چندان اهل پيشگويي نيستم! به خاطر همين نميتوانم درباره آيندهاي بنويسم كه در انتظار جوانان معترضي است كه اين روزها در خيابانها، دانشگاهها، پشت بامها با رگهاي بيرون زده گردنشان فرياد ميزنند. آيندهاي كه بيشك به تحقق شعارها و خواستههايي برميگردد كه بر زبان ميآورند يا در ذهن دارند. آيندهاي كه تنها به آنها مربوط نيست و سرنوشت كشوري را رقم ميزند. البته پيشگو نبودنم مانع از آن نيست كه نتوانم پيشنهادي براي آينده بهتر كشوري بدهم كه همه چيز من و ما است. مايي كه ايران را آباد، آزاد، شاد، رو به رشد و مكان امني براي زندگي ميخواهد. مايي كه گمان ميكند اغتشاش، از بين بردن اموال عمومي، بيشرف دانستن بيطرف، توهين به مخالفان، خشونت براي گرفتن حق و… كار زشت و غيرقابل قبولي است. از آن طرف عربدهكشي و رجزخواني و حريف طلبيدن، فحش و ناسزا در تريبونهاي رسمي، تحريك كردن، نشنيدن صداي كساني كه حرف حق ميزنند، عدم توجه به خواستههاي جوانان، برخورد احساسي و يكطرفه با رفتار احساسي آنها، رفتار دوگانه در مقابل موافقين و مخالفان ديدگاه، خشونت و سركوب و… هم قبول كردني نيست. اگر هم بگير و ببند، وحشت و ارعاب، تهديد به اخراج و… باعث پذيرشش بشود موقتي است. سركوب، به سوالها، خواستهها، اعتراضات پايان نميدهد. حكم خاكستري را پيدا ميكند كه بر آتش مينشيند. پاسخ اعتراض (به هر شكلش حتي اعتراضي كه از دست معترضان در برود و به اغتشاش برسد) مذاكره است. (ميدانم اين جمله باعث پوزخند، نيشخند يا خنده با صداي بلند افرادي از طرفهاي مختلف ميشود. دليلش هم واضع است. تفكر حاكم آنچنان خودش را محق ميداند كه براي لحظهاي به برحق بودن حتي يك حرف طرف مقابل فكر نميكند. گروه ديگر هم آنقدر بدعهدي و بدقولي و رفتار دوگانه ديده كه به حرفهاي طرف ديگر اعتمادي ندارد). مذاكرهاي كه در آن قواعد هر مذاكره خوب ديگري رعايت شود. طرفين به رابطه برد- برد بينديشند و براي به نتيجه رسيدن با واگذاري بخشي از خواستههاي خود به خواستههاي ديگري، پيش بروند. براي نزديك شدن به يكديگر بايد قاعده يكقدم تو، يكقدم من رعايت شود. لطفا نخنديد! شوخي نميكنم! مذاكره راه خوبي براي رسيدن به آينده بهتر است. حداقل از زنداني كردن، گاز اشكآور، تفنگ ساچمهاي، رجزخواني با تفنگ بر دوش، شكستن شيشه، آتش زدن لاستيك و مرگ بر اين و آن بهتر و زودتر جواب ميدهد.
*حسن لطفی
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.