سعادت آینده همه ما ایرانیان در پاسداشت صندوقها و مشارکت در انتخابات است.
علی ربیعی
دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس جمهوری و سخنگوی دولت
هفته گذشته مهمترین مباحث در فضای سیاسی و عمومی کشور همچنان بحث انتخابات بود. موافقان و مخالفان و گروههای مختلف بحثهایی را مطرح کردند. در همین راستا مقام معظم رهبری هم در آخرین موضعگیری خود فرمودند: «برگزاری پرشور انتخابات و حضور همگانی مردم در پای صندوقهای رأی، تضمینکننده امنیت کشور خواهد بود.» ایشان با دعوت همگانی از مردم برای شرکت در انتخابات تأکید کردند: «ممکن است کسی از بنده خوشش نیاید اما اگر ایران را دوست دارد، باید به پای صندوق رأی بیاید؛ بنابراین هر کس به ایران علاقهمند است و امنیت کشور، حل شدن مشکلات و گردش صحیح نخبگانی را دوست دارد، در انتخابات شرکت کند.» این نگاه همواره مقوم و مدافع برگزاری پرشور انتخابات بوده و همواره نگاه انتخابگر را در مقابل انفعال و انزوا برگزیده است.
این نگاه کلانگرا و آیندهنگر را باید در مقابل جریانی قرار داد که همیشه تحریم صندوق رأی را تبلیغ میکنند که هدف آنها خارج کردن چهره جمهوری اسلامی ایران از یک نظام صندوقمحور است. این گروه در ۴۰ سال اخیر در آنسوی اعتقاد به صندوق، راه تحول ایران را در کشاندن به اقدامات خشونتآمیز میدانند و حتی از تحریمهای ترامپ هم حمایت کردند. جریان و گروه دیگری هم در داخل هستند که نسبت به شیوه برگزاری انتخابات اعتراض دارند و سبد نامزدها را بزرگ تلقی نمیکنند و با اعتقاد به مشارکت و صندوقمحوری با توجه به شرایط ایجاد شده، به نوعی درباره بیفایدگی صندوق سخن میگویند. من با همه این شرایط و دیدگاههای موجود معتقدم که صندوق دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی ماست.
در اصل انقلاب ما یک انقلاب انتخاباتی است و هوشمندی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و تأکید بر مشروعیتبخشی مدنی برای تأسیس جمهوری اسلامی ایران با همین منطق صورت گرفت. برای داشتن جامعهای متعادل که بازگشت به گذشته صورت نگیرد باید همه ما صندوق و انتخابات را به عنوان تجلی خواستهها و انتخاب برداشتها از چگونگی ایران بهتر و حل مسائل اساسی کشور در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و…حتی خارجی که امروز از اهمیت تعیینکنندهای در سرنوشت ایران برخوردار شده، به عنوان راه خود انتخاب کنیم. صندوق رأی ضامن ثبات، امنیت و تعیین جایگاه ایران در جامعه جهانی است؛ چنانکه در حوزه سیاست خارجی یکی از شواهد مسأله ارتباط برجام و انتخابات است. نگاه کنید به معامله قرن. در نقطه اوج آن مراسم شیطانی ترامپ رو به نتانیاهو کرد و گفت «همان طور که همگان میدانند من خیلی کارها برای اسرائیل انجام دادهام» خدماتی که به زعم ترامپ هیچ رئیس جمهوری دیگر در کاخ سفید جرأت انجام آن را نداشت. او گفت من بودم که سفارت امریکا را از تل آویو به قدس منتقل کردم، من بودم که اشغال جولان را به رسمیت شناختم و با اشاره به برجام افزود «شاید مهمترین» این خدمات «خروج از آن توافق وحشتناک بود.» وقتی سخنرانی به این فراز شیطانی رسید حضار مراسم دست زدند و نتانیاهو به نشانه تبریک مکرر دست افشان و شادان به ترامپ نزدیک شد و دست او را فشرد.
