امام صادق (ع) مانند اجدادشان اسوهٌ تقوا و از خاندانی است که شیوه و روش آنان گذشت می باشد.
امام صادق (ع) روز هفدهم ماه ربیع الأول سال هشتاد و سه هجری در مدینه متولد شد و در نیمه ماه رجب و یا شوال سال یک صد و چهل و هشت در سن شصت و شش سالگی از دنیا رحلت فرمودند. حضرت صادق (ع) مدت دوازده سال در زمان حیات جدش زندگی کرد و نوزده سال هم با پدرش بود و مدت سی و چهار سال هم بعد از رحلت پدر بزرگوارش امامت کردند. امامت ایشان مصادف با أیام خلافت هشام بن عبد الملک و ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید بن عبد الملک معروف به ناقص و ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد حمار بود. پس از این پیراهن سیاهان با پرچم سیاه از خراسان قیام کردند و خلافت از بنی امیه گرفته شد و به دست عباسیان افتاد، حضرت صادق (ع) زمان این گروه را هم درک کرد و در دوران خلافت أبو جعفر منصور در مدینه وفات کرد و در کنار قبر پدر و عمویش حضرت امام حسن (ع) به خاک سپرده شد.[۱]
إبن بابویه و قطب راوندی روایت کرده اند که از امام زین العابدین (ع) پرسیدند امام بعد از تو کیست؟فرمودند «محمد باقر (ع) که علم را می شکافد». پرسیدند بعد از او امام که خواهد بود؟ فرمودند «جعفر (ع) که نام او نزد اهل آسمان ها صادق است». گفتند چرا او را صادق می نامند و حال آن که همهٌ شما صادق و راستگویید؟ فرمودند «خبر داد مرا پدرم از پدرش رسول خدا (ص) که آن حضرت فرمود «چون فرزند من جعفربن محمد بن علی بن الحسین (ع) متولد شود او را صادق نامید؛ زیرا که پنجمین فرزند او جعفر نام خواهد داشت و به دروغ و از روی افترا، دعوی امامت خواهد کرد و او نزد خدا، جعفرکذّاب؛ یعنی افترا کننده بر خداست».[۲]
فضایل و مناقب امام صادق (ع) بر کسی پوشیده نیست. ایشان در تمامی عصرها همواره نه تنها معلم شیعیان بلکه تمامی افراد بوده اند. شخصیت ایشان به گونه ای بود که افراد می توانستند در زمینه های مختلف از آن بهره ببرند. در واقع شخصیت حضرت در ابعاد و زوایای متعددی قابل طرح می باشد که برای نمونه به برخی از ابعاد شخصیتی ایشان اشاره می کنیم
الف: بعد اخلاقی: مکارم اخلاقی، سجایای عالی اخلاقی هستند که صفت انسان می شوند و این مکارم جزء لایتجزای زندگی او می شوند و همیشه و در هر عملی بروز و ظهور دارند. او با آن مکارم زندگی می کند و با آنها نیز می میرد. عالی ترین مکارم اخلاقی را پیامبر اکرم (ص) ابلاغ فرموده و ایشان با بعثت خود تمام کنندهٌ انواع مکارم بوده اند.[۳] از آنجا که دین و اخلاق دو حقیقتی هستند که در دیانت اسلام و سایر ادیان از هم جدایی ندارند، اسلام منطق خود را در مسائل اخلاقی گسترش داده است.[۴]
خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم (ص) می فرمایند «وَإِنک لَعلی خُلُق عَظِیمٍ» (القلم، ۶۸/ ۴)؛ «و تو راست خلقی عظیم». پیامبر اکرم (ص) در این زمینه می فرمایند «علیکم بمکارم الاخلاق فإنّ الله عزّوجلّ بعثنی بها؛ بر شماست مکارم اخلاق، به راستی که خداوند عزّوجلّ مرا با آنها مبعوث کرده».[۵]
بعد از رحلت رسول اکرم (ص) أئمهٌ معصومین (ع) عهده دار این مسئولیت خطیر شدند. سخنان و توصیه های اخلاقی و تربیتی امام صادق (ع) موجب سازندگی فرهنگ عمومی اجتماع بود. در توصیف شیعه و لزوم برخورداری آنان از فضایل و مکارم اخلاقی شیعه روایات متعددی ازامام صادق (ع) به ما رسیده است که توصیه ایشان به عبدالله بن جندب در این شمار است.[۶]
اینک به برخی ابعاد مهم اخلاقی این امام بزرگوار می پردازیم
۱- عفو و گذشت: یکی از بزرگترین فضایل اخلاقی که رسیدن به آن کار آسانی نیست، روح گذشت از دیگران و نادیده گرفتن خطاهای آنان است. ادامه حیات اجتماعی مبتنی بر عفو و گذشت است. اگر همهٌ مردم بخواهند در استیفای حقوق خویش سختگیر باشند و از کوچکترین لغزشی چشم پوشی نکنند زندگی بسیار تلخ خواهد شد و روح صفا و صمیمیت به کلی از جامعه رخت بر خواهد بست. خداوند در قرآن می فرمایند «خُذالْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ»(الأعراف، ۷/۱۹۹)؛ «عفو و گذشت را شیوهٌ خود قرارده و به نیکی ها دعوت نما و از جاهلان روی بگردان».
