گاهي اوقات خط قرمزهايي كه ميكشيم و حذفهايي كه ميكنيم به جان بعضيها خط عميقي ميكشد.
در اينكه جشنوارهها ويترين لازمي براي عرضه آثار هنري است شكي نيست (يا حداقل من اينطور فكر ميكنم) اما مشكل از جايي شروع ميشود كه اين ويترين براي عدهاي تبديل به عامل يأسي ميشود. عدهاي كه بسته به نوع هنر و ويژگيهاي آثاري كه در آن جشنواره عرضه ميشوند، كم و زياد ميشوند. بهطور مثال جشنواره فيلم فجر (جهاني، ملي يا ادغامي) به دليل تعداد معدود فيلمهايي كه تقاضاي شركت در جشنواره دارند، برگزاركنندگانش نهايتش صداي ده، بيست نفر را در ميآورند؛ ده، بيست نفري كه امكان عرضه آثارشان به شكل گسترده و با نمايش عمومي فيلم فراهم ميشود البته بدون در نظر گرفتن فيلمهايي كه به مذاق تصميمگيران براي نمايش فيلم يا بهتر بگويم عقل كلهايي كه گمان ميكنند مردم حق ديدن هر فيلمي را ندارند خوش نميآيد و چند سالي توقيف ميشوند! اما در جايي مثل جشنواره فيلم كوتاه تهران اينطور نيست. تعداد فيلمسازاني كه فيلمهايي براي اين جشنواره ارسال ميكنند آنقدر زياد است كه اگر قرار باشد نامشان هم خوانده شود، چند سانس جشنواره كفاف خواندن نام آنها را نميدهد. نامهايي كه اكثرشان روياهايي را در آن جستوجو ميكنند كه مربوط به آيندهشان است و با چشيدن لذت تماشاي فيلم به جانشان افتاده است. شايد به همين دليل است كه با آنكه برايم فرق ميكند جشنواره در سالنهاي نمايش فيلم موزه هنرهاي معاصر برگزار شود يا فرهنگسراي بهمن، ايرانمال، پرديس سينمايي ملت و… با آنكه ميدانم مباحث آموزشي چقدر ارزشمند است. با آنكه به صداقت تعداد زيادي از برگزاركنندگان فيلم كوتاه و علاقهشان به فيلم كوتاه و سينماي مستقل باور دارم، با آنكه خبر رونمايي چند كتاب تخصصي ارزشمند در جشنواره به وجدم آورد اما دلم پي دغدغه ارزشمند آن نفراتي است كه فيلمهاشان به هر دليلي (كيفيت، عبور از خطوط قرمز يا…) به نمايش در نيامد.
گمانم اين دغدغه بايد از برگزاري جشنواره، رفتن زير چتر حمايتي حامي پولداري كه پي عرضه مكان لوكس خودش هست (البته طبيعي هم هست. از قديم گفتهاند گربه هم…..) برگزاري چندين و چند جلسه آموزشي درباره فيلم تجربي و… بايد به فكر راههايي باشيم كه فيلمسازان بتواند آزادانهتر، سهلتر و… به نمايش فيلمهاشان بپردازند. يادمان باشد فيلمساز فيلم كوتاه بيشتر از قيم، برادر بزرگتري كه فكر ميكند نگاهش كامل است و فرصت گوش كردن حرف برادر كوچكتر را ندارد و هر اتفاق ديگري كه او را از رسيدن به روياهاش دور ميكند نيازمند رفيق و حامي همراه است. اينها را ننوشتم تا خستگي برگزاركنندگان جشنواره فيلم كوتاه را بيشتر كنم. خدا قوت! نوشتم تا يادمان نرود گاهي اوقات خط قرمزهايي كه ميكشيم و حذفهايي كه ميكنيم به جان بعضيها خط عميقي ميكشد؛ خطي كه برايمان مسووليت درست ميكند. بايد راهي براي از بين بردن اين خطوط و انجام درست اين مسووليت پيدا كنيم.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.