انسان تنها حیوان مرگ اندیش است و بواسطه همین مرگ آگاهی، به خدا، اخلاق و فلسفه پناه می برد.
** دکتر لیلی حاجی آقایی – دانش آموخته جامعه شناسی و عضو هیات علمی دانشگاه
همه جا سخن از وضعیت کرونایی شدن جامعه است.راویان بسیارند و منابع خبرساز بی شمار،آشفتگی هابه دلیل تعرض به زیست جهان انسان و هستی اش، جامعه را به لحاظ ثبات و قوام اجتماعی دچار اختلال کرده است.جهانی که با طمطراق و تمدن باشکوه و دیرینه اش در بلندای رفیع علم و تکنولوژی احساس نامیرایی داشت و فخر فروشی می کرد، حال در یک وضعیت ناپایدار تعلیقی بسر می برد.
امور بدیهی و زندگی روزمره به امر پروبلماتیک تبدیل شده اند و فعالیت ها و کنش های معمولی به آرزوهای دست نیافتنی و حسرت رسیده اند. در این جهان مملو از اضطراب های بنیادین ، انسان به مثابه ی مرکز ثقل دنیای مدرن ،ناتوان و مبهوت در جایگاه پر خطر جهان را مقهورانه به نظاره نشسته است و سوژه گی اش تحت سیطره ی ابژه ی مرگ، دستخوش تنزل و وادادگی است. او با تمامی الزامات زیستن اش درگیر یک ” شر ” شده است ، شری که هشدار می دهد امکان پایان هستی ات نزدیک است! پس به ”خودت توجه کن” .
خود ها ، نافرمان شده اند و نمی خواهند به باور” نوربرت الیاس ” مرگی در کنج تنهایی و بیمارستانی را تجربه کنند (۱) ، پس به انواع مختلف سعی در سرکوبش دارند، گاهی عزم سفر می کنند به سرزمینی دیگر، گاهی در قامت دینداری مبتنی بر خرافات به اماکن مقدس پناه می برند و مجدانه سعی در اثبات باورهای متعصبانه ی خود با رویکرد بنیادگرایی دارند، زمانی در جوامعی که مدعی زیستن عقلانیت وبری اند
این خودها، بسان یک انسان غار نشین و از تمدن مهجور به داخل فروشگاه ها یورش برده و غارتگری می کنند، و حتی این انسان خردمند و هوموساپینسی ،که مدعی روشنگری دکارتی است به پای تلویزیون می نشیند تا از طریق لمس و جذب انرژی از کشیش و متولی دینی رویین تن ! گردیده و درگیر اوهام و اساطیر می شود!
همه ی این دال ها به تعبیر لاکانی مصداقی از تجاوز امر واقع به امر نمادین است. واقعیتی تلخ و زمخت از نفوذ ویروس کووید ۱۹ بر سراسر زندگی فردی و اجتماعی ما ،به طوریکه همگان اعم از متخصصان و پزشکان و اصحاب رسانه و قدرت و حتی توده ها به فراخور فهم خود از این امر غریبه سخن می گویند و در قالب گفتمان مقاومت در حیطه ی پزشکی بهداشتی،روان شناختی ، جامعه شناختی وسیاسی سعی بر غلبه بر آن دارند ، البته که غلبه بر نوعی هراس اجتماعی که خاصیت بالقوه ای در هیستریک شدن دارد ،امری است به غایت دشوار زیرا که، هر لحظه ادمی با کشف خلاهای وجوی خویش بزعم کانت، دچار ملالت از هستی و بودن خویش می گردد.!
و ما حصل این ملال ، فربه گی درجه ی عجز و استیصال است.پر واضح است که مرگ اندیشی خاصه مرگی نابهنگام که فی نفسه ماهیتی مبهم و رازالود دارد ترس افرین است.مرگی که فارغ از هرگونه نژاد، آیین ، ملیت و پایگاه اقتصادی و منزلتی قربانی می گیرد.
پرسش اصولی در. این میان این است که ،در این شرایط چگونه باید زیست تا میزان مخاطرات را به سطوح حداقلی رساند؟راه برون رفت از. بطن چنین وضعیتی چیست؟
به نظر می رسد پاسخ در تعریف نظری و عملیاتی واژه ی ” مسوولیت پذیری اجتماعی ” است. جامعه شناسانی کلاسیک چون دورکیم ،وبر و زیمل همواره مواردی مانند فردگرایی شدید ، کاهش اخلاق جمعی و اختلال در مسیولیت پذیری اجتماعی را از جمله مسایل و دغدغه های جوامع مدرن می دانستند(۲).