امام صادق (ع) نیز مانند اجدادشان اسوهٌ تقوا و اخلاق و از خاندانی است که شیوه و روش آنان عفو و گذشت می باشد. اگر از کسی خطایی سر می زد یا به ایشان بدی می کرد با کمال رأفت و مهربانی از خطای او می گذشت و اشتباه او را نادیده می گرفت.[۷]
مردی خدمت امام صادق (ع) رسید و عرض کرد فلان پسرعمویت اسم تورا برد و تا آنجایی که توانست بد گویی کرد و به شما ناسزا گفت. حضرت به کنیز خود فرمود که آب وضو برایش حاضر کند. پس وضو گرفت و داخل نماز شد. راوی گفت من با خودم گفتم که حضرت می خواهد او را نفرین کند. حضرت دو رکعت نماز خواندند و فرمودند «ای پروردگار من، این حق من بود، من او را بخشیدم و جود و کرم تو از من بیشتر است پس او را ببخش».[۸]
۲- کار و تلاش: دین مقدس اسلام به کسب و کار ارج می نهد و پیروان خود را به کار و فعالیت امر می کند. خداوند در قرآن کریم می فرماید «فَإِذَا قُضِیتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الأرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّه»(الجمعة، ۶۲/۱۰)؛ «و چون نماز پایان یافت، در زمین پراکنده شوید و رزق خدا را طلب کنید».
امام صادق (ع) نیز نه تنها دیگران را به کار و تلاش دعوت می کردند بلکه خود نیز در روزهای گرم تابستان در مزرعه مشغول به کار بودند.
از أبی عمرو شیبانی روایت است که می گوید امام صادق (ع) را دیدم که در مزرعه خویش مشغول بیل زدن است و عرق زیادی کرده است آن چنان که پیراهن آن حضرت خیس شده با دیدن این منظره به ایشان گفتم اگر اجازه بدهید من این کار را انجام می دهم تا شما استراحت کنید. امام فرمود «دوست دارم که مرد در طلب روزی خویش در برابر آفتاب اذیت شود».[۹]
۳- صبر و شکیبایی: یکی از موضوعاتی که در دین اسلام همواره دارای اهمیت فراوانی بوده، صبر و شکیبایی می باشد. حقیقت صبر همان استقامت و تحمل رنج برای دست یافتن به هدف است. واژه صبر و مشتقات آن در قرآن حدودا ۱۰۳بار در ۴۵ سوره و ۹۳ آیه آمده است و روایات بسیاری هم دربارهٌ آن وارد شده است.
صبر و شکیبایی معنای گسترده ای دارد که تحمل در برابر رنج و مشقت و اطاعت پروردگار و مبارزه با هوس های سرکش و ایستادگی در مقابل عوامل گناهان را دربر می گیرد.[۱۰]
راغب در معنای صبر چنین گفته است صبر یعنی شکیبائی و خودداری نفس بر آنچه را که عقل و شرع حکم می کند و آن را می طلبد یا آنچه را که عقل و شرع، خودداری نفس از آن را اقتضاء می کند.[۱۱]
خداوند در قرآن کریم می فرماید «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»(البقرة، ۲/۱۵۳)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، از شکیبایی و نماز مدد جویید که خدا با شکیبایان است».
