تلویزیون، مخاطب ایرانی را به سوی دیدن برنامههای شبکههای مجازی سوق داد.
اینکه فضای مجازی به رقیب جدی برای تلویزیون تبدیل شده است را کسی نمیتواند منکر شود. اما شاید چرایی این مساله و ازدیاد برنامههای سرگرمکننده و تاکشوهای تلویزیونهای اینترنتی در فضای مجازی به دلایل متفاوتتری برگردد. چنین برنامههایی که بیشتر گفتوگو محورند، دیگر محدودیتهای شبکههای تلویزیونی صداوسیما را از نظر محتوا، فرم، پوشش و … ندارند. اتفاقا برخی از این برنامهها مورد استقبال قرار گرفته و با تکرار در اینستاگرام یا شبکههای اجتماعی دیگر همراه بودهاند.
برنامههای تلویزیونهای اینترنتی، فوتبالی نیز شده است. برنامههایی چون «زابیوکا» با اجرای علی انصاریان و مجید یاسر که به مناسبت جام جهانی در تلویزیون اینترنتی «آیو» تولید شد، که اتفاقا بدون حاشیه هم نماند و یکبار هم توقیف شد، یا تاکشو «کلاسیکو» به تهیهکنندگی عادل فردوسیپور و اجرای پژمان جمشیدی که به مناسب رقابت سنتی الکلاسیکو میان رئال مادرید و بارسلونا تهیه و در سه پلتفرم فیلیمو، نماوا و کافه بازار پخش شد که گفته میشود این برنامه تا آن زمان پرمخاطبترین برنامه اینترنتی بود.
«پانوراما» نام دیگر برنامه اینترنتی گفتوگو محوری بود که نخستین قسمت آن در روز سیزده بدر با حضور بازیگران، ورزشکاران و هنرمندان برگزار شد. البته برنامه «امشو» هم به کارگردانی و اجرای مجید صالحی این روزها در حال پخش از فضای مجازی است.
طبق گفته برخی رسانهها عادل فردوسیپور نیز درصدد تولید یک برنامه برای پخش در این فضای پرمخاطب اینترنتی شده است؛ آن هم در حالی که چند وقت پیش خبر از تولید برنامهای با عنوان «همرفیق» و با اجرای شهاب حسینی منتشر شد که گویی در مرحله پیش تولید است.
این مطالب با خود ابهاماها و پرسشهایی را به همراه دارد که آنها را با فریدون صدیقی استاد روزنامهنگاری و پیشکسوت رسانه در میان گذاشتیم.
تلویزیون مدتهاست کمتر دیده میشود
صدیقی درباره برنامههای اینترنتی و تاثیرشان بر مردم و ایجاد سردرگمی برای مخاطبان تلویزیون به گفت: واقعیت اینکه مخاطبان ایرانی مانند من و شما و هموطنانمان مدتهاست که در هزارتوی کجا را دیدن، چه را دیدن و چگونه دیدن گرفتار شدهاند. از همان زمانی که تلویزیون از طرح مطالبات و نیازهای مردم در زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی پا پس کشید و مخاطب دیگر خود را در تلویزیون ندید و احساس کرد آنچه ساخته و پرداخته میشود نسبتی با او ندارد.
بنابراین این سردرگمی از دورترها برای مخاطب آغاز شده که کجا را باید جست و کجا را باید یافت که به اطلاعات مورد نظر و یا به سرگرمی که بتواند به آن تعلق خاطر پیدا کند، برسد.
این داستان از ۱۰ سال پیش شروع و به اعتقاد من جدی شده است. از آن زمان، خواسته یا ناخواسته تلویزیون، مخاطب ایرانی را به سوی دیدن برنامههای شبکههای مجازی، سوق داد که به آن فضا برود، بگردد و آنچه را که دوست دارند بیابد.
این استاد رسانه در ادامه با یادآوری برخی برنامههایی که پربینندهتر از بقیه هستند، گفت: گاهی گروه اندکی جذب برخی از برنامههای تلویزیون میشوند؛ مانند برنامه دورهمی، خندوانه و یا عصرجدید که همه اینها کپی ناقص، حداقلی، کمبنیه و کممحتوایی هستند که متاثر از آنچه که در بیرون است، ساخته میشوند و در همه آنها آدرسهای آن برنامههای مشخص دیده می شود.
انتخاب در سردرگمی
صدیقی در ادامه افزود: رادیو و تلویزیون به تدریج مخاطبش را عادت داده است که در این سردرگمی به انتخابهایی برسد و وقتی مخاطب پایش را از تلویزیون فراتر گذاشت با تنوع مضمونی، محتوایی و شکلی اعم از سرگرمی، اطلاعرسانی و دانشافزایی مواجه میشود که هر سه اینها از کارکرد عمده یک رسانه محسوب میشوند. به گمان من برای هر سه نوعش پاسخ یافته است. حال میآییم و در فضای مجازی سعی میکنیم برنامه بسازیم و برخی شوخی و لودگی و گپ و گفت با کسانی که نمیشود در تلویزیون با آنها گفتوگو داشت را تولید میکنیم.
به گمانم، مخاطب ایرانی از این مرحله گذشته؛ یعنی ممکن است سرکی بکشد و نگاهی هم به آن داشته باشد و تبسم شیرین یا تبسم تلخی در قبالش داشته باشد. مثلا گفتوگو با فلان بازیگر یا فلان هنرپیشهای که صد بار در برنامههای مختلف حرفهایش را زده است که مثلا چند ساله است، قدش چند است و … که هیچ تازگی هم در آن نیست. و مخاطب در نهایت متوجه شود که فرزند فلان فوتبالیست یا بازیگر چند ساله است. خب چه مشکلی از مشکل مخاطب کم میکند و اصلا آیا این دغدغه مخاطب ماست؟
جا گذاشتن تلویزیون و رجوع به فضای مجازی و تلویزیونهای خارجی
این روزنامهنگار پیشکسوت در پاسخ به این پرسش که آیا با پخش چنین برنامههایی در فضای اینترنتی، نگرش، ذائقه و سطح سلیقه مردم دچار تغییر و تحول میشود یا خیر، بیان کرد: ببینید ابتدا باید پدیده شناسی کرد که اصلا آن مخاطبان چه گروهی از مخاطبان هستند. مثلا مخاطبانی وجود دارند که از سالهای دورتر تلویزیون را فراموش کردهاند و تنها در مواقع خاص خبری ویژهای به آن مراجعه میکنند. بقیه تلویزیون را جا گذاشتهاند و به فضای مجازی و تلویزیونهای خارجی رجوع و نیازهایی که دارند را از آن جا تامین میکنند. وقتی شبکههای برون مرزی آمار بینندههایشان را اعلام میکنند تکلیف روشن است که چند ایرانی نیازهایشان که شامل هر نوع نیازی مانند، سرگرمی، اطلاعرسانی، دانشافزایی است را در آنجا جستوجو میکنند.
صدیقی با بیان اینکه دنبالکنندگان فضا و برنامههای اینترنتی، بیشتر نوجوانان و جوانان و افرادی هستند که هنوز از نظر من صاحب یک هویت مشخص و مستقل نشده و برآمده از درک درست نیازهایشان نیستند، افزود: این اتفاق در وضعیت کنونی بیشتر کارکرد سرگرمی دارد، یک سرگرمی حداقلی. آن اتفاقی که بتواند در نوع نگاه و ترقی مخاطب اثر بگذارد، خیلی قوی و زیاد نیست. مخاطب پایش را از این فضا بیرون گذاشته و آن را جا گذاشته است. او زیر یورش حدود ۴۰۰ کانال است که بیش از نیمی از آنها هم فارسیزبان است.
حباب؛ کارکرد فضای مجازی
فریدون صدیقی اعتقاد دارد فضای مجازی داخلی نیز یک سرگرمی حداقلی و هیجانی ممکن است برای جمعی بسازد که البته بیشتر کارکرد حباب دارد.
او درباره کارکردهایی که برنامههای اینترنتی باید در فضای مجازی داشته باشند، افزود: آن بخشی از کارکردها اگر بتواند بار فرهنگی داشته باشد یا موضوعش یک سرگرمی کاربردی یا یک برنامه کاربردی باشد، میتواند در سلیقه و ذائه مخاطب تاثیرگذار باشد. یعنی یک دیدگاه به او بدهد. غیرمستقیم به مخاطب آگاهی بدهد و روشهایی را بیاموزد که در زندگی به کار گیرد. مثلا بیشتر مراقب سلامتیاش باشد یا در فضای کنونی که اتفاقات عجیب و غریب میافتد، بگوید چگونه رفتار کند. در واقع یک خود مدیریتی و خود پرهیزی بدهد. منظور این نیست که تنها درس اخلاق بدهد بلکه خیلی نرم و کاربردی تاثیر بگذارد. مثلا ممکن است برنامهای موضوع جذابی داشته باشد اما محتوای خوبی نداشته باشد یا موضوع جذاب باشد اما از ساخت خوبی بهره نبرده باشد. به همین دلیل بیشتر برنامهها گفتوگو محور شده؛ برای اینکه آسانترین کار است؛ دو تا صندلی میگذارند و یک میز میآورند. حال اینکه مصاحبه شونده با شیوههای مصاحبه آشناست یا نه بحث جدایی است که برخی از اینها به نظر من بیش از آنکه مصاحبه باشد، مکالمه است، یعنی با مصاحبه اشتباه شده و موضوع خود برنامه در عمل گم میشود.
گزارش از: هنگامه ملکی
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.