شهدا! امانت خود را بگیرید و نگذارید بیشتر از این درد بکشد
حسن شکیب زاده
معمولا جنگ ها که تمام می شود، خاطرات و سرگذشت سربازان و بازماندگان آنان، جمع آوری و در تاریخ ثبت و ضبط می شود تا به واسطه ی آن معلوم شود که بها و هزینه ی تمام شده ی جنگ چه بوده است. هزینه و قیمت تمام شده ای که فقط به برآورد هزینه های ادوات و امکانات استفاده شده در جنگ ختم نمی شود، بلکه مهمتر از آن آثار روحی و روانی بجامانده در میان سربازان از جنگ برگشته، والدین، همسران و فرزندان آنان است و تفاوتی ندارد که سرباز جنگ شهید شده باشد، مجروح باشد و یا پس از گذشت سالیان دراز همچنان درگیر اما و اگرهای جنگ و بعضا بیماری های لاعلاجش باشد.
و اما این مهم تاکنون به درستی در رابطه با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران انجام نشده است و بر نسل های جنگ و پس از آن روشن نیست که این جنگ هشت ساله چقدر خرج بر گرده ی سرزمین ما و آدمهای آن گذاشته است.
مقاومت، شجاعت و پایداری مردان در طول جنگ ها، مستلزم مقاومت و ایستادگی زنان، بویژه مادران و همسران رزمندگان در پشت خطوط دفاعی است. و در واقع بخش عمده ی پیروزی در جنگ ها به واسطه ی حضور و مقاومت زنان جنگ می باشد. لذا کدام جنگ را در جهان سراغ داریم که هشت سال به طول انجامد و همچنان سربازانش عاشق دفاع و حضور در جبهه هایش باشند؟
از خوانش سرگذشت بازماندگان و مرتبطین با جنگ در کتاب «اگر مرد بودم» و کتاب هایی از این دست، می توان بدون برآورد دقیق هزینه های کلی، حداقل فهمید که بهای تمام شده ی بخشی از تبعات جنگ چقدر می تواند باشد. کتابی که به شرح زندگی عاشقانه ی طاهره صادق بیگی پرداخته است و به خوبی توانسته، نه تنها سرگذشت عاشقانه! این اثر بجا مانده از جنگ را، که فرازهایی از سرگذشت همسر جانبازش، ولی الله محمدبیگی را نیز به تصویر بکشد.
از آنجایی که زن مظهر زندگی و جنگ ضد زندگی است. تقابل اساسی این دو می تواند چهره ی جنگ را عریان تر به جامعه بنمایاند. و هنگامی که دختری مقاوم و صبور و با دنیایی از آمال و آرزوها تصمیم می گیرد تا با یادگار جنگی که هیچ روزنه ی روشنی برای آینده ی حداقل دنیایی اش ندارد، ازدواج کند. و می گوید: «خدایا مرا در این آزمون رد نکن»، در حقیقت به تحقیر جنگ پرداخته است و این تحقیر خود نشانه ی پیروزی ملتی بر همه ی تصورات نانوشته ی امروز و آینده ی تحلیلگران جنگ است.
در کتابی که تلاش در به تصویر کشیدن سرگذشت همسر یک جانباز ویلچری -که روزهای سخت و دشواری را پشت سر گذاشته است تا هم خودش را از ادامه ی حیاتش راضی نگهدارد و هم همسر مقاومش را،- نه یک نفر که سیل مردمانی از جنس خانواده ی جنگ، نفس میکشند و از همین روی می تواند برای هر خواننده ای، چه امروز و چه فرداهای پیش روی، درسآموز باشد.
ندا حبیبی، نویسنده ی کتاب «اگر مرد بودم»، که هدف از نگارش این اثر را «تلاش برای روایت گوشه ای از عاشقانه های این زوج و دشواری های زندگی با جانباز ضایعه نخاعی» می داند، چقدر صبوری کرده است تا خود را برای خلق اثر ماندگارش، شبیه آدم اول داستانش کرده تا بتواند همه ی داشته های درونی او را بیرون کشیده و در معرض خوانش و تحلیل و قضاوت آدمهای دور و برش قرار دهد.
در این کتاب، همسر جانباز شهید، ولی اله محمدبیگی در اوج جوانی و احساس ناب عاشقانه ی عارفانه اش، خود را پایبند جوانی می کند که غیرت و مقاومت او را در برابر مصائب پیش روی هیچ می داند و می گوید: «درست است که وضعیت جسمانی اش هر روز سخت تر و وخیم تر از قبل می شود، اما غیرتش تمامی ندارد». غیرتی که بخشی از بهای جنگ تحمیلی ما بود و به وفور در دل و جان رزمندگانش می شود دید و شنید.
او علیرغم همه ی امیدها و آرزوهایی که برای فرداهای روشن خود دارد، زن رنج کشیده از جنگ است و اگر چه بیان سرگذشتش هیچ دستاوردی برایش نخواهد داشت، اما بیان سرگذشت جنگ و تبعات آن بخشی از تاریخ و بهانه ای برای برآورد هزینه هایی است که جنگ ها بر دوش مردمانش می گذارد. اگر چه درست است که هر جنگی آغاز و پایانی دارد اما مطالعات پیرامون آن میتواند و بایستی قرنها ادامه پیدا کند تا با برآورد هزینه هایش، از تلفات و هزینه های بی هدف آن، برای آیندگان جلوگیری شود.
ندا حبیبی در سطور پایانی کتاب است که فرازی از سخنان راوی را به یاد می آورد. آن هم آنجایی که همسر جانباز یادش می آید که حرفی را با عزیزش در میان نگذاشته است و می گوید: « نازنین من، اینک تو در خاک خفته ای و من در آستانه ی پنجاه سالگی بی تو و با خاطراتت زنده ام. راستی، یک حرف را هرگز به تو نگفته ام. می دانی فقط یک بار در عمرم آرزو کردم مرد باشم. آن هم وقتی که تلاش هایم برای رفتن به جبهه بی ثمر ماند و تو به جبهه رفتی. دوست داشتم در کنار تو باشم. دوست داشتم به جای تو باشم. اصلا می دانی، اگر مرد بودم، می شدم تو!». در حالی که هم او و هم نگارنده و شاید خیلی از آدمهای پس از جنگ هم، به خوبی می دانند که مردان اصلی جنگ ها، زنان مظلوم و شجاع سربازان و جاماندگان قافله ی رفتگانشان هستند.
در فرازهایی از کتاب که همسر این جانباز فداکار و فداکار تر از او، پس از نا امیدی از درمان و ماندن همسرش می گوید: «حال و روزمان رو به راه نیست. انگار نه فقط ولی الله، بلکه همه ی ما سرطان گرفته ایم.» و در ادامه به گلزار شهدا و نزد یاران همسرش می رود و از آنها می خواهد که: «شهدا امانت خود را بگیرید و نگذارید بیشتر از این درد بکشد»، به خوبی می توان اوج ایثار و معرفت یک زن را که تمام نشدنی است، دریافت. و او که سرانجام وقتی به او می گویند “ولی الله تمام کرد”. نجوا می کند: «….تمام کرد و تمام شد و من نیز تمام شدم.»؟ در حالی که او تمام شدنی نیست و باید آغازی برای تمامِ تمام های جنگ باشد.
کتاب «اگر مرد بودم» که توسط انتشارات سوره مهر و در سال ۱۳۹۹ منتشر شده است در حالی در نقطه ی اوجش به پایان میرسد که باعث میشود مخاطب برای شناخت بیشتر از شهید به سراغ آثاری باشد که ایکاش باشد…….!
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.