پیشوایان ما نیز اسوه صبر و استقامت بودند و در تمام مصائب و حوادث تلخ زندگی همچون کوه استوار ایستاده و حتی یک بار از خود بی صبری و آثار شکست نشان ندادند.
کلینی از قتیبة أعشی نقل کرده که خدمت امام صادق (ع) رسیدم تا از فرزند او عیادت کنم. دیدم امام بر در ایستاده و غمین و اندوهناک است. عرض کردم فدایت شوم حال کودک چطور است؟فرمود «می بینی که سخت بیمار است». پس ساعتی درنگ کرد سپس به سوی ما بیرون آمد در حالی که چهره اش شاد بود و آثار غم و اندوه از آن رفته بود. گمان کردم که حال کودک بهبود یافته است گفتم فدایت شوم حال کودک چطور است؟ فرمود «او به راه خدا رفت». گفتم فدایت شوم هنگامی که کودک زنده بود شما ناراحت و اندوهگین بودید اما اکنون که بمرد حالت شما دگرگون شد، چرا؟!فرمود «ما اهل بیت (ع) پیش از رسیدن مصیبت غمین و اندوهناکیم اما هنگامی که مصیبت واقع می شود به قضای الهی خشنود می گردیم و تسلیم امر خدا می شویم».[۱۲]
ب: بعد علمی: در باب عظمت علمی امام صادق (ع) شواهد فراوانی وجود دارد و این معنا مورد قبول دانشمندان شیعه و اهل سنت می باشد. امام (ع) درطول ۳۴ سال امامت طولانی خود ابواب علم را برروی شاگردان و دانشمندان اسلامی گشود و مرجع دینی و علمی شیعیان گردید. امام صادق (ع) با توجه به فرصت مناسب سیاسی که به وجود آمده بود و با ملاحظه نیاز شدید جامعه و آمادگی زمینه اجتماعی، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش امام محمد باقر (ع) را گرفت و حوزهٌ وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز، شاگردان بزرگ و برجسته ای همچون هشام بن حکم، محمدبن مسلم، أبان بن تغلب، هشام بن سالم، مفضل بن عمر، جابربن حیان و… تربیت کرد که تعداد آنها را بالغ بر چهار هزار نفر نوشته اند. وی باقدرت هرچه تمام تر نهضت بزرگ علمی برپاکرد و میراث عظیم و سترگی را برای جهان اسلام و تشیع باقی نهاد. امام صادق (ع) درعصر خویش، نام آورترین فرد در مسائل علمی بود و آواز ایشان در سرتاسر ممالک اسلامی شنیده می شد؛ بدین سبب هیچ یک از امامان دیگر ما به تعداد شاگردان آن حضرت شاگرد نداشتند و به تعداد روایات ایشان روایت ندارند. چنان که فقها و دانشمندان بزرگ در برابر عظمت علمی امام صادق (ع)سر تعظیم فرود می آوردند و برتری علمی او را می ستودند. برای نمونه أبوحنیفه پیشوای مشهور فرقه حنفی، می گفت من دانشمندتر از جعفربن محمّد ندیده ام.[۱۳]
شیخ مفید می نویسد به قدری علوم از آن حضرت نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن همه جا پخش شده است و از هیچ یک از افراد خاندان اوبه اندازه او علم و دانش نقل نشده است.[۱۴]
طبرسی می گوید امام صادق(ع) در زمان خود اعلم فرزندان حضرت رسول (ص) بود، و در نزد خاصه و عامه مقام ارجمندی داشت.[۱۵]
إبن شهر آشوب در “مناقب” گوید دانش هایی که از صادق (ع) نقل شده از کسی دیگر نقل نشده است، و حدیث شناسان، محدّثان توثیق شده ای از مذاهب مختلف که از وی حدیث نقل کرده اند و گردآوری کرده که تعدادشان را چهار هزار تن دانسته اند.[۱۶]
