قابل تغییر است اگر سیستم مدیریتی کارآمد و توسعهخواه بشود.
علی دینی ترکمانی
استادیار مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی
با برملا شدن ورود ویروس کرونا از چین به ایران و فوت عدهای بر اثر ابتلای به آن، هول و هراس جامعه را در بر گرفت. یکی از پیامدهای این هراس اجتماعی، هجوم مردم برای تهیه کالاهایی چون ماسک، داروهای شیمیایی و گیاهی تقویتکننده ایمنی بدن، دستکش یکبار مصرف، الکل سفید، ژل ضد عفونی و نظایر آن بود. در نتیجه، چنین کالاهایی به یکباره، کمیاب و قیمتهای آنها بشدت افزایش یافت. منطق بازار، یا همان ساز و کار عرضه و تقاضا، در چنین شرایطی، چنین وضعی را موجب میشود. تقاضا، بر اثر هراس اجتماعی، افزایش و عرضه بر اثر مشکلاتی از قبیل عدم تدارک از قبل و همین طور ایجاد احتکار، کاهش مییابد. اما، این منطق بازار، در هر جامعهای بهصورت مشابه بازتاب پیدا نمیکند. در جامعهای چون چین، چندان عمل نمیکند و در جامعهای چون ایران، عمل میکند. چرا؟ برای اینکه در چین، مردم نگران دسترسی به چنین کالاهایی نیستند. به آینده اطمینان بیشتری دارند. دلیل این امر نیز، عملکرد دولت چین در موارد مشابه گذشته است. این دولت، نشان داده که توانایی تأمین خدمات بهداشتی و درمانی و امکانات پیشگیری و حتی به رایگان در اختیار گذاشتن این موارد را دارد. بنابراین، مردم با اعتماد به چنین توانایی، از هجوم به خریدهای جمعی پرهیز میکنند. در سوی دیگر، طبعاً، عرضهکنندگان چنین خدماتی نیز میدانند که با دست زدن به کژرفتاریهایی چون احتکار چیزی عایدشان نمیشود.
در ایران، داستان برعکس است. اعتماد عمومی به خدمات بهداشتی و درمانی در چنین مواردی بسیار ضعیف است. بنابراین، بر اثر نگرانی، هجوم جمعی رخ میدهد. در عین حال، در سوی عرضه، عدهای فرصت طلب با هدف کسب سود و با درک شرایط چنین موقعیت هایی، اقدام به احتکار میکنند.
کژرفتاری در همه جای جهان وجود دارد. تصمیمگیریهای اشتباه در خرید، در سرمایهگذاری و غیره. چنین کژرفتاریهای ناشی از عواملی چون اطلاعات ناکامل، وسوسه، تصمیمگیریهای شتابزده و غیره است. از این منظر، همه جا کم و بیش شبیه هم هست. اما، آنچه در ایران، در چنین شرایطی دیده میشود، مختص جوامعی چون ایران است. جوامعی که توانایی ایجاد تصویری تقریباً مطمئن از آینده را برای شهروندانشان ندارند. چشمانداز آینده، روشن نیست. بیشتر، تیره دیده میشود. بنابراین، همراه با ناامیدی و اضطراب زیاد است. تجربه زیست شده افراد در چنین جوامعی، چنین تصویری را پیشرویشان میگذارد. یعنی، یکباره خلق نشده است. در ابتدا، وجود نداشته است. در گذر زمان شکل گرفته و بعد بر اثر تکرار حوادث در موقعیتهای مشابه و نبود زیرساختها و حمایتهای لجستیک کافی، به جزئی از دانش و معرفت درونیشده وجودشان تبدیل شده است. بنابراین، با تلنگری، براحتی بههم میریزند و دست به رفتارهایی میزنند که از منظر دیگران ممکن است عجیب به نظر برسد. در حالی که، منطق موقعیت، چنین رفتاری را برای آنان نیز خلق میکند اگر این تجربه ناامنی و نااطمینانی به آینده را داشته باشند.
در چنین موقعیتهایی، خواستن از مردم برای کنار گذاشتن چنین رفتارهایی، پاسخ لازم را نمیگیرد. چرا که غریزه صیانت از جان در کار است. طبیعی است در این میان، آنانی که ضعیفتر هستند، آسیب بیشتری میبینند. راهکار، در ایجاد آینده امید بخش هست. در خلق چشمانداز روشن. یعنی، در قرار دادن تجربه زیست شده مردم بر ریلی جدید. ریلی که زیرساخت قوی دارد. زمینه دسترسی آحاد افراد جامعه به مراقبتهای بهداشتی و درمانی را، چه در طرف تولید و چه در طرف توزیع، بویژه در شرایط خطیر، بخوبی فراهم میکند و بتدریج امید را جای ناامیدی مینشاند.
این ریل، چیزی نیست جز نظام حکمرانی قوی و کارآمد و توسعهخواه. نظامی که بدون توجه به اصول تخصصگرایی و شایسته سالاری و بدون رفع «تو در تویی نهادی»، ممکن نمیشود. کژرفتاریهای اجتماعی اینچنینی در جامعه ما، برخلاف آنچه مدافعان «تقلیلگرایی فرهنگی»، پردازش و اشاعه میدهند، ذاتی مردم ما نیست. امری اکتسابی ناشی از تجربه زیست شده است. قابل تغییر است اگر سیستم مدیریتی کارآمد و توسعهخواه بشود.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.