هادی حسینینژاد -روزنامهنگار
اوضاع بازار کتاب، خراب است. این جمله را حتماً یا در برنامههای کتابمحور رادیو و تلویزیون شنیدهاید، یا در لا به لای صفحات روزنامهها و نشریات به چشمتان آمده است. واقعیتش را بخواهید حال و اوضاع صنعت نشر و بازار کتاب، هیچوقت چندان تعریفی نداشته است. تیراژهای چندصد نسخهای، آن هم در مملکتی که بالای ۸۰ میلیون نفر جمعیت دارد، گویای این واقعیت است؛ صنعت نشر که سالانه فقط حول و حوش ۳۰۰۰ میلیارد تومان بهای پشت جلد کتابهای تولید شدهاش است (این رقم را حتماً به یاد دارید؛ معادل است با رقم اختلاس تاریخی سال ۹۰ که در فضای رسانهای کشور، جنجالهای زیادی به همراه داشت.) و بنا به گمانهزنیها (هیچ آمار دقیقی دراینباره وجود ندارد!) تعداد فروشگاههای عرضه تولیداتش در سراسر کشور، از مرز ۱۰۰۰ کتابفروشی فراتر نمیرود.
* حال بازار کتاب خوب نیست، اما چرا؟ عوامل مختلفی در چرایی این وضعیت دخیلاند اما همان پاسخی که پیش از همه به ذهنتان میدود، دقیقترین و درستترین جواب است: «اکثر مردم کتاب نمیخوانند.» این واقعیت را آمار رسمی هم تأیید میکند؛ آماری که از تنها ۱۲ دقیقه سرانه مطالعه هر ایرانی خبر میدهد! از من خبرنگار کتاب اگر میپرسید؛ من به همین ۱۲ دقیقه هم شک دارم اما بگذارید این مسأله را با یک پرسش از خود شما؛ شمایی که احیاناً نظرتان به خواندن این یادداشت جلب شده و آنقدر اهل مطالعه هستید که به اینجای متن رسیده باشید، روزانه چقدر کتاب میخوانید؟ چقدر از ۱۲ دقیقه بیشتر یا کمتر؟
* همیشه به اینجای بحث که میرسیم، دیگر وقت عذر و بهانه است: «ای آقا… کو وقت!؟ کو دل و دماغ؟ کو پول کتاب خریدن؟» اما اگر این سه بهانه را یک بار دیگر با خود مرور کنید، خودتان به صحت و حقانیتشان شک خواهید کرد. یعنی به اندازه ۱۲ دقیقه در روز هم وقت ندارید؟ دل و دماغ همه کاری دارید، الا مطالعه؟ یعنی ماهانه ۲۰ هزار تومان هم نمیتوانید برای خرید کتاب کنار بگذارید؟ اجازه بدهید هیچ کدام از این بهانهها را قبول نکنم. خودتان هم اگر با خودتان صادق باشید، قبول نمیکنید.
* مطابق با آخرین آمارگیری نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، بالغ بر ۱۳ میلیون و ۶۱۳ هزار و ۶۵۱ نفر در کشور دارای تحصیلات عالی بودهاند. این رقم قطعاً در سال۱۳۹۹، به مراتب بیشتر بوده است. همچنین جمعیت دانشجویان در سال جاری نزدیک به چهار میلیون نفر برآورد میشود. جمعیت کل باسوادان کشور نیز قریب به ۹۸ درصد جامعه را دربرگرفته است.
* با اتکا به این آمار و ارقام، میتوان به وجود ظرفیتهای بالقوه کشور برای ارتقای سرانه مطالعه صحه گذاشت. هرچند که کتابخوان شدن، یک فرآیند درازمدت است که در بهترین حالت خود باید ریشه در کودکی و نوجوانی بدواند؛ اما از این تعداد باسواد و تحصیلکرده که دستکم به فراخور مطالعات درسی، با کتابخوانی غریبه نیستند و میشود عادت مطالعه را در آنها زنده کرد.
* ترویج کتاب و کتابخوانی، یکی از اهداف مهم نهادهای دولتی فعال در حوزه فرهنگ بوده است، اما این امر، چگونه محقق میشود؛ یعنی چطور میتوان کتاب و کتابخوانی را در جامعه ترویج کرد؟ به عقیده نگارنده، بنیادیترین و زیرساختیترین روش یا بهتر است بگویم اصلیترین اقدامی که میشود در این زمینه انجام داد، چیست؟ بله؛ ارتقای ارزش مطالعه و کتابخوانی، نزد خانوادهها. مسأله اینجاست که همچنان، خواندن برای ما یک ضرورت ارزشمند نیست. اگر روزی رسید که کتابخواندن در جامعه، بهعنوان یک ارزش شناخته شود، آنوقت میتوان انتظار داشت که بازار کتاب و صنعت نشر در کشور رونق بگیرد. این کار، فراتر از حد ساخت و انتشار تبلیغات کتاب یا ناشر است و تنها با برنامهریزیهای کلان در سطح مدیریت فرهنگی کشور تحقق می یابد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.