كه هنوز است هر وقت اتفاقي رخ ميدهد كه برايم عجيب يا غيرقابل پذيرش است، صداي او را از پادگان صفر يك تهران و از سالهاي دور ميشنوم كه فرياد ميزند: علت دليل دارد. نمونهاش چند روز پيش بود.
وقتي همسرم خسته و دمغ به خانه برگشت و ماجراي برخوردش با دو راننده تاكسي مختلف را شرح داد. گويا براي آمدن به خانه مجبور ميشود منتظر تاكسي بماند. توي كيفش هم پول زيادي نبوده. راننده يكي از تاكسيهاي در حال عبور بعد از شنيدن مسيرش مبلغي پيشنهاد ميدهد كه بيشتر از موجودي توي كيف او بوده. وقتي همسرم مبلغ پيشنهادي او را به كل دارايي نقد توي كيفش كاهش ميدهد راننده در صورتي ميپذيرد كه مسافران ديگري هم سوار كند و به قول معروف دربست نرود. همسرم ميپذيرد و توي تاكسي مينشيند و منتظر مسافران ديگر ميماند. چند دقيقهاي كه ميگذرد عليرغم بدو بدو گفتنهاي راننده، سر و كله مسافر ديگري پيدا نميشود. او هم كه انگار از آمدن مسافر نااميد شده به سراغ همسرم ميآيد و نرخ اوليه را براي حركت پيشنهاد ميدهد. همسرم نميپذيرد و با دلخوري از ماشين پياده ميشود. كمي از تاكسي فاصله گرفته كه شخصي هم مسير او پيدا ميشود. راننده تاكسي سوارش ميكند و بعد هم بوق ميزند تا همسرم سوار شود. بوقهاش جواب نميدهد و همسرم دلخور ميآيد تا تاكسي ديگري بيايد. راننده تاكسي متعجب از اين كار او مسافر جديد را هم پياده ميكند. همسرم با آمدن تاكسي جديدي سوار اتومبيل او ميشود و به راه ميافتند. به مقصد كه ميرسد دوباره چانه زدن شروع ميشود. البته اينبار راننده ميخواسته كمتر بگيرد و به قول خودش به كرايهاش قانع بوده اما مسافر قصد پرداخت تمام موجودي كيفش را داشته كه دو، سه هزار توماني بيشتر از كرايه اعلامي راننده تاكسي بوده.
بعد از شنيدن ماجرا و فهميدن همسن بودن دو راننده، صداي سرگروهبان قنبري از پادگان صفريك توي گوشم ميپيچد: علت دليل دارد! علتش هر چه هست ميتواند به اخلاق، تربيت، درك از حق و… مربوط باشد. شايد هم بيربط با برجام و رييسجمهور قبلي و… نيست. نميدانم. شما چه فكر ميكنيد؟ البته اگر مثل من و سرگروهبان معتقد باشيد علت دليل دارد!
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.