کتاب پوست معروفترین اثر نویسنده ایتالیایی، کورتزیو مالاپارته است که زندگی مردم شهر ناپل را در ایتالیا در اواخر جنگ جهانی دوم و پس از پایان جنگ نشان میدهد.
«در میان این همه شادی و سرور و پایکوبی، نمیشد حتی یک ناپلی را یافت که خود را مغلوب احساس کند. نمیدانم این احساس غریب، در واقع فقدان این احساس، چرا و چگونه در روح مردم زاده شده بود. در اینکه ایتالیا و در نتیجه ناپل، جنگ را باخته بودند جای هیچ شک و تردیدي وجود نداشت. شاید هم که باختن یک جنگ از بردن آن مشکلتر است. شاید که هرکسی قادر است یک جنگ را ببرد ولی عده قلیلی قدرت باخت آن را دارند. به هر حال، در عقل اصیل و تغذیهشده از قرنها تجربه تلخ ناپلیهای بیچاره من، در فروتنی صادقانه و عارفانهشان، باختن یک جنگ حق مغلوب بودن را به ملتی نمیداد.»
کتاب پوست معروفترین اثر نویسنده ایتالیایی، کورتزیو مالاپارته است که زندگی مردم شهر ناپل را در ایتالیا در اواخر جنگ جهانی دوم و پس از پایان جنگ نشان میدهد. این رمان در سال ۱۹۴۹ نوشته شد و هنگام انتشار بسیار مورد نقد قرار گرفت. ماجرای این کتاب حتی به مراکز قضایی نیز کشیده شد اما کتاب پوست بلافاصله به تمام زبانهای زنده دنیا ترجمه و موفقیتی خارقالعاده کسب کرد. سختگیرترین منتقدان نیز، مالاپارته را نویسندهای بزرگ دانستند. کورتزیو مالاپارته، نویسنده و روزنامهنگار ایتالیایی در سال ۱۸۹۸ از خانوادهای آلمانی در شهر پراتو به دنیا آمد و در سال ۱۹۵۷ با سرطان ریه درگذشت. در جنگ جهانی اول به صورت داوطلبانه شرکت کرد. سپس به ایتالیا بازگشت و به حزب فاشیست ملحق شد اما در نتیجه اختلاف با موسولینی از حزب خارج شد و نتیجه وخامت اوضاع سیاسی به سفر رفت. علیه هیتلر نیز کتابی نوشت و در جنگ جهانی دوم از سال ۱۹۴۳ تا پایان جنگ رابط متفقین و پارتیزانهای ایتالیایی بود. مالاپارته با کارنامهای که دارد و با تجربههای زیادی که کسب کرده، توانسته رمان پوست را به درخشانترین شکل ممکن به رشته تحریر درآورد. هرکدام از فصلهای کتاب پوست شبیه به یک داستان کوتاه هستند. داستانهایی که از دل شهر ناپل و رفتار فاتحان بیرون آمده است. در فصل اول کتاب نویسنده جنگ را به طاعونی تشبیه میکند که با آمدنش همهچیز را تحتتاثیر قرار میدهد؛ طاعونی که انگار به جان مغلوبان بیشتر علاقه دارد!
پوست رمانی ضد تاریخ است، رمانی که آن سوی تاریخ و سمت تاریک و پنهان و حتی ممنوع آن را نشان میدهد. مالاپارته با دیدگاهی متفاوت از آنچه رایج است، درباره جنگ و فاتحان و مغلوبان سخن میگوید. او این رمان را در میان ویرانههای جنگ و هزاران هزار جسد افتاده بر زمین و در ساعات تسویهحسابها و جشن یک ملت آزاد و گرسنه در کنار گرانی و بیکاری و بیماری و کمبود کاغذ نوشته است. از تاریخ شکستخوردگان نوشته و کسانی که برای زندهماندن حاضر به پذیرش هر نوع تحقیری هستند. مالاپارته اعتباری به شکست میدهد که در پیروزی اثری از آن نیست و به این شکل است که مقطعی از تاریخ را روایت میکند و در مقابل تاریخ رسمی که تاریخ فاتحان است، قرار میگیرد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.