مردان موجوداتی علاقهمند به رابطهی جنسی هستند. آنها برای برقراری رابطهی جنسی همیشه آماده هستند..
در عشق داوری، برنامه، تبعیض و تعصب وجود ندارد. عشق عشق است بدون تعریف خاص. عشق از مرزها، دیوارها و موانع عبور میکند. بدون زحمت است. در رابطهها، عشق مستلزم تلاش است، اما این تلاش مثل رقص موزون سبک و ظریف است. متأسفانه، هنگامیکه عشق رقص بیزحمتی نباشذ، رابطه به شکل فاجعهآمیزی پایان میپذیرد. در همان لحظات است که میپرسیم، چه اتفاقی افتاده است؟
در اینجا به ۶ دلیلی اشاره شده است که زنان مردانی را که عاشق شان هستند، ترک میکنند.
۱. آنها احساس تنهایی میکنند.
یک زن نیاز دارد احساس کند که اهمیت دارد. اگر مردِ او برای حمایتاش حضور نداشته باشد، دلیلی برای ادامهی رابطه وجود ندارد. زنان پرورشدهنده هستند. در یک رابطه آنها باور دارند که آن مرد تمام دنیایشان است. مردان تمایل دارند بلافاصله به محض احساس راحتی، رابطه را بر هم بزند. بعضیوقتها در تنهایی بودن با کسی که به لحاظ عاطفی حضور ندارد، آن تنهایی پر هیاهو است. یک زن میفهمد که دیگر جایی برای بیارزش بودن وجود ندارد که همچنان از طریق اجتناب صورت میشود. هنگامیکه عشق و توجه متقابل نباشد، آنها پی میبرند که نیازی نیست در آن رابطه بمانند.
۲. به آنها توجه نمیشود.
هیچ چیزی برای زن زیانآور تر از این نیست که هنگامیکه او در حال صحبت است، کاملا ًحواستان به او نباشد. یک زن با کلمات برانگیخته میشود. او نیاز دارد احساس کند که درک میشود، تأیید میشود، مورد احترام قرار میگیرد و حمایت میشود. وقتیکه او با زوج اش شریک میشود، دلیلاش این است که او نیاز دارد احساس کند که به آن مرد پیوند خورده است. خوش رفتاری تاثیر قدرتمندی دارد. زنان اعمال ساده در رابطه و عشق را دوست دارند. بیرون بردن زبالهها، گذاشتن لباسها در لباسشویی، یا هر چیزی که که تأیید میکند حضور در یک رابطه مهم است. یک زن، هنگامیکه احساس میکند دارد مورد غفلت واقع میشود، با قلب شکستهاش، مکان را ترک میکند.
۳. دیگر میل به رابطهی جنسی نمیکنند.
مردان موجوداتی علاقهمند به رابطهی جنسی هستند. آنها برای برقراری رابطهی جنسی همیشه آماده هستند.. یک زن به صمیمیت، عشقبازی، احساس اینکه مردش به آنها میل و رغبت دارند، نیاز دارد. روزمرگی مساوی با مرگ است. یک زن اتفاقات ناگهانی را دوست دارد. او به رمانتیک شدن اشتیاق دارد. زنان در رویایشان زندگی میکنند. بنابراین، هنگامیکه مردی با زن دیگر تحریک میشود یا فقط میخواهند رابطهی آزادی داشته باشند، آنگاه زن کاملاً به رابطهی جنسی بیمیل میشود. لحظهای دردناک در زندگی یک زن وجود دارد آنهم هنگامیکه او احساس کند همسرش میلی به او ندارد، حس خاص بودن را در او بر نمیانگیزد، آنگاه وقت ترک کردن است.
۴. یک تغییر قابل توجهی در زندگی وجود دارد
میانسالی به هر کسی به شکل متفاوتی ضربه میزند. بیشتر زنان، به خودروی نو یا لباس شیک و گران نیاز ندارند. آنها میخواهند بدانند که میل به رابطهی جنسی دارند و مردانشان آنها را میخواهند تغییر در زندگی بهتدریج پدیدار میشود و چیزی که زمانی به راحتی تحمل کردنی بود دیگر اینگونه نمیشود. زندگی تغییر میابد: فرزندان به کالج میروند؛ پدر یا مادری به مراقبت تمام وقت نیاز دارند؛ یا استرس مالی در زندگی وجود دارد. زنانی که بر سرطان یا بیماریهای دیگر غلبه کردند نیز دکمه بازنشانی (ریست) را میابند که مردان را از زندگیشان بیرون میکند. یک زن نیاز دارد بداند که این تغییرات زندگی با قدرت و کرامت در کنار مردشان هدایت میشوند. هنگامیکه هیچ حمایتی وجود نداشته باشد، زن بلافاصله زندگیاش را بر هم میریزد تا از همسرش رهایی یابد.
۵. زنان کسی را که قابل پیشبینی باشند، دوست ندارند.
مردان روزمرگی راحتتری دارند. هرچه پیرتر میشوند، کمتر میخواهند در چیزی که به آنها مربوط نیست، مشارکت کنند. به همین دلیل است که مردان از بحرانهای عظیم میانسالی عبور میکنند. اما، زنان به لحظات غیر مترقبه نیاز دارند. آنها میخواهند بدانند که مهم هستند. حتی یک یادداشت کوچک روی فنجان قهوه برای به میان آوردن تحسین در یک رابطه کافی است. احساس صمیمیت چیزی نیست که در میانسالی خوب به نظر نمیآید. این احساس کسلکننده است. برای یک زن، مرد اثاثیه ثابت نیست. او همراه و همدم است.
۶. جسم مردشان آنجا نیست
زنان تحملشان خیلی زیاد است، اما مردی که بیشتر به وقت گذراندن در خارج از منزل اهمیت میدهد قطعاً پذیرفتنی نیست. در دنیای امروزی فمینیسم، یک زن نیاز به مردی ندارد که از او مراقبت کند. او به شریکی نیاز دارد که همگام با او کار کند و حضورش را تحسین کند. اگر مردی که بسیار علاقه داشته باشد در هر جایی غیر از کنار همسرش وقت صرف کند، آنگاه زن از او فاصله میگیرد. این کار ممکن است زمان ببرد، اما هر چه بیشتر آن را طول بدهد، در پایان به بدنرین شکل رقم میخورد. زن میداند هنگامیکه هیچ چیزِ روحانی و عقلانی قابل دسترس نباشد، رابطه تمام میشود.
زنان در جامعهی ما تکامل یافتهاند. “نیاز” به داشتن یک مرد از طریق “میل” به شریک کردن زندگی با او برتری میابد. اگر عشق، تحسین، تماس جسمی، ارتباط روحی، تحریک عقلانی یا حضور وجود نداشته باشد، آنگاه زن تنهایی را برمیگزیند. زنان مانند مردان سخت کار میکنند. تحمل کردن همراه و همدمِ زندگی که تحریککننده نیست دیگر در دستور کار قرار نمیگیرد. واقعیت این است که زمان ترک کردن فرا رسیده است.
ترجمه: بازده -منبع:پاور پازیتیویتی
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.