در جوامع بسته كه صاحبان قدرتش به دليل فساد، تمايلي به شفافسازي ندارند، سرنوشت خبرنگاران و روزنامهنويسان آنقدر دشوار است كه كمتر كسي دوست دارد به كسوت روزنامهنگاري درآيد.
وقتي روي پرده سينما خبرنگاران سمج فيلم همه مردان رييسجمهور (رابرت رد فورد و داستين هافمن) ساخته آلن جي پاكولا، تشت رسوايي سياستمداران امريكايي را به زمين انداختند و گند آنها در واترگيت را برملا كردند، هنوز روزنامههاي كاغذي ارج و قربي داشتند و توي مترو، اتوبوس، كافه، پارك و… ميتوانستي آدمهاي روزنامه به دستي را ببيني كه سرگرم مطالعه خبرهاي داغي هستند كه خبرنگاران سمج و جسوري نوشتهاند. (چيزي شبيه صحنهاي از فيلم همشهري كين ساخته اورسن ولز كه در آن نيز، نقش ديگر روزنامه، روزنامهنگار و خبرنگار در قرن بيستم روايت شده است). خبرهايي كه ميتوانست باعث تغييراتي در زندگي مردم شود و زمامداران امور را وادار به پاسخگويي كند. حالا چهل و پنج سال پس از ساخت فيلم همه مردان رييسجمهور، افراد كمتري براي خريد روزنامههاي كاغذي دست به جيب ميشوند و تعداد روزنامههاي سفارشي دكهها روز به روز كمتر ميشود (دوست دكهداري دارم كه هر چند وقتي كه به او سر ميزنم تعداد روزنامههايي كه سفارش ميدهد را ميپرسم. هر بار تعداد اين روزنامهها به صفر نزديكتر ميشود و هر بار سيگار و چيپس و پفكهاي بيشتري فضاي دكهاش را پر ميكند). با تمام اينها هنوز هم وقت تماشاي فيلمهايي كه درباره خبرنگاران جسور و افشاگر ساخته شده است، خيليها دلشان ميخواهد جاي آنها باشند و پرده از رازهايي بردارند كه سرپوشي بر گندهاي كوچك و بزرگي است. اين رازها گاه مثل قتل فيلم پنجره عقبي ساخته آلفرد هيچكاك در دنياي كوچكي رخ ميدهد و عوارضش گريبانگير دو يا سه نفر ميشود و گاه همانند ماجراي واترگيت از تقلبي حرف ميزند كه با سپردن سكان امور كشور به دست آدمهاي متقلب زمينه فساد و تباهي جامعه را فراهم ميسازد. در هر دو حالت اتفاقاتي كه رخ ميدهد آنقدر جذاب است كه بينندگاني با همذاتپنداري خودشان را كنار خبرنگاران اين فيلمها قرار دهند. البته در بيرون از پرده سينما و در واقعيت (خصوصا در جوامع بسته كه صاحبان قدرتش به دليل فساد، تمايلي به شفافسازي ندارند) سرنوشت خبرنگاران و روزنامهنويسان آنقدر دشوار است كه كمتر كسي دوست دارد به كسوت روزنامهنگاري درآيد و وارد حرفهاي شود كه نه تنها فقر و نگراني در آن چرخ ميزند بلكه بگير و ببندش هم كم نيست.
ناگفته پيدا است هنوز هم بسياري از كساني كه دغدغه جامعه بهتر دارند اين فقر، نگراني و بگير ببند را به جان ميخرند و سعي ميكنند پاي در مسير روزنامهنگاراني بگذارند كه در طول زندگيشان چشم بيدار اجتماع بودند. خبرنگاراني از جنس باب وودوارد و كارل برنستاين (شخصيتهاي فيلم همه مردان رييسجمهور) محمد مسعود و…. كه به قول نوري (خبرنگار فيلم سرب با بازي زندهياد هادي اسلامي) تومني نگار نيستند و براي پول و قدرت دست به قلم نميشوند. خبرنگاراني كه سياستمداران فاسد دل خوشي از آنها ندارند. خبرنگاران و روزنامهنگاراني از جنس دانايي، جسارت، آگاهي و شفافيت.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.