۱- علم به قرآن: قرآن کتاب آسمانی و وحی الهی است که بر قلب مبارک رسول خدا (ص) نازل شده و تمام معانیش در ظرف وجودی پیامبر (ص) جای گرفته است. این کتاب آسمانی ظاهر و باطنی دارد و باطنش نیز دارای باطن های متعدد دیگری است که هیچ کس بر تمامی آنها آگاهی کامل ندارد، جز “راسخین در علم” که أئمّه أطهار (ع) بعد از رسول خدا (ص) می باشند. در این میان امام صادق (ع) نیز معدن علم به قرآن و مفسر قرآن می باشند. به گونه ای که با مراجعه به کتب تفسیری روایی، اکثریت قریب به اتفاق احادیث آن کتب متعلق به ایشان می باشند. برای نمونه
امام صادق (ع) در تفسیر آیه ۷ سوره آل عمران و در تفسیر راسخون در علم می فرمایند «الراسخون فی العلم أمیر المؤمنین و الأئمّة من بعده علیهم السلام؛ راسخون در علم، حضرت علی ( ع) و أئمّه (ع) بعد از او می باشند».[۱۷]
ایشان هم چنین در تفسیر «وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالأسْحَار»(آل عمران، ۳/۱۷)، می فرما یند «من قال فی وتره إذا أوتر”استغفر الله و أتوب الیه”سبعین مرة و هو قائم فواظب علی ذلک حتی تمضی له سنة کتبه الله من المستغفرین بالأسحار و وجبت له المغفرة من الله تعالی؛ هر کس در نماز وتر”استغفرالله و اتوب الیه” را هفتاد مرتبه بگوید در حالی که ایستاده است و تا یک سال این کار را ادامه دهد خداوند او را از مستغفرین بالاسحار قرار می دهد و مغفرة الهی براو واجب می شود».[۱۸]
امام صادق می فرمایند «همانا نام و معنای ایمان سزاوار کسی است که واجبات بزرگ را انجام دهد آن هم به طور پیوسته و گناهان کبیره را انجام ندهد و از آن ها دوری کند. اگر کسی طاعت های کوچک را ترک کند و مرتکب گناه صغیره گردد از گستره ایمان خارج نمی شود زیرا خداوند در قرآن کریم می فرماید “إِنْ تَجْتَنِبُوا کبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکفِّرْ عَنْکمْ سیئَاتِکمْ وَندْخِلْکمْ مدْخَلا کرِیمًا“» (النساء، ۴/ ۳۱)؛ «اگر از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کرده اند اجتناب کنید، از دیگر گناهانتان در می گذریم و شما را به مکانی نیکو درمی آوریم». یعنی آمرزش شامل گناهان کبیره نمی شود و اگر کسی مرتکب گناهان کبیره شد برای همهٌ آنها کیفر می بیند. این است حقیقت و صفت ایمان و صفت مؤمنی که سزاوار ثواب و پاداش است.[۱۹]
امام صادق (ع) در تفسیر محکم و متشابه در آیه ۷ سورۀآل عمران می فرمایند «إن القرآن محکم و متشابه، فأما المحکم فنؤمن به و نعمل به، و أما المتشابه فنؤمن به و لانعمل به؛ قرآن دارای محکم و متشابه است ما به محکم ایمان می آوریم و به آن عمل می کنیم ولی به متشابه ایمان می آوریم اما به آن عمل نمی کنیم».[۲۰]
۲- علم به احکام فقهی:طبق عقیدهٌ إمامیة، امام باید تمام احکام و قوانین دین را که برای سعادت دنیوی و اخروی مردم ضرورت دارد بداند؛ عقیدهٌ صحیح و باطل را بشناسد و به طور کلی به آنچه که برای ارشاد و هدایت انسان ها و ادارهٌ امور جامعه مورد نیاز است، اطلاع کامل داشته باشد. دلیل بر این مطلب بسیار واضح است، چون امام و پیشوای دینی نمونهٌ بارز انسان کامل است. لازمهٌ این مطلب آن است که به تمام حقائق آشکار و پنهان آگاهی داشته باشد. ممکن نیست مردم در یکی از امور مربوط به دیات و قصاص و معاملات و غیره محتاج شوند، ولی امام از حلّ آن عاجز باشد و به کلید آن دسترسی نداشته باشد.
ایشان از آگاه ترین افراد نسبت به این احکام بوده و فقه آل محمد (ص) را تدوین نموده و بسیاری از ابواب فقه و احکام فقهی شیعه را بنیان نهاده است. از همین روی، فقه شیعه امامی را فقه جعفری گویند.
