دوركاري در روزنامه از هر نوع كسب و كار اداري و غيراداري مرسومتر و عمليتر است.
كرونا آمد و زندگي دشوار شد. 
قرنطينه زندگي محدود ما را محدودتر كرد. گفتند سفر نوروزي ممنوع، اما گروهي
 رفتند و كسي جلوگيري نكرد، اعتبار تهديد از سكه افتاد. با اين حال كسب و 
كارهاي بسياري را تعطيل كردند. رييسجمهور اعلام كرد كسب و كارهايي كه 
خطرناك تشخيص داده نشوند اجازه مييابند كه به كار خود ادامه دهند. 
روزنامهها را پيش از ديگر كسب و كارها تعطيل و چاپ آن را ممنوع كردند. 
اينكه كار روزنامه و روزنامهنگاري تا چه اندازه كسب و كار تلقي ميشود، 
بماند. اما آيا در تصميمگيري روزهاي آينده خطرناك تلقي ميشود يا بيخطر؟ 
جاي نگراني است. زيرا از قديم و نديم بدون كرونا هم در اين كشور روزنامه 
خطرناك تلقي ميشده و هميشه به صورت فلهاي و غيرفلهاي در معرض تعطيل بوده
 است. اما روزنامه براي اهل خودش هم خطرناك است و به محض اينكه كلامي 
خوشايند سلايق نباشد، به مشكلات براي روزنامه و روزنامهنگار ميانجامد. 
اما اكنون خطر كرونا مطرح است. بهانه خطري دوجانبه است. يكي مانند كسب و 
كارهاي ديگر ميتواند روزنامهنگاران را در دفتر روزنامه يا در ماموريتهاي
 خبري، در معرض ازدحام و مجاورت و سرايت دوجانبه قرار دهد، و از سوي ديگر 
پس از چاپ و آمدن روي پيشخوان دكه موجب ازدحام مردم شوريده روزنامهخوان 
گرد آمده و صف كشيده براي خريد قرار بگيرد و موجب نشر بيماري و شايد هم نشر
 اكاذيب شود!
راستش اين روزها ضرورت كروناگريزي و مراقبتهاي مربوط به آن بر عوام هم 
پوشيده نيست تا چه رسد به روزنامهنگاران كه ناچار سوادي و فرهنگي دارند، 
وگرنه چرخ زندگي با چرخ لبو و كباب جگرپيچيده در نان و ريحان بهتر ميچرخد.
 امروز دوركاري و خانهكاري در مشاغل گوناگون در همه جاي دنيا از راههاي 
خودداري از تماس و ازدحام است. در كار روزنامه بيكرونا هم اين كار مرسوم 
بوده است. نويسنده اين يادداشت كه سي سال است با بيشتر روزنامهها و نشريات
 كشور همكاري مستمر دارد، باور كنيد جز سه يا چهار بار دفتر هيچ روزنامهاي
 را به چشم نديده است. روزگاري كه مبادله يادداشت و مقاله با تلفن و فكس 
بود، از آن طريق و از روزي كه ايميل به بازار آمد، اصلا رفت و آمد قطع شد. 
روزنامهنگاران بهترين و بيشترين ابزار ارتباطي شان ايميل و پيامرسانهاي 
گوناگون است. دوركاري در روزنامه از هر نوع كسب و كار اداري و غيراداري 
مرسومتر و عمليتر است. آنجا هم كه كار ميداني لازم است، بهتر از ديگران 
ميداند كه چگونه رعايت تسليحات تدافعي ماسكي و ميكروبي را بكند. كارهاي 
تخصصي تنظيم و صفحهبندي هم كه كار دستهجمعي نيست! ارسال به چاپخانه نيز 
ديجيتال است و چاپ هم ازدحامي نيست. ميماند ازدحام و هجوم مردم به دكههاي
 روزنامهفروشان! برادران اينجا كه ژاپن نيست. تركيه هم نيست. از كدام 
ازدحام و هجوم براي خريد روزنامه ميترسيد؟ دكهها هم مجوزشان به نام 
روزنامه است و ازدحام و نانشان در گرو سيگار و كلوچه و آبنبات است. نترسيد و
 اين آب باريكه را قطع نكنيد.  اگر روزنامه را در شمار كسب و كار ميدانيد،
 پس به اين هم توجه داشته باشيد كه برخي كارها وقتي منقطع شود، متصل شدنش 
هزينهبردار است. كارخانه سيمان يا رآكتور شيميايي اگر ناگهان بسته و به 
اصطلاح «شاتدان» شود، به اين سادگي نيست كه برقش را قطع كنيد توليد قطع 
شود و سوييچ را بزنيد دوباره راه ميافتد! اگر ذوبآهن باشد كه با سفت شدن 
مواد مذاب در ديگها فاجعه آميز است. روزنامه از آنگونه كورهها ندارد، اما
 «شاتدان» روزنامه بافت و شبكه كاري تحريريه و روزنامهنگاران و خبرنگاران
 و تنظيمكنندگان و ارتباطات چاپ و توزيع را ميگسلد، كه با روشن كردن 
سوييچ دوباره به راحتي راهاندازي نميشود! زحمات بسيار كشيده شده تا در 
اقشار فرهنگي ناچيزي تمايل و علاقه به روزنامه جلب شود، نگذاريد به بهانه 
«مشاغل خطرناك» تعطيل بمانند.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.