عبدالحسين زرينكوب (۲۷اسفند ۱۳۰۱ – ۲۴ شهريور ۱۳۷۸) اديب، مورخ، اسلامشناس، ايرانشناس، محقق و نويسنده خستگيناپذير معاصر محسوب ميشود. صفت بارز و برجسته خصيصه استاد از آغاز جواني تا پايان عمر اين بود كه هيچگاه قلم و كتاب از دستش نميافتاد. زرينكوب دانشمندي نوگرا و نوانديش بود. با آشنايي كمنظير خود با فرهنگ و تمدن اسلامي و احاطه بر آن، هيچ كسي را بيپاسخ نميگذاشت. او با تلفيق تاريخ و ادبيات و گام نهادن در هر دو زمينه، هر دو حوزه را به خوبي به هم نزديك كرد. امانت و صداقت در نقل و ديدي عاري از تعصب و يكسونگري بر ارزش پژوهشهاي او ميافزايد. بر تمام محاسن نوشتههاي زرينكوب بايد شيوه مطلوب نگارش و جذابيت و كشش نثر زيباي او را افزود. زرينكوب با آشنايي و تسلط به گستره واژگان فارسي، كلمات مناسب را انتخاب ميكند و در جاي خود مينشاند.
مهدوي دامغاني، نويسنده و پژوهشگر ايراني، متخصص در ادبيات عرب در وصف زرينكوب چنين ميگويد: «استاد ما دكتر زرينكوب دانشآموخته و رهروي نهضت نوين فرهنگي ايران بود و ميكوشيد تا با نگاهي منتقدانه و عالمانه به ميراث ادبي و فرهنگي ايران زمين، گوهر بيهمتاي ادب و فرهنگ فارسي را از ويراني و آلودگي رهانيده و زبان كهن فارسي را از زوايد بيجا پيراسته و نهال ادبيات نوين ايران را بارور سازد. از اين رو زرينكوب به نسلي از دانشوران ايران تعلق داشت كه مفهوم امروزين و ژرف سنت و فرهنگ ايراني را پرورش دادهاند. فعاليت شبانهروزي اين مرد برجسته و كمنظير در راستاي اهداف ژرف وي و ديگرياران متقدم و متاخرش، شكلدهنده نهاييترين تصوير و توصيف عالمانه از فرهنگ تاريخ و ادب ايران زمين است. تشعشع علمي و ادبي او بيشتر در سخن و تدريس و نحوه تكلم و شيرين بياني و موشكافي محققانهاش در مباحث ادبي و عرفاني بود.
اين دانشمند بسيار موفق و پركار، آثار شگرف و جاودانهاي نه تنها در ادب فارسي، بلكه در فرهنگ اسلامي از خود به جاي گذاشت، مبحث وسيعي كه به احاطه و فهم كامل آثار او در زمينههاي مختلف و خصوصا در عرفان و تصوف اسلامي و بالاخص در آنچه در چند كتابي كه به مثنوي و مولانا و حلاج و عطار اختصاص داده، نيازمند است و اين كاري است كه در چند دهه آتيه يا شايد در قرن آينده از بضاعتها و سرمايههاي ادبي و مورخان و محققان و مولويشناسان مايه افتخار آنان خواهد شد و چه بسيار رسالههاي دكترا و كتب تحقيقي كه موضوع آن بحث و تشريح انديشهها و تراوشات قلم روان و سيال زرينكوب باشد در آينده فراهم خواهد گشت.»
دامغاني در توصيف زرينكوب ادامه ميدهد: «فرضا اگر زرينكوب جز همين چند كتاب و مقالات را كه در خصوص مولانا و مثنوي نوشته است، تصنيف و تاليف ديگري نداشت، شايسته والاترين عناوين به بزرگترين اديب محقق و نويسنده ميبود، تا چه رسد به اين ميراث عظيم و گنجينه نفيس بينظيري كه در فنون مختلف ادب و تاريخ از خود به يادگار گذاشته كه عدد آن بر ۶۰ تاليف بالغ ميشود و سالهاست كه كتب تصنيفي او چون نقد ادبي (رساله دكترايش) ارزش ميراث صوفيه و تاريخ مردم ايران، در جمله متون درسي دانشجويان قرار دارد.»
به گفته دامغاني «بيماري تقريبا مستمر اين ۱۵-۱۰ سال اخير عمر پر اثر او كه طي آن لاقل پنج بار عملهاي جراحي سختي بر قلب پاك دردمند روي او صورت گرفت و ديگر موانع و دلشكستگيها او را از كار اصلياش كه تحقيق بود، باز نداشت تا بدان جا كه طي دو ماه ارديبهشت و خرداد همان سال يعني تا دو ماه و نيم به مرگش مانده، قلم در دست داشت و به كمك و همت اعجابانگيز خود در درياي مواج تفكر فرو ميرفت. آري حدود ۱۸۰ صفحه تحقيق و تصنيفي كه در آن دو ماهه محصول فكر وقاد آن بزرگوار، همان است كه به شيخ عطار اختصاص يافته در بستر فراهم آورد.»
باستاني پاريزي، نويسنده و شاعر نيز از زرينكوب چنين ياد ميكند: «زماني كه ما در دانشگاه تهران مشغول تحصيل بوديم دكتر زرينكوب هم مشغول درس و تحصيل بود و ميخواست درجه دكتراي ادبيات فارسي را دريافت كند. من به زرينكوب علاقه زيادي داشتم و از ارادتمندان او بودم. يادم هست كه سالها قبل رييس فرهنگ و هنر خرمآباد تصميم گرفته بود كه تجليلي از زرينكوب بهعمل بياورد. من هم به خرمآباد رفتم و مقالهاي ارايه دادم. زرينكوب مرد بينظيري بود و كتابهاي او از منابع عمده اهل تحقيق در مورد تاريخ است. البته زرينكوب استاد دانشگاه الهيات بود. مرحوم بديعالزمان فروزانفر در جمع كردن استادان نامدار در دانشكده الهيات بسيار موفق عمل كرده بود و يكي از استادهاي خوب آن دانشكده مرحوم زرينكوب بود.»
زرينكوب در سال ۱۳۶۴ براي عمل جراحي چشم مجبور به فروش بخشي از كتابخانه شخصي خود شد و اين موضوع به گوش وزير ارشاد وقت (سيدمحمد خاتمي) رسيد، او چكي را توسط واسطهاي براي ايشان فرستاد كه استاد آن را نپذيرفت و وقتي با اصرار آن واسطه روبرو شد، چك را به رزمندگان جبهههاي جنگ تقديم كرد. او كتابخانه شخصي خود را به مركزدايرهالمعارف بزرگ اسلامي كه سالهاي پاياني عمرش را در آنجا به تحقيق و پژوهش ميپرداخت، اهدا كرد. زرينكوب در ۲۴ شهريور ۱۳۷۸ چشم از جهان فرو بست و در قطعه هنرمندان بهشت زهراي تهران آرام گرفت.
منابع:
– مهدوي دامغاني و ميراث فرهنگي او، منصور رستگار فسايي، انتشارات اطلاعات، ۱۳۹۴
– باستاني پاريزي، كريم فيضي، انتشارات اطلاعات، ۱۳۹۰
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.