بیشترین أحادیث نقل شده از آن حضرت درموضوع فقه است، به گونه ای که فقیهان هسته اصلی اصحاب خاص امام صادق (ع) را تشکیل می دهند. ایشان می فرمایند «خدا دو علم دارد؛ علمی که به ملائکه و رسل تعلیم کرده، و علمی که جز او کسی نمی داند، آنچه را ملائکه و رسل بدانند ما نیز می دانیم و از علمی که مخصوص خدا است اگر چیزی خارج شود پیش ما خواهد آمد».[۲۱] بنابراین ایشان نسبت به احکام و قوانین الهی دارای علم و تسلط بسیاری بودند. متون فقهی گزارش شده از امام صادق (ع) بسیارفراوان است که برای نمونه به بیان چند حدیث اکتفا می کنیم:
اوّل وجوب فسخ به خیار رؤیت: جمیل بن درّاج گوید از امام صادق (ع) پرسیدم شخصی زمین کشتزاری را خریده است و خود بر سر آن زمین رفته و آن را دیده و بازگشته است ولی هنگامی که بهای آن را پرداخته و به سراغ زمین رفته و آن را بررسی کرده است نپسندیده و تقاضای فسخ از فروشنده کرده است در حالی که فروشنده حاضر نیست بیع را فسخ کند امام (ع) فرمود: «اگر همه آن زمین را زیر و رو کرده و نود و نه درصد آن را دیده و یک درصد باقیمانده که ندیده است خیار رؤیت دارد».[۲۲] یعنی می تواند آن را باز پس دهد.
دوم: آن که شهادتش ردّ و آن که شهادتش پذیرفته شود: عبید اللّه حلبی گوید از امام صادق (ع) سؤال کردم چه کسانی شهادتشان پذیرفته نیست؟فرمود: «آن که گمان بد در باره او برده شود، و آن که در دینش متّهم باشد، دیگر آن که در قبول شهادتش نفعی عائدش بشود، و شهادت آن که میان او و مدّعی علیه؛ یعنی متّهم، دشمنی باشد». راوی گوید سؤال کردم پس فاسق و خائن چه؟ حضرت فرمود «این دو همان کسانی هستند که گمان بد در باره شان برده می شود، و در دینشان متّهمند».[۲۳]
سوم: خمس به شش قسمت تقسیم می شود: زکریا بن مالک جعفی از امام صادق (ع) نقل می کند که از آن حضرت راجع به این سخن خداوند پرسیدم که می فرماید «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکینِ وَابنِ السبِیلِ إِنْ کنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَی عَبْدِنَا یوْمَ الْفُرْقَانِ یوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیر»(الانفال، ۸/۴۱)؛ «و بدانید که آنچه به غنیمت به دست آوردید خمس آن برای خدا و پیامبر و خویشان پیامبر و یتیمان و مساکین و درماندگان در راه است »؟ فرمود: «امّا خمسی که مخصوص خدا است به پیامبر می رسد که هر کجا خواست مصرف کند. و اما خمسی که مخصوص پیامبر است به خویشان او می رسد و خمس ذوی القربی هم مخصوص خویشان پیامبر است و منظور از یتیمان، یتیمان اهل بیت (ع) اوست، این چهار سهم مال آنهاست، و اما مساکین و درماندگان در راه، چون می دانی که ما صدقه نمی خوریم و بر ما حلال نیست آن برای مساکین و درماندگان در راه است».[۲۴]
ج: بعد عبادی: خداوند در قرآن کریم هدف نهایی از آفرینش را عبودیت و بندگی؛ یعنی همان عبادت پروردگار معرفی کرده اند «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِیعْبُدُون»(الذاریات، ۵۱/۵۶)؛ «من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند». از این رو عبادت پروردگار و همواره در یاد و ذکر خدا بودن و غفلت نورزیدن از خداوند متعال یکی از آموزه های مهم دین اسلام می باشد که این آموزه ها در سیره پیامبر اکرم (ص) و أئمّه (ع) در دسترس می باشند. در بیان شخصیت عبادی امام صادق (ع)، همین بس که مالک بن أنس می گوید حضرت صادق از سه حال خارج نبود، یا روزه دار، یا ایستاده به عبادت و یا در حال ذکر و او از بزگترین بندگان و زاهدین بزرگ، آنان که از پروردگارشان می ترسند بود.[۲۵] در واقع ایشان مصداق بارز این آیهٌ قرآنی می باشند که می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبک لا یستَکبِرُونَ عنْ عِبَادَتِهِ وَیسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یسْجُدُونَ» (الاعراف، ۷/۲۰۶)؛ «آنها که در مقام قرب نزد پروردگار تواند هیچگاه از عبادتش تکبر نمی ورزند و او را تسبیح می گویند و برایش سجده می کنند».
