«سپید آرام» نخستین اثر مهسا حبیبیان است. حبیبیان تا پیش از نگارش این اثر، دوره خاصی برای نویسندگی را طی نکرده و رسیدن به امکان خلق شخصیت را مدیون دوره روانشناسی «تحلیل رفتار متقابل» میداند. او که به گفته خودش از چندین سال پیش از انتشار «سپید آرام» سوژه را در ذهن میپرورانده، مسائل زنان در دهههای قبل را هدف قرار داده است. فضای داستانی او از زمینه مورد علاقهاش یعنی اسب و سوارکاری هم بینصیب نمانده است. به دنبال انتشار این رمان، گفتوگویی با مهسا حبیبیان داشتهایم که در ادامه میخوانید:
نویسندگی را از کجا شروع کردید؟
سپید آرام را سالها بدون پیرنگ در ذهن داشتم و دغدغههای زنان در دهههای منتهی به انقلاب، همواره برایم مساله بود. تفاوتهایی بین این زنان وجود داشت و در حالیکه برخی از امکان اولیه تحصیل هم محروم بودند، برخی دیگر مدارج تحصیلی را تا دکترا طی میکردند. علیرغم داشتن این موضوع در ذهنم به خاطر نداشتن تحصیلات مرتبط با ادبیات، همواره از نوشتن هراس داشتم تا اینکه شرکت در یک دوره تحلیل رفتار متقابل، علاوه بر القای انگیزه برای نوشتن، کمک بزرگی در خلق شخصیتهای داستان به من کرد. دوره آموزشی خاصی برای نویسندگی طی نکرده بودم تا همین چند ماه پیش (بعد از انتشار سپید آرام). برای نوشتن رمانم، حدود ۲ سال و نیم زمان صرف شد و حاصل آن در مدت کوتاهی که از چاپ اثر میگذرد، بازخوردهای مثبتی است که از جانب مخاطب داشتم.
با توجه به اینکه اولین اثر خود را مینوشتید، کار سختی برای نشر آن نداشتید؟
زمانی که تصمیم به انتشار کتاب گرفتم، با دیگران مشورت میکردم و از من میپرسیدند قصد داری صرفا کتابی به دست نشر بسپاری یا میخواهی این کار را به صورت حرفهای دنبال کنی؟ از آنجا که قصد داشتم کار خود را به صورت حرفهای دنبال کنم، ترجیحم این بود که ابتدا شانس خود را برای همکاری با ناشران درجه یک امتحان کنم. شنیده بودم انتشارات مروارید به نویسندگان تازه کار هم بها میدهد و با اینکه خودم ساکن تهران نیستم، با رمانم به دفتر این انتشارات مراجعه کردم. رمان را خواندند و مدتی بعد با من تماس گرفتند و گفتند اثرم پذیرفته شده است. اتمام نگارش رمان اولم در حالی بود که شروع نگارش رمان دوم را هم آغاز کرده بودم. میخواهم به نویسندگان تازهکار بگویم اگر برای اثر خود و ویرایش آن وقت بگذارند میتوانند امیدوار باشند که ناشران با سابقهیی مثل مروارید هم انتشار کتابشان را بپذیرند.
در مورد عنوان «سپید آرام» و تصویر روی جلد که یک اسب را تداعی میکند بفرمایید.
سه اسب در داستان من وجود دارند. سپید آرام، نام یک مادیان سفید است که در
طول رمان نماد عشق و دلدادگی بین دلداده و دلدار است. حضور اسب از ابتدا تا
انتهای این رمان پررنگ است. خودم به اسب علاقه دارم، سوارکاری میکنم و
معتقدم اسب موجود فوقالعادهای است. برای شروع کار داستان نویسی مایل بودم
اسب را بر خلاف تعبیر کلیشهای نجابت، بهعنوان نماد عشق و سرکشی در اثرم
داشته باشم. در مورد تصویر جلد هم به طراح آن گفتم که دوست دارم طرح جلد و
محتوای داستان تا حد امکان همخوانی داشته باشد.
شخصیت «ماهرخ» در داستان از کجای دنیای شما میآید؟
در میان زنان دهههای مذکور، زنان زیادی مد نظر من بودند. از «فروغ فرخزاد»
که جریان بزرگی را در دوران خود رقم زد تا کسی مثل خانم دکتر «نوحی» که
بهعنوان مادر میکروبیولوژی ایران شناخته میشود و در کنار آنها کسانی مثل
مادربزرگ خودم که ناگزیر به زود ازدواج کردن و فرزندآوری بودند. ماهرخ،
تلفیقی از شخصیت زنانی است که در آن دوران مایل به رشد کردن بودند اما به
واسطه محدودیتهای اجتماعی و تعصبات مردانه، این امکان را نیافتند و
خیلیهای دیگر که توانستند خود را از آن بندها رها کنند و علاوه بر موقعیت
اجتماعی به لحاظ احساسی هم به استقلال برسند.
برای ادامه روند نویسندگی، چشماندازتان به چه سمتی است؟
رمان دومم را تمام کردم و مشغول رمان سوم هستم. رمان دوم و سوم، فضا و
زمانی کاملا متفاوت با اثر اولم دارند و مایل نیستم آثارم به لحاظ زمان،
فضا، شخصیتها و حتی تکنیک نوشتن به تکرار برسند.
قبل از انتشار سپید آرام، با شخص خاصی برای اعمال تغییرات احتمالی همفکری داشتید؟
نخستین کسی که مخاطب اثرم بودند خودشان مولف و دکترای ادبیات هستند و
خواننده دوم اثرم انتشارات مروارید بود. اما با مهرداد صدقی – طنزنویس –
همفکری دارم و از ایشان راهنمایی میگیرم تا با استفاده از تجربیات ایشان
در چندین اثری که منتشر کردند، بتوانم جذب مخاطب خاص و عام را به طور موازی
پیش ببرم. با این حال ایشان هم تا پیش از انتشار، اثرم را نخوانده بودند.
کتاب «سپید آٰرام» با ۲۹۷ صفحه و شمارگان ۷۷۰ نسخه به قیمت ۴۸ هزار تومان از طریق انتشارات مروارید منتشر و روانه بازار شده است.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.