تعهد و مسیولیت پذیری اجتماعی کنشگران در وضعیت کنونی و بحرانی جامعه می تواند از تبعات پر هزینه این بیماری جلوگیری نماید.اگر چه شیوه و سبک زندگی متفاوت افراد در میزان مسیولیت پذیری آنان دخالت دارد و اندیشه و عملکرد کنشگران بیش از هر چیزی تحت تاثیر ساختار اقتصادی و اجتماعی انان است، چون به باور بوردیو، افراد درون پایگاه اقتصادی و اجتماعی خود به تدریج ذائقه هایی را بدست می اورند که هر یک ازین علایق و سلایق در. ادامه بر نحوه ی نگرش ، تصمیم گیری و عملکرد انها تاثیر می گذارد . بنابراین مسیولیت پذیری در یک میدان اجتماعی رخ می دهد .(۳)بعبارتی افراد در جریان تعاملی با سایرین و درک موضوعات گوناگون به آگاهی اجتماعی خود می افزایند و یکی از نگرانی های این دوره ی بحران زا ، هم این است که با توجه به سبک زندگی مدرنیستی که مبتنی بر فردگرایی یا روابط انتخابی و محدود است و همچنین استفاده زیاد از تکنولوژی رسانه ای و ارجحیت سلیقه ای زیست مجازی چگونه می توان مردم را متوجه مسیولیت پذیری اجتماعی نمود؟
مسیولیت پذیری اجتماعی عملی است بر مبنای فعل داوطلبانه در زمینه ملاحظات زیست محیطی ،مصرف عقلانی انرژی، رعایت اصول حقوق بشر، فعالیت های خیر خواهانه، رعایت ایمنی و بهداشت فردی و اجتماعی ، پای بندی به اخلاقیات مدنی و مشارکت در افزایش میزان سرمایه اجتماعی (۴. به نقل از پانوار و هانس).
حال با توجه به این تعریف نظری پیرامون مسیولیت پذیری اجتماعی برای تعاریف عملیاتی و کاربردی ان موارد زیر توصیه می شود….
– ابتدا در عالم ذهنیت نوع نگریستن به زندگی ، هستی خاص گردد بعبارتی با کنترل و مدیریت احساسات بر نومید یها غلبه شود.
– افراد طبقه متوسط و تحصیل کرده بیشتر کنشگری فرهنگی داشته و با مشاهده فیلم ، مطالعه کتب پرمحتوا و رمان های فلسفی و رسیدن به یک نگاه و باور غنی سعی در عبور از بحران داشته باشند.
– افراد طبقات پایین بجای واقعیت گریزی از خلال ذوب شدن در خرافات و جهل عامیانه و تقدیر گرایی دست از مقاومت منفی برداشته و با منطق به توصیه های بهداشتی عمل کنند.
– از مردم انتظار می رود که با افزایش سواد رسانه ای ، از نشر پیام هایی که ایجاد هراس اجتماعی میکنند و نظم نمادین جامعه را دستخوش بحران می سازند ،جدا خود داری ورزند.
– به نظر می رسد ترس از مردن، ترس از زندگی نکردن و حکایت از درد ندیده شدن دارد، آن هم در روزگاری که انسان مدرن ،برای نشان دادن خودهای کاذب اش بدنبال کسب لایک و تمنای پذیرش در فضای مجازی هستی اش را مضحکه وار در معرض نمایش گذاشته بود و بی رحمانه نابربرای های اجتماعی راوسعت می بخشید، حال زمان جلوت و جلوه گری به پایان رسیده و او در یک خلوتی محکوم به تنهایی و قرنطینگی هست ، پس باید بکوشد تا بقول گیدنز بازاندیشی نموده و به خودآیینی رسد، نوعی محاسبه اخلاقی بر خود و عملکرداش…
– تمرین فراموشی داشتن ، بمنزله ی تسلای شوربختی های مان بطوریکه در قالب شادمانه زیستن از مدخل طنازی و ذوق موسیقیایی به این مقصد برسیم…
– حالا که زمانی بیشتر در کنار خانواده هستیم ، انان را بیشتر دریابیم ، قبول کنیم که اغلب مان دچار طلاق عاطفی بودیم و دنیای احساسی همدیگر را مدتها لمس نکرده بودیم. با هم بودن را مدبرانه بازتولید کنیم، گاهی نوشیدن یک قهوه در کنار عزیزان شور و غوغایی در دل بنا می کند که نبودش می شود حسرت ،می شود حرمان….
– نیهلیسم به در می کوبد و اربابان ایسم های مختلف بی شرمانه می تازند ، وقت ان است کهبا زبان دوستی معجزه ی زندگی دیگران شویم و به زبان اریک فروم عاشقی کنیم و ایمان بیاوریم که کامل ترین دین همان انسانی زیستن است . دست از هیاهویبی اخلاقی برداریم.
– با ماندن در خانه ، میل به پرسه زنی در بازار کاهش یافته و قاعدتا ما ناخوداگاه وارد قرنطینه ی مصرف هم شده ایم. پس در تجربه زیسته ی ما این عید و سال جدید توآم با دگرگونی صوری مادی همراه شده و نوعی خویشتن داری در لوکس گرایی و اشرافیت بهمراه دارد. این در نوع خود تجربه ی ذی قیمتی است.