باید پرسید چرا ترامپ خروج از برجام را خدمتی مهمتر از به رسمیت شناسی اشغال جولان توسط اسرائیل، مهمتر از اشغال مجدد و نمادین قدس شریف و جعل عنوان «پایتخت اسرائیل» برای آن و حتی به تعبیر خود «مهمترین» در قیاس با «معامله قرن» میداند. برجام در منظومه تفکر استکباری ترامپ چه ماهیتی دارد که در هر نقطه عطفی خروج از آن عملی قهرمانانه تلقی میشود و از جمله در سخنرانی برای توجیه ترور سردار ملی ایرانیان، ترامپ سعی میکند ردی برجامی برای موشکهای کوبنده عین الاسد بیابد و مدعی شود بدون پول آزاد شده در جریان برجام، ایران نمیتوانست چنین توانی داشته باشد؟
بدون تردید بخشی از علل این برجام ستیزی دیوانه وار را باید در روانشناسی شخصی ترامپ جستوجو کرد. ترامپ هنوز در آستانه تثبیت در کاخ سفید بود که واشنگتن پست به نقل از یک منبع آگاه فاش کرد او در پاسخ به استدلالهای مشاورانش «از کوره در رفت» وبا عصبانیت پرسید چرا باید سیاستهای شکست خورده اوباما در قبال ایران را ادامه دهد و از برجام که آن را «فاجعه آمیز» میداند پشتیبانی کند؟
حساسیت ضد برجامی ترامپ آنقدر بالا بود که رئیس جمهوری در سازمان ملل برای اینکه کمترین روزنههای مذاکره و بازگشت به ۵ بعلاوه ۱ را نبسته باشد، گفت اگر با اسم برجام مشکل دارید به رسم آن بازگردید. ترامپ اما در موارد متعدد از جمله ضمن گفتوگو با وزیر خارجه رژیم صهیونیستی و پس از آن در سخنرانی توجیه جنایت تروریسم و نهایتاً در مراسم شیطانی موسوم به «معامله قرن» نشان داد که مشخصاً با «رسم برجام» مخالف است و نه فقط اسم آن. او بارها گفته است که با نفس توافق و معامله مخالفتی ندارد و بارها مدعی شده خواهان توافقی «بهتر از توافق هستهای برجام» است. اما نوع توافق و معاملهای که ترامپ خود را پرچمدار آن میداند چیست؟ شاید هیچ جا بهتر از طرح موسوم به «معامله قرن» نتوان به کنه و ماهیت «معامله» مطلوب ترامپ پی برد. معامله قرن به تعبیر هوشمندانهای که برخی کارشناسان ژرف نگر گفتند در حقیقت معاملهای نیست که فلسطین و فلسطینیها یک طرف آن باشند، معاملهای است استوار بر غیاب طرف اصلی آن یعنی غیبت خود فلسطینی ها. این معاملهای که فلسطینیها «طرف» آن نیستند بلکه «موضوع» آن هستند. معاملهای است بر سر فلسطین نه با خود فلسطینی ها. معاملهای که برای فهم آن باید به آن کارتون مشهور متوسل شد که ترامپ دست توافق به سوی نتانیاهو دراز میکند و در همان حال پایی بر فرق و پایی دیگر بر شکم فلسطینی سرنگون شده و نقش بر زمین دارد. این وضعیت از دیدگاه ترامپ وضعیت آرمانی برای معامله است. او از همان ابتدا یعنی در همان کمپین انتخاباتی بارها تأکید کرده که نفسهای ایران در حال شمارش بود و چیزی به سرنگونی نمانده بود که اوباما به کمک آن شتافت. به تعبیر دیگر و به کمک عناصر تصویری آن کارتون میتوان گفت که از نظر ترامپ ایران در حال فلسطینی شدن یعنی به اشغال درآمدن و بیرمق شدن بر اثر محاصره و تحریمهایی مشابه غزه بود که برجام آمد و آن فرآیند را معکوس کرد.
برجام اما آن توافق یکسویه و کاریکاتورگونهای که ترامپ برای فلسطینیها تخیل میکرد، معامله قرن در مفهوم راستین آن بود. حتی جنبه شکلی آن، نفس چینش پرچمها و همجواری با شش قدرت بزرگ جهانی حکایت از یک توافق به راستی بزرگ داشت. اگر تا لحظه قبل از حصول توافق ایران به شکل یک «موضوع امنیتی» و «معضلی جهانی» بازنمایی میشد در لحظه شکلگیری توافق ایران با پشت سر گذاشتن آن اتهامات، از حالت «موضوع امنیتی» به حالت طرف یک معامله بزرگ امنیتی تبدیل شد. قبل از توافق سخن از امنیتی بود که جهان میبایست «به رغم ایران» بدان نایل شود، اما پس از توافق همگان بر امنیتی پای فشردند که میباید از طریق ایران و به کمک ایران و جهان حاصل شود.
یعنی آن شش طرفی که به نمایندگی از «جهان» در مقابل ایران قرار گرفته بودند موضع خود را تغییر داده، در کنار یکدیگر و در کنار ایران قرار گرفته و به شکل یک هیأت هفت جانبه، بهطور مساوی و برابرحقوق، خود را در برابر جهان و مطالبه جهانی برای امنیت مسئول و متعهد دانستند. این اتفاقی بود که به تعبیر هوشمندانه رئیس جمهوری در همان زمان همه را خوشحال کرد «به جز صهیونیستها». اسرائیل نمیخواست ایران از حالت موضوع و معضل امنیتی برای جهان عبور کرده و به طرف یک توافق بزرگ جهانی تبدیل شود. امنیتیسازی ایران یک جعل صهیونیستی و یک برساخته بزرگ و دارای کارکرد فراوان بود که اسرائیل نمیخواست به سادگی آن موقعیت را از دست بدهد. ایران به یمن معجزه انتخابات ۹۲ بود که از آن وضعیت تحمیلی خلاص شد. اکنون در آستانه یک انتخابات دیگر قرار داریم و برگزاری این انتخابات در سطح استانداردهای قانون اساسی میتواند کارکردی محاصره شکن به خود بگیرد و حصر دونالد ترامپی را از جغرافیای کشورمان دور کند.
نیازمندیم که برای حل مسائل داخلی، خارجی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به انتخابات رجوع و هویت صندوق را حفظ کنیم. همانگونه که در این یادداشت بسط دادم و رابطه انتخابات با عقبنشینی سیاستمداران امریکایی را توضیح دادم برای تحریمشکنی و عقب راندن ترامپ نیازمند صندوقمحور بودن تحولات در ایران هستیم. من فکر میکنم به رغم همه دیدگاهها و نقطه نظراتی که سلایق مختلف بیان کردهاند، حضور در پای صندوق رأی را باید پاس بداریم و سعادت آینده همه ما ایرانیان در پاسداشت صندوقها و مشارکت در انتخابات است. این بار هم باید این راه را پاس بداریم.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.