برخی از نمونه های فضیلت عبادی ایشان عبارتند از
۱- خشیت الهی: مالک بن أنس می گوید سالی با امام صادق (ع) به حج رفتم وچون موقع احرام بر مرکب نشست و می خواست تلبیه گوید گلوگیر می شد و نزدیک بود ازمرکب خود بزیر افتد، گفتم یابن رسول اللّه بگو باید بگوئی، فرمود: «ای پسر أبی عامر چگونه جرأت کنم بگویم “لبیک اللّهم لبّیک” می ترسم که خدای عز و جل فرماید “لا لبیک و لا سعدیک”».[۲۶]
۲- سجده های طولانی:حفص بن غیاث گفت حضرت صادق (ع) بین نخلستان های کوفه راه می رفت به درخت خرمائی رسید وضو گرفته رکوع کرد، آنگاه سجده رفت شمردم پانصد مرتبه تسبیح گفت، سپس تکیه به درخت خرما داده دعاهائی کرد، آنگاه فرمود: «حفص! به خدا قسم این همان درخت خرمائی است که خداوند به مریم فرمود شاخه خرما را تکان بده تا خرمای تازه برایت بریزد».[۲۷]
۳- حضور قلب: نقل است که امام صادق (ع) در حال نماز مشغول قرائت آیاتی از قرآن بود ناگاه منقلب شد و از حال رفت و چون به حال عادی بازگشت حاضران پرسیدند این چه حالتی بود که در نماز به شما دست داد؟امام فرمود »هنگامی که مشغول تکرار آیات بودم به حالتی رسیدم که گویی آن آیات را از زبان خداوند متعال بر من می خواندند».[۲۸]
د: بعد سیاسی: امامان شیعه (ع) هادیان خلق به بهترین شیوه زندگی اند. بدیهی است برای ایفای این رسالت بزرگ باید تمام زمینه ها و شرایط مناسب باشد. از جمله مهم ترین آنها آشنایی با جلوه های “سیاست” است. نمی توان ادعای اداره همه شؤون زندگی را بدون آشنایی عمیق با تدبیر و سیاست داشت و امامان (ع) این آشنایی عمیق را در وجود خود دارند، از منظر اهل بیت (ع) سیاست عین دیانت است. گواه این مدعا سیرة أئمّه أطهار است. هر یک از آن ذوات مقدّس در تدبیر امور جامعه و به دست گرفتن حکومت، در حدّ توان تلاش و کوشش نمودند. از این رو، کسانی که سیاست را جدای از دیانت می دانند، نمی توانند مدّعی پیروی از ایشان باشند. در این میان امام صادق (ع) به خوبی عهده دار تربیت سیاسی أصحاب خود بودند. اگر چه ایشان در ظاهر وارد سیاست نشده بودند اما در سیره و اعمال خود همان سیاست مدار مورد تأیید قرآن می باشند. از جمله اصول کلی سیاست امام صادق (ع) و مهم ترین آنها اصل طاغوت ستیزی می باشد.
خداوند در قرآن کریم می فرمایند «وَالَّذِینَ اجتَنَبُوا الطاغُوتَ أَنْ یعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَی فَبَشِّرْ عِبَادِ» (الزمر، ۳۹/۱۷)؛ «کسانی که از عبادت طاغوت اجتناب کردند و به سوی خداوند بازگشتند بشارت از آن آنها است، بنابراین بندگان مرا بشارت ده». طاغوت ستیزی در رأس برنامه های انبیا قرار داشته است و این اصلی بود که امامان در طول زندگی خویش از آن دست بردار نبودند. امام صادق (ع) نیز همواره به مبارزه با رژیم طاغوت آن زمان می پرداختند. از جمله شیوه های ایشان برای مبارزه با طاغوت عبارتند از:
اوّل: عدم همنشینی و همکاری با دستگاه طاغوت: امام صادق (ع) معمولا از رفت و آمد به دربار منصور جز در موارد خاص سرباز می زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار می گرفت. چنان که روزی به آن حضرت گفت چرا مانند دیگران به دیدار او نمی رود؟امام در جواب فرمود «لیس لنا ما نخافک من أجله و لا عندک من أمر الآخرة مانرجوک له ولا أنت فی نعمة فنهنّیک و لا تراها نقمة فنعزّیک بها، فما نصنع عندک؟؛ ما کاری نکرده ایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزی نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتی نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتی برای خود نمی دانی که تو را دلداری بدهیم، پس پیش تو چکار داریم؟».[۲۹] بدین گونه بود که امام (ع) نارضایتی خود را نسبت به حکومت او ابراز می داشت، چنان که با توصیه های سیاسی به افراد مانند «ایاک و مجالسة الملوک؛ بر تو باد که از همنشینی پادشاهان دوری کنی».[۳۰] یاران خود را نیز از همنشینی سلاطین بر حذر می داشت.
