• حسن لطفی ،وقایع خبری

حرف‌هاي خوب، جملات قصار فقط مال فيلم، داستان و عالم هنر نيست. بعضي وقت‌ها آدم‌هاي عادي جملاتي مي‌گويند كه در عين سادگي بايد به قول معروف با آب طلا نوشت، قاب گرفت و گذاشت جلوي چشم!

چند روز پيش به‌طور اتفاقي يكي از اين جملات را از دهان راننده معترضي شنيدم كه مرد مسني بود.راننده ديگري بدون آنكه به قوانين رانندگي و حريم كوچه بن‌بستي توجه كند، سد راه او شده بود. مرد مسن كه مي‌خواست از كوچه خارج شود، ناگزير بود با سختي و پذيرش خطر از باريكه جايي كه مانده بود اتومبيلش را بيرون ببرد. اما ظاهرا ترجيح داده بود، بوق بزند و منتظر بماند تا راننده خاطي بيايد و از سر راهش كنار برود. راننده خاطي كه جواني نسبتا درشت اندام بود سلانه‌سلانه آمد و با دست باريكه جا را نشان داد. مرد مسن اخمي كرد و با دست مسير مستقيم را نشان او داد. راننده جوان طلبكارانه سوار اتومبيلش شد و راه را براي او باز كرد. مرد مسن به آرامي از كوچه بيرون آمد و طوري كنار اتومبيل راننده خاطي ايستاد كه بتوانند رودررو باشند. بعد در حالي كه شيشه اتومبيلش را پايين مي‌داد با دست به او اشاره كرد تا شيشه ماشينش را پايين بدهد. جوان با اكراه پذيرفت. مرد مسن آرام گفت: جاي درست پارك كن تا مزاحم مردم نباشي و دين كسي به گردنت نيفته! مرد جوان پوزخندي زد و گفت: چه حساس! بعد با دست ساختمان در حال ساخت كناري را نشان داد و گفت: ناظر ساختمان اينجام! مرد مسن انگار فحشي شنيده باشد، گفت: ناظر ساختمان هستي كه هستي! قانون براي همه يكسانه، رييس جمهور هم باشي نبايد جاي غلط بايستي! بعد در حالي كه به چهره جوان كه پوزخندي روي صورتش ماسيده بود، ادامه داد: مي‌دوني مشكل كشور كجاست و چرا گند ازش بالا ميره؟ به خاطر همين طرز تفكره كه امثال تو دارند. بعد راهش را مي‌گيرد و مي‌رود و مرد جوان مجال پيدا مي‌كند تا در نبودش به او بد و بيراه بگويد و مسخره‌اش كند.

مرد مسن كه دور مي‌شود من به حرف‌هايش فكر مي‌كنم. دلم مي‌خواهد به تلافي عصبانيتي كه چند روزي است از ناظرين مختلف دارم سرش داد بزنم. منظورم همه ناظريني است كه در جاهاي مختلف كشور (هر دو مجلس، قواي مختلف، ادارات و سازمان‌ها) بايد وظيفه نظارت را به عهده داشته باشند، اما انگار چشم و گوش ندارند (يا دارند و بسته‌اند) و زبان هم اگر دارند توجيه‌كننده شرايط سختي است كه نبود ناظر بي‌طرف باعث و باني آن است. گراني، اختلاس، فقر و فحشا را نمي‌بينند يا مي‌بينند و فكر مي‌كنند فقط چهار مورد جزيي بيش نيست!