یاسمن رضائیان– وقایع خبری
إِنَّ اللَّهَ لَا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ
و هرگز خدا نقض وعدهی خویش نخواهد کرد
بخشی از آیهی ۹ سوره آلعمران
ترجمهی مهدی الهی قمشهای
انسان از یک دوست واقعی چه میخواهد؟ یکبار این سؤال را از الهام کرده بودم و او گفته بود: «این سؤال خیلی کلی است. آدم از دوست واقعی انتظارات زیادی دارد.» پرسیده بودم: «مثلاً چی؟» و گفته بود: «اینکه در روزهای سختی کنارت باشد، در خوشیها هم همراهیت کند. وقتی حالت خوب نیست کاری بکند که حالت عوض شود و هروقت دلت خواست و اراده کردی فوری کنارت باشد. تازه، دوست واقعی کسی است که همیشه سر قول و قرارش با تو بماند. پشتت را خالی نکند و تو بتوانی رویش حساب کنی.»
گفتم: «به نظرم جواب همهی اینها یک جمله است. دوست واقعی کسی است که زیر قولش نزند. چون او کسی است که قول داده همیشه کنار تو باشد. پس وقتی در شادی و ناراحتی کنارت باشد، یعنی به قولش عمل کرده. وقتی اراده کنی و پیشت بیاید، یعنی به قولش عمل کرده. حتی وقتی حالت خوب نیست و سعی میکند تو را بخنداند، باز هم به قولش عمل کرده؛ چون با این کار نشان میدهد همچنان کنار توست و تو را تنها نمیگذارد.»
بعد از آن گفتوگو بارها به این سؤال فکر کردم و باز هم به همان جملهی اول رسیدم. هر ویژگی دیگری که از دوست واقعی در ذهنم میآمد یکجورهایی با بر سر قولماندن هماهنگ بود. اما واقعیترین دوستها هم ممکن است در زندگی به مشکلی بخورند و نتوانند آنطور که دلشان میخواهد پای قول و قرار با آدم بمانند. تنها کسی میتواند تا ابد پای قول و قرارش بماند که اختیار جهان و آنچه درون آن میگذرد در دستش باشد.
* * *
من اینجا کنج لحظههای سحر نشستهام و دارم به تو فکر میکنم. به وعدههایی که دادهای و میدانم به آنها عمل خواهی کرد. نه چون همه گفتهاند تو اینچنینی، چون به چشم خودم دیدهام که همیشه بر سر قول و قرار میرسی. گاهی آنقدر چشمانتظار بودهام که حتی فکر کردهام نکند دیر به من برسی. اما همیشه در درستترین لحظه رسیدهای. و گاهی درستترین لحظه آخرین لحظه است. مرا از غفلت خودم بیدار کردهای و برای چندمینبار نشانم دادهای که هیچچیز، ابداً هیچچیز، نمیتواند قول و وعدهی تو را برهم بزند. البته که نمیتواند؛ اختیار همهی آفرینش در دست توست. نگرانیهایم همیشه بیهوده بوده است. تو همواره به من رسیدهای.
دوست دارم تو را دوست واقعی خطاب کنم. دوست واقعی کسی است که همیشه پای قول و قرارش میماند. این ویژگی توست. زمان اندوه و دلتنگی کنار من بودهای، وقتی غصه مثل نسیم از پنجره وارد اتاقم شد و مرا در بر گرفت تو بودی تا حواسم را با نشانهای پرت کنی و حالم را بهتر کنی. اندوه هیچوقت زمان زیادی با من نبوده است. به خودم که میآمدم میدیدم حواسم پی چیزی دیگر رفته است. بعد احساس میکردم اندوه آنقدرها هم که فکر میکردم قوی و عمیق نیست. نه اینکه اندوه قوی نبود، حضور تو قویتر بود.
هرزمان و هرجا که صدایت کنم هستی و برای همین دوست واقعی منی. اصلاً از این هم نزدیکتر؛ پیش از اینکه صدایت کنم هستی. لحظه به لحظه حواست به من هست.
* * *
رمضان فرصتی برای بهترشدن است. با حساب و کتاب و منطق دنیا کاری ندارم. کاری ندارم که بهترشدن در منطق دنیا یعنی چه. در نگاه من بهترشدن یعنی به تو نزدیکترشدن. هرچه بتواند مرا به تو نزدیک کند برایم خوب است. راستش فکر میکنم بهترشدن همان پای قول و قرار ماندن است. چون من در قلبم همیشه به تو قول داده بودم همانی باشم که میخواهی و برای رسیدن به آن تلاش کنم. پس اگر پای قولم بمانم به بهترشدن نیز نزدیک شدهام. اینروزها فرصت خوبی برای وفاکردن به عهد است. فرصت خوبی برای دوست واقعیشدن است.
راستی، در کنار خیل بندگان و دوستانت، یک دوست واقعی دیگر نمیخواهی؟
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.