– با فهم و درک مناسبات عصر مدرن متعصبانه با علم ضدیت نداشته باشیم و با رویکردی زهدانگارانه رفتار نکنیم. عده ای شوربختانه ، به غلط تصور می کنند علم ،قانون مصداق دیگری بزرگ لاکانی است که باید سرکوبش کنند و از رهگذر این مقاومت لذتی هم می برند. مبنا را بر تخطی از قانون گذارده و خیلی سخیف باعث مرگ خود و آلودگی اجتماع می شوند.
– به باور هایدگر و شوپنهاور ، انسان تنها حیوان مرگ اندیش است و بواسطه ی همین مرگ آگاهی، به خدا، دین، اخلاق و فلسفه پناه می برد.عده ای هم برای رهایی از ترس نیستی به طنز در گفتار و جلوه های زبانی در می افتند که ما شاهد انواع جملات طنزالود و جوک ها و کلیپ ها بر محور این ویروس در شبکه های مجازی هستیم.
– به طور منطقی ما پس از عبور ازین بحران متوجه می شویم که ما زندگی را ، زندگی نکرده بودیم . ما زندگی را به حد زیستن نمایشی تنزل داده بودیم و قدر دان بودن های واقعی نبودیم و هر روز با قواعدی عادتی بدنبال رهایی از خود بودیم.
ما خودمان را زیر انواع حجاب ها مدفون ساخته بودیم. حجاب هایی چون کسب پول ، کسب مقام، اعتبار ، شهرت ، شهوت …
اینک خود ما عریان بی هیچ تمنایی و پوششی بر ما اشکار شده . احترامش کنیم و به فکر مرمت اش باشیم…
– به تعبیر فوکویی، باید به افرینندگی و زایش گری روی آوریم و دنبال کردن شیوه های دیگر هستی که راهی بسوی نو شدن است و به عبارتی خویشتن را از نو بسازیم. وی باور دارد. که چهار نوع تکنولوژی برسازنده سوژه و بدن وجود دارد که یکی از آن موارد ، به ما اجازه می دهد تا برای رسیدن به سعادت و هدف بدست خویشتن خود یا دیگری اعمالی خاصی را روی بدن ،افکار و روح خود انجام دهیم (۵). و این خود بر ساخته ی اجتماع است و در مناسبات اجتماعی بازتولید می شود، بعبارتی امری بازتابی است ، پس با تن دادن به ” قرنطینه ی حداکثری” و همصدایی با مقررات نظام سلامت به این مهم نائل شویم.
– اگر از تمکن مالی برخورداریم با افزایش سرمایه اجتماعی و همکاری با سمن ها در خیر رسانی به مستمندان در امر حل مشکلات معیشتی یاری رسان باشیم و ساختار نکبت آفرین فقر را تزلزل بخشیم.
– این یک فاجعه ی ملی در طول چهل سال گذشته است حتی بدتر از تجربه ی تلخ جنگ تحمیلی ، و مساله منحصر به حکومت نیست پس مردم بدور از عقب ماندگی فرهنگی و کژرفتاری بذر شرارت و منفعت طلبی را که دالی بر فردگرایی مفرط و. بیمارگونه است، را در خود خشک کنند و با آیین مردم داری به یاری هم بشتابند.
– در محاورات عادی و روزمره ،تفسیرهای غیر واقعی و هول آور از مصیبت جاری را به حداقلی رسانده و. با صبوری و گشاده رویی مبتنی بر. عقلانیت آرامش را به خود و دیگران هدیه دهیم.
– این تجربه ی غم بار مانند تمامی تجربیات ،حاوی کارکردهای مثبت نیزهست . می توان از این منظر نگریست که جامعه بسمت ” خود آیینی ” شدن گام برداشته ، پدیده ای که از رهگذر بی معنا شدن دولت ها حاصل می شود و مردم رو به استراتژی های غیر رسمی اورده به جای تکیه کردن بر مکانیزم های رسمی، و این امری مطلوب و بیانگر قوی شدن جامعه است. و این جریان خود مراقبتی خود جوش در حال رخ دادن است.
– پایان سخن، هم وطن !ازاین که خودت را شایسته مراقبت می دانی سپاسگزاریم ..
منابع :
– نوربرت ، الیاس (۱۳۹۴) . تنهایی دم مرگ ، ترجمه امید مهرگان ، انتشارات گام نو
– کوزر ، لوئیس (۱۳۸۶) . زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی . ترجمه محسن ثلاثی ، تهران : نشر نی
– ممتاز ، فریده (۱۳۸۳) . طبقه از دیدگاه بوردیو ، پژوهش نامه علوم انسانی ،ش ۴۱
– الوانی ، سید مهدی و طالبی ، سید احمد رضا (۱۳۷۷) . مدیریت و مسوولیت اجتماعی سازمان . تهران : مرکز آموزش و مدیریت دولتی
– فوکو ، میشل (۱۳۹۲ ) . مراقبت و تنبیه تولد ، زندان . ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهان دیده ، تهران : نشر نی
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.