دوّم: تأیید و تقویت قیام های مخلصانە شیعی: دومین شیوه امامان در زمینه طاغوت ستیزی تأیید و تقویت قیام های مخلصانه شیعی که علیه طواغیت صورت می گرفت، می باشد. در روایتی چنین آمده است که نزد امام صادق (ع) سخن از قیامگران شیعی شد. حضرت فرمود «…لا أزال أنا و شیعتی بخیر ما خرج الْخارجی منْ آل محمّد، و لوددْت أنّ الْخارجی منْ آل محمّد خرج و علی نفقة عیاله؛ خیر من و شیعیانم پیوسته در سایه این قیام هاست و من دوست می دارم که قیام گران شیعی علوی قیام کنند و من مخارج خاندانشان را تأمین کنم».[۳۱] از جمله این قیام های مخلصانه قیام شهید زید بن علی بن الحسین (ع) بود. زید از معتقدان به امامت برادر خود امام باقر (ع) و برادر زاده خویش امام صادق (ع) بود او از مشاهده صحنه های ظلم و ستم و تاخت و تاز حکومت اموی فوق العاده ناراحت بود و عقیده داشت که باید با قیام مسلحانه، حکومت فاسد اموی را واژگون ساخت. از برکات این قیام های مخلصانه این بود که امامان فرصتی برای نشر معارف و گسترش فرهنگ اسلام ناب محمدی می یافتند که خود مبارزه ای عمیق و اساسی علیه طاغوت بود. جبهه مسلّحانه علیه طاغوت سبب می شد آنها مشغول شده و امامان بتوانند با فراغت ذهن، اسلام را تبیین کنند و ابعاد مختلف آن را بازگو نمایند.
سوم: عدم دوستی و محبت با دستگاه طاغوت: امام صادق (ع) فرموده اند «من أحبّ بقاء الظالمین فقد أحبّ أن یعصی اللّه؛ هر کس بقای ستمگران را دوست داشته باشد در حقیقت دوست دارد که خداوند معصیت شود».[۳۲]
چهارم: برخورد با فرقه های انحرافی: عصر امام صادق (ع) عصر برخورد اندیشه ها و پیدایش فرق و مذاهب مختلف بود. در زمان ایشان، بر اثر برخورد مسلمین با عقاید و آرای اهل کتاب و نیز دانشمندان یونان، شبهات و اشکالات گوناگونی پدید آمده بود. در آن زمان فرقه هایی همچون معتزلة، جبریة، مرجئة، غلات و امثال این ها پدید آمده بودند که هر کدام عقاید خود را ترویج می کردند.[۳۳] امام صادق (ع) با تمام جریان های فکری و عقیدتی آن روز برخورد کرده و موضع اسلام را در برابر آن ها روشن ساخته و برتری بینش اسلام را ثابت نمودند. ایشان در برخورد با این فرقه ها از شیوه های مختلفی چون تأسیس مراکزعلمی و تربیت افراد مستعد، تبیین و گسترش فقه، احیای حدیث، مبارزه بامسلک های انحرافی و گفتگو و مناظره استفاده می کردند.
در این مقاله سعی بر این بود که با توجه به آیات قرآنی به بررسی شخصیت قرآنی امام صادق (ع) بپردازیم که با توجه به مطالب ذکر شده و نیز با مطالعه و بررسی دقیق سیره و زندگی امام صادق (ع) به این نتیجه می رسیم که ایشان نمونه کاملی از یک الگوی قرآنی هستند. رئیس مذهب شیعه مصداق واقعی قرآن ناطق می باشند. ایشان در زمان حیات خود در تمامی زمینه های شخصیتی از جمله اخلاق، علم، دین، سیاست و… به تربیت قرآنی اصحاب و یاران خود پرداخته اند. بنابراین شخصیت آن حضرت شخصیتی منطبق با قرآن بوده و ایشان همان عترتی هستند که پیامبر اکرم(ص) در شأنشان گفته «إنّی تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا أبدا». بنابراین با توجه به موارد زیر، شخصیت امام صادق (ع)، همان شخصیت قرآنی است
۱- اخلاق در قرآن بسیار مورد تاکید خداوند بوده تا آنجایی که به رسول خود می فرماید «فبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا منْ حوْلِک»(آل عمران، ۳/۱۵۹)؛ «به سبب رحمت خداست که تو با آنها این چنین خوشخوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سخت دل می بودی از گرد تو پراکنده می شدند». بنابراین با توجه به موارد اخلاقی ذکر شده از امام صادق (ع)، ایشان از نظر اخلاقی، منطبق با قرآن می باشند.
۲- علم آن حضرت نیز علمی قرآنی است. مواردی راکه از قوانین الهی و احکام فقهی برای یاران خود بیان می کردند منطبق با همان مواردی بودکه خداوند در قرآن کریم بیان کرده اند.
۳- امام صادق (ع) در زمینهٌ عبادی نیز بنده حقیقی خدا بودند. صفات عبادی ایشان از جمله حضور قلب و خشیت الهی، از جمله صفاتی است که در آیات الهی به آنها اشاره رفته است.
۴- سیاست ایشان نیز همان سیاست مورد نظر قرآن بود. ایشان طبق آیات قرآنی از همنشینی با دستگاه طاغوت خودداری می کردند و به یاران خود نیز اجازهٌ هم نشینی با آن ها را نمی دادند.
پی نوشت ها
[۱] إعلام الوری «ترجمه عطاردی»/۳۷۶٫
[۲] منتهی الآمال/۷۷۱٫
[۳] تربیت از دیدگاه معصومین (ع)/۹٫
[۴] اسلام و تعلیم و تربیت /۲۳۱٫
[۵] بحار الأنوار، ۶۶/۳۷۵٫
[۶] تحف العقول/۳۰۳ ۳۰۴٫
[۷] ویژگی های امام صادق (ع) «اردستانی»/۸۶ – ۸۷٫
[۸] منتهی الامال/۷۷۸ – ۷۷۹٫
[۹] الکافی، ۵/۷۶٫
[۱۰] ویژگی های امام صادق(ع)«فدوی»/۱۵۳٫
[۱۱] مفردات ألفاظ قرآن /۲۷۴٫
[۱۲] سیرە معصومان «ترجمه حجتی کرمانی»، ۶/۶۴٫
[۱۳] سیرە پیشوایان /۳۵۰٫
[۱۴] الإرشاد «ترجمه رسولی محلاتی»، ۲۵/۱۷۲٫
[۱۵] إعلام الوری /۳۸۹٫
[۱۶] امام صادق و مذاهب چهارگانه «ترجمه یوسفی اشکوری»/۹۸٫
[۱۷] نور الثقلین، ۱/۳۱۷٫
[۱۸] همان/۳۲۱٫
[۱۹] تحف العقول /۵۹۳٫
[۲۰] نور الثقلین، ۱/۵۹۹٫
[۲۱] بحار الأنوار، ۲۶/۱۶۰٫
[۲۲] من لا یحضره الفقیه ، ۳/۲۷۰٫
[۲۳] همان/۴۰
[۲۴] الخصال «صدوق»، ۲/۳۲۴٫
[۲۵] علل الشرایع، ۱/۶۳۱٫
[۲۶] الأمالی «صدوق»/۱۶۹٫
[۲۷] بحارالأنوار، ۴۷/۳۷٫
[۲۸] همان، ۷۹/۲۳۶٫
[۲۹] مستدرک الوسائل، ۱۲/۲۹٫
[۳۰] همان /۳۱۰٫
[۳۱] وسائل الشیعة، ۱۵/۵۴٫
[۳۲] همان، ۱۷/۱۸۶٫
[۳۳] سیرهٌ پیشوایان /۳۵۵٫
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.