گفتوگو با محمد فاضلی جامعهشناس درباره مدیریت اجتماعی کرونا و حاشیهسازیهای اخیر برای ستاد ملی مقابله با کرونا
هدی هاشمی
وقایع خبری به نقل از ایران
فقط چند روز طول کشید تا کل شهرهاى کشور قرمز شوند. تغییر رنگها از زرد به نارنجی و از نارنجى به قرمز به چالش جدى این روزهای مردم، مسئولان و کادر درمان تبدیل شده است. این تغییر رنگها البته مورد انتقاد مسئولان وزارت بهداشت هم هست. آنها در مصاحبههای مختلف از عدم اجرای پروتکلهای بهداشتی از سوی مردم و بیتوجهی برخی از مسئولان ستاد به هشدارهایشان سخن گفتند. مردم هم بیتوجه به این حرفها، رفتار مسئولان را به نقد کشیدند. مردم و مسئولان بهداشتی هر کدام به دنبال مقصری برای این بحران جدید هستند. با این حال برخی از کارشناسان اجتماعی بر این باورند که برای مهار بیماری کرونا مدیریت یکپارچه نیاز است.
با محمد فاضلی جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی درباره مدیریت اجتماعی کرونا و راههای مهار آن، حاشیهسازی برای دولت و ستاد ملی کرونا ومسئولیت اجتماعی مردم گفتوگویی انجام دادیم که میخوانید:
این روزها شاهد
شیوع بیماری کرونا و بالا رفتن مرگومیرها هستیم. بیمارستانها شلوغ است و
دوباره پرستاران و پزشکان درگیر خیل بیماران شدهاند. مسئولان میگویند که
تعطیلات دو هفتهای نوروز و سفر رفتن مردم و فراموش کردن مسئولیت اجتماعی
موجب خیز موج چهارم بیماری شد و برخی دیگر هم از نحوه مدیریت ستاد شکایت
دارند و بر این باورند باید راهها بسته میشد، نظر شما در اینباره چیست؟
آیا در چنین بحرانهایی میتوانیم فقط به یک طرف ماجرا انتقاد کنیم؟
سال
گذشته مطلبی در روزنامه ایران نوشتم با عنوان «دولت علیه کرونا: شبکهساز،
اطلاعرسان، اجماعساز، محلیاندیش و مقتدر» و در آنجا بر اساس منطق
مسألههای پیچیده بدخیم مثل بیماری همهگیر کرونا استدلال کردم که حکومت
برای مدیریت مؤثر بیماری کرونