الهام فخاری – عضو شورای شهر تهران
سیل که راه میافتد، کوه و دره و خانه و دشت و همه را در خود میپیچد و میرود. آنچه پس از سیل میماند نه مانند گذشته است نه به درد آینده میخورد، بیشتر تودهای از عبرت است بیبازگشت. دیگر فرقی هم ندارد که گل سرخ در آن موج توفنده بوده یا تیر و تخته. سیل، زمینلرزه، طوفان، آتشفشان، آفت چالشهای طبیعی هستند و از این دست رویدادهای ویرانگر آدمیساخته هم کم نداریم:
جنگ، شایعه، دزدی، تحریم، انفجار و خرابکاری ریلی و هوایی و زمینی و دستکاریهای زیستی. میان اینهمه رویداد دانسته و ندانسته چه بر سر آدمها میآید؟ تازه این جدای از تنشها و فشارهای برخاسته از زندگی روزمره و خرد و درشتهای فردی و خانوادگی و گروهی است. با همه این خطرها و دشواریها هوش و تواناییهای شناختی، عاطفی و زندگی اجتماعی آدمیان او را بر جهان پیرامون چیره کرد و گسترش فناوری هم برخی کارها را زودتر پیش برد. همین فناوری از خطرهایی کاسته و خطرهایی نوپدید را نمایان کردهاست. کارکردها بیشتر فنبنیان شده و آنچه فرهنگ زندگی بود انگار میان این فلزها و مواد مصنوعی رنگپریده به نظرمیرسد. نخستین رسانهها گرچه پیشینهای تا دیرینگی زندگی گروهی آدمیان دارد ولی رسانه نوین ابزاری پساصنعتی است. جمعهای پرشمار و فشردگی جامعه شهری نیاز به آگاهیرسانی به مثابه یک کسب و کار روشن را بیشتر کرد و صنعت رسانه گسترش یافت.
امروز پس از دگرگونیهای زیاد رسانه چندین سپهره و چندین و چند گونه دارد تاجایی که به پشتوانه فناوری پیشرفته برای هر شهروند میدان کار رسانهای فراهم میشود. این دسترسیهای فناورانه با همه دستاوردهایشان به معنای کنارگذاشتن کار حرفهای، فرهنگ و اخلاق حرفهای و آموزش کادر رسانهای نیست. در جامعهای که روندهای کاری و آموزشی و قرارگرفتن آدمها در کار ملاک و معیار دارد، با وجود آزادی شهروندان برای تجربه و کنشگری فرهنگی، هنری یا رسانهای، کار حرفهای و حرفه هر کسی چارچوب و ارزشهایی دارد که باید به آنها پایبند باشد.
این ضرورت در چالشهای طبیعی یا آدمیساخته نمود و ضرورت روشنتری دارد.
جان و سرمایه و زندگی هر شهروند مسئولیت همه کنشگران رسمی مدیریت بحران
ازجمله رسانهها است. اگر بستر رسانه حرفهای تأمین باشد متخصص برخوردار
از فرهنگ حرفهای و آگاه به حریمهای شخصی، قانونی و اجتماعی است که مرجع
خبر است و خبر در راستای مدیریت چالشها و کاهش آسیب به مردم و در راستای
تأمین منافع ملی و فردی حرفهای تدوین میشود. در شرایطی که زمینه کار
رسانههای رسمی مانند زمین پرکلوخ و دستانداز شود ولی در میانه آن سیل یا
شایعه یا خرابکاری بحرانی بزرگتر از نقشآفرینی کسانی پدید میآید که نه
فرهنگ حرفهای را آموختهاند نه تعهدی به چارچوبهای ملی یا محلی مدیریت
بحران و پدافند غیرعامل دارند. بر موجی سوار میشوند که در گل و لای سیلش
فرومیغلتند. بیش از همیشه باید به آموزش مهارتهای سلامت روان و بهداشت
روانی در بحران بویژه در پدافند غیرعامل و مرجعیت رسانه بپردازیم.
عنوان مطلب بخشی از این شعر است: آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست/
پنداشت که مهلتی و تأخیری هست… گو میخ مزن که خیمه میباید کند/
گو رخت منه که بار میباید بست
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.