سیدحسام فروزان -مترجم
حالا که ژان کلود کارییر عزیز از دنیا رفته، عکسی حیرتانگیز از مجلس میهمانی خانه جورج کیوکر دارد دستبهدست میشود. یک قاب سنگین و تاریخی. غولهایی در کنار هم. رابرت وایز، لوئیس بونوئل، هیچکاک، ویلیام وایلر، جورج استیونس و بیلی وایلدر و رابرت مولیگان. کارییر آخرین بازمانده این عکس بود. شرح آن میهمانی و آن عکس در کتاب «با آخرین نفسهایم» هست.
کتاب خاطرات لوئیس بونوئل که به اصرار کارییر قلمی شد و موهبتی است برای عاشقان سینما. کارییر از آخرین یادگارهای سینمای مدرن دهه ۱۹۶۰ بود. هرگاه از موج نوی سینمای فرانسه یاد میکنیم، در کنار فرانسوا تروفو و ژان لوک گدار و کلود و… نام او هم در ذهنمان تداعی میشود. در طول بیش از ۶۰ سال فعالیت هنری، تأثیری عمیق بر سینمای هنری اروپا گذاشت که با هیچ نویسنده و اندیشمند دیگری قابل مقایسه نیست. انگار مثل حکیمان جهان باستان همه چیز را میدانست.
اگر کسی بخواهد زندگینامه او را بنویسد کتاب پر و پیمانی بهدست خواهد داد. در خانوادهای کشاورز در فرانسه به دنیا آمد. در رشته ادبیات به تحصیل پرداخت و برای فوق لیسانس به سراغ تاریخ رفت. در ابتدا به تاریخنویسی پرداخت اما بعد رها کرد و رمان و نمایشنامه و فیلمنامه را شروع کرد. اولین رمانش «مارمولک» در سال ۱۹۵۷ منتشر شد. بعدها رمانهایی چون قدرت بودیسم، نامرئی و «انتظار نداشته باش از دست کتابها خلاص شوی» را هم نوشت. فیلمنامه خاطرات یک مستخدمه نقطه عطفی در زندگی هنریش شد و شروع همکاری با لوئیس بونوئل. انگاری یک نفری به اندازه چند نفر کار و زندگی کرده است. فکرش را بکنید، همکاری با بونوئل و نوشتن شش تا از فیلمنامههایش از جمله جذابیت پنهان بورژوازی، میل مبهم هوس و زیبای روز و… فقط بخشی از فعالیت اوست. در واقع بونوئل خیلی چیزها را مدیون رفاقت با کارییر است. اگر فقط فهرستوار کارهای او را مرور کنیم میبینیم که با چه هنرمند منحصر به فردی روبهرو هستیم. پُر کار بود و بیش از ۷۵ فیلم سینمایی کار کرد. استاد بیچون و چرای اقتباس ادبی از آثار بزرگ شد. ۳۶ سال همکاری مستمر با پیتر بروک در نمایشنامهنویسی و اجرای تئاتر. با ژان لوک گدار، میلوش فورمن، فیلیپ کافمن، آندری وایدا، شلندروف، ناگیسا اوشیما، برتران تاورنیه، پاترس شرو و البته عباس کیارستمی کار کرد. از اقتباسهای مشهور او در سینما میشود به طبل حلبی، سبکی تحملناپذیر هستی، دانتون و سیرانو دو برژاک و در جستوجوی زمان از دست رفته اشاره کرد. هرجا رفت قدر دید و بر صدر نشست. چهار بار نامزدی اسکار، اسکار ویژه یک عمر فعالیت هنری، نخل طلای جشنواره کن، بفتا و جایزه سزار. عضو هیأت داوران جشنواره کن و سردبیر مجله فمی.
ژان کلود کارییر برای ما ایرانیان هم شخصیت خاصی بود. شاید بشود گفت سفیر فرهنگی ایران و فرانسه در واقع او بود. او بواسطه ازدواج با نهال تجدد (دختر مهین تجدد، از پیشگامان نمایشنامهنویسی ایران)، نویسنده و پژوهشگر ایرانی به فرهنگ و تاریخ تمدن ایرانی علاقهمند شد. او شیفته «خانه دوست کجاست» بود و در معرفی عباس کیارستمی به جهان سنگتمام گذاشت. کارییر بارها به ایران سفر کرد، کارگاه فیلمنامهنویسی برگزار کرد و با بزرگان فرهنگ و هنر ایران از جمله داریوش شایگان نشست و برخاست داشت. مثل یک پژوهشگر فارسیزبان، روی متون کهن فارسی کار کرد و آثاری خلاقانه از خود به جای گذاشت.
مجمع مرغان (با ترجمه داریوش مؤدبیان منتشر شده)، نمایشنامه اقتباسی او از منطقالطیر عطار نیشابوری توسط پیتر بروک روی صحنه رفت. روی مثنوی و آثار مولانا هم کارهای پژوهشی و اقتباسی کرد که نظیر ندارد. در اقتباسهای او از متون کهن، ردپای نوعی نگاه عارفانه و جهانبینی جهان وطنی دیده میشود. در واقع متن کهن در جهان نمایشی امروز بازتولید یا زنده میشود. مثلاً در همین مجمع مرغان، مفهوم اساطیری سیمرغ را دگرگون میکند.
او سیمرغ را از شخصیت اسطورهای و ناسوتی موجود در شاهنامه و منطقالطیر پایین میکشد و به زندگی زمینی نزدیک میکند؛ ضمن اینکه روح کلی اثر عطار همچنان وجود دارد. چندتا از نمایشنامههای کارییر در ایران به روی صحنه رفت از جمله «روال عادی» و «تراس».
در سفری به هند گفتوگویی با دالایی لاما انجام داد و حاصلش شد کتاب «خشونت و ترحم: گفتوگوهایی در باب زندگی امروز» که بسیار خواندنی است. ژان کلود از آنها بود که آدم دوست داشت عمری دراز داشته باشد؛ ۹۰ سال برای چنین آدمهایی کم است. «زبان پنهان فیلم» اتوبیوگرافی اوست اما برای او باید کتابها نوشت.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.