به گمانم اگر عاقل باشيم زودتر از آنكه ديگران در پي كميته حقيقتياب باشند خودمان تشكيل آن را با افرادي از اين دو گروه (حسابرس و كارشناس) تشكيل ميدهيم.
شايد درست نباشد اما گمان ميكنم بخشي از اتفاقات روزهاي اخير اگر در فيلمهايي مثل هشتونيم (فدريكو فليني) و سگ آندلسي (لوئيس بونوئل) ميآمد بيشتر پذيرفتني و قابل درك بود. (منظورم حركاتي مثل پخش شيريني توسط گارد ويژه، كنار ماشين نظامي مخوف و ترسناك سياهرنگ و بوق و سوت و شادي بعد از باخت تيم ملي ايران مقابل امريكا توسط بعضي از ايرانيان است).
البته منظورم براي فردي مثل من است و گرنه لابد براي نفرات اين دو گروه، دلايلي وجود دارد. دلايلي كه وقتي درست نگاه كنيم رد پاي اعتماد و بياعتمادي را در آن مييابيم. يافتني كه حكايت از كاشتي چندساله دارد. (بدون شك هيچ برداشتي بدون كاشت نيست!) كاشتي كه بيشك توسط گارد ويژه و معترضين اين روزها (خاموش خانهنشين و پرهياهوي كف خيابان) انجام نگرفته! شايد بذر بياعتمادي به خوديهاي هموطن (مسوولان، تيم ملي، رسانههاي رسمي و دولتي، كارشناسان وابسته و…) و اعتماد به غير خوديهاي بيگانه (دولتها، رسانههايي كه با پول كشورهاي ديگر بر مشكلات و كاستيهاي ايران تاكيد ميكنند و…) با رفتار نادرست، داوري يكجانبه، فساد مالي و تبعيض در دادن امكانات، تماميتخواهي، فقيرتر كردن طبقات پايين اجتماعي، تناقض در رفتار و گفتار، خود را در قدرت فكر برتر دانستن، تكفير، تهمت زدن و حقير شمردن مخالفان، دخالت در امور شخصي و حريم خصوصي ديگران و… در زمين ذهن بسياري ريخته شده است. ريختني كه به احتمال زياد با وجود حسابرس بيطرفي كه شيبش به سمت حقيقت و مردم باشد و مصلحتانديشي نكند، ميتوانست حيات هر كدام از اين دلايل را كمرنگ يا بيرنگ كند. (منظورم از حسابرس معناي رايج آن و فردي مطلع در امور مالي نيست. نگاهم به فرد يا سازمان يا دستگاهي است كه در عين برخورداري از قدرت، داراي استقلال كافي باشد (البته در عمل و نه در حرف). زمان داوري به نفع يك تيم سوت نزند. اگر از معترضين براي حرف و استوري و چه و چه مدرك ميخواهد از مخالفينشان – خصوصا شخصيتهاي مسوول و صاحب جايگاه – دليل و مدرك طلب كند.) البته اين حسابرس بيطرف نيازمند يك حامي دانا و بيغرض و مرض هم هست. حامياي كه وجودش قادر است سازمانها، شركتها، كشورها و ملتها و جهاني را از سقوط و لغزش باز دارد.
كس يا كساني كه در فرهنگ عمومي از آنها به عنوان كارشناس ياد ميشود. كارشناساني كه براي بقا در پي يافتن دلايل عملكرد خوب و بد هستند. (بدون شك افرادي كه مردم عادي پاچهخوار و ريزهخوار را خوان قدرت ميدانند، نميتوانند در اين گروه جاي گيرند)به گمانم اگر عاقل باشيم زودتر از آنكه ديگران در پي كميته حقيقتياب باشند خودمان تشكيل آن را با افرادي از اين دو گروه (حسابرس و كارشناس) تشكيل ميدهيم. آنهم با افرادي كه قبل از همه در پي آن باشند كه چه كساني سارق اعتماد ملت هستند (چه كسي اعتماد مردم را دزديد!)
**حسن لطفی ، فعال اجتماعی
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.