فرد دچار معلولیت هم باید بتواند در جامعهای سالم از حق انتخاب زوج مناسب برای خود بر آید.
راضیه کباری – فعال حوزه معلولان-وقایع خبری
ازدواج یک نیاز فطری و در نتیجه یک حق انسانی است که باید در مورد همه انسانها، چه معلول و چه غیرمعلول، به رسمیت شناخته شود. با پذیرش این دیدگاه بنیادین قصد دارم در سطور پیش رو به ازدواج افراد دچار معلولیت بپردازم؛ گروهی که جامعه کمتر توانسته حق آنها را در بهرهمندی از یک زندگی طبیعی به رسمیت بشناسد و چون از عهده تأمین بسترهای لازم برای رسیدن این گروه به حقوق دیگری نظیر اشتغال آنان باز مانده است در پذیرش حقی بهنام ازدواج و تشکیل خانواده هم با بیمیلی، ناباوری و حتی امتناع برخورد میکند و برایش سخت است تا بدان بپردازد و در مورد این مقوله بسیار مهم در مورد بزرگترین اقلیت در کشور چارهاندیشی کند.
در واقع فرد دچار معلولیت با هر درجه از ناتوانی هم باید بتواند در جامعهای سالم از حق انتخاب زوج مناسب برای خود بر آید. اما جامعهای که این حق را به سختی میپذیرد طبعاً به الزامات اولیهای چون استفاده از راهکاری مثل آشنا کردن افراد معلول با یکدیگر برای به ثمر نشستن ازدواج درون گروههای متنوع معلولیتی و ایجاد زمینه مناسب برای این منظور سر باز میزند. هرچند در جامعهای که در آن هنوز تو گویی راهی برای ایجاد ارتباط و شناخت صحیح میان دختران و پسران غیرمعلول اندیشیده نشده، نمیشود انتظار داشت، حق ازدواج در مورد آدمهای دچار معلولیت براحتی به رسمیت شناخته شود و لاجرم این افراد سوای محدودیتهای جسمی باید با محدودیتهای تحمیل شده از سوی جامعه هم، برای رسیدن به حقی طبیعی، دست و پنجه نرم کنند، تا آنجا که آشنایی دختران و پسران در یک گروه معلولیتی هم به سختی ایجاد میشود چه رسد به این که انتظار داشته باشیم افراد در گروههای مختلف معلولیتی فرصتی برای آشنایی با یکدیگر پیدا کنند.
ازدواج به روش سنتی یا معرفی دختر و پسر به یکدیگر هر چند در جامعه افراد عادی هنوز یکی از راههای آشنایی به شمار میرود اما این سازوکار در جامعه معلولان کمتر راه به جایی میبرد چون این افراد با توجه به تنوع بسیار مشکلات جسمانی و در نتیجه توانمندیهای بالفعل و بالقوه گوناگون کمتر فرصت پیدا میکنند آنچه بواقع هستند را نزد دیگران، از جمله کسانی که آنها هم به نوعی دچار معلولیت هستند به منصه ظهور برسانند. تنها از رهگذر یک ارتباط مداوم، مستمر و رو در رو است که دختران و پسران معلول خود میتوانند تشخیص دهند در کنار چه کسی به هدف عالی ازدواج که همان «کامل شدن زن و مرد در همه ابعاد روحی و جسمی است» دست یابند.
با توجه به نبود آشنایی میان گروههای مختلف معلولیتی در جامعه ایرانی و فقدان ارتباط مؤثر بین آنها، بیشتر شاهد ازدواجهای یکدست درون گروهی هستیم، به عبارتی، ازدواج بین نابینا با نابینا یا معلول حرکتی با معلول حرکتی که هر چند در موارد بسیار هم موفق بوده است اما درصد آزمون و خطای آن بسیار بیشتر از ازدواج در گروههای افراد سالم جامعه است چون زندگی واقعی خود پیشنیازهایی دارد که گاه در اینگونه ازدواجها تأمین نمیشود به این معنا که این زوجها گاه در بسیاری از امور وابسته و نیازمند به همیاری خانوادههای خود باقی میمانند. نوع دیگری از ازدواج که بین یک فرد معلول و فردی سالم روی میدهد نیز گاه بهدلیل حس ترحم اولیه یا امتیازاتی که در قانون برای این گونه ازدواجها معین شده است، شکل میگیرد، نظیر معافیت سربازی برای مردان غیرمعلول که با دختر معلول ازدواج میکنند، این ازدواجها اغلب پایههایی سست دارند و به یک زندگی مستحکم نمیانجامند. تأکید میکنم که این حاصل یک نتیجهگیری تجربی است و هیچ آماری در این زمینه وجود ندارد.
اما از بین معلولان به نظر میرسد آنانی که توانستهاند در بین گروههای دیگر معلولیتی زوج مناسب خود را بیابند لااقل از نظر رسیدن به یک استقلال نسبی موفقتر عمل کردهاند به این معنا که اینگونه همسران علاوه بر درک مشترک از طرف مقابل خود بهدلیل داشتن معلولیتی از نوع دیگر میتوانند مشکلات طرف مقابل خود را نیز برطرف سازند و به اصطلاح نیمه دیگر را کامل کنند و به این ترتیب هر یک بار بخشی از زندگی را به دوش بکشند که شرایط جسمانیشان اجازه آن را میدهد.
اما بهطور کلی ازدواجهای درون گروهی معلولان در هر دو نوع گفته شده زیر ذره بین توجه ناظران قرار دارد و گاه توجه بیش از اندازه یا دخالت دیگران در تصمیم گیریهایشان و مزاحمت را نیز به همراه دارد. این چالشی است که اینگونه زوجین باید با آن مواجه شوند و راهی برای آن بیابند. در این میان بیتوجهی و به فراموشی سپردن مقوله ازدواج معلولان از سوی سازمانهای متولی امور آنان چون سازمان بهزیستی و نداشتن برنامهای برای ساماندهی و تسهیل ازدواج این افراد از سوی این سازمان نیز نشاندهنده این است که حتی این سازمانها به این حق انسانی بیتوجه هستند و برنامهای برای آن ندارند حال آنکه برنامهریزی در این زمینه بههمراه توجه به حقوقی مثل داشتن حق اشتغال مناسب میتواند توانمندسازی این افراد را در بستری درشأن انسانی آنها فراهم سازد…
امید است در آینده این سازمان و سازمانهای مردم نهاد فارغ از توجه به مباحثی چون مستمری نیم نگاهی هم به این مقوله بیندازند و با ایجاد شرایط بحث و گفتوگو پیرامون ازدواج در گروههای معلولیتی گامی در راه ایجاد بستری برای شناخت این افراد از یکدیگر و تواناییهای هم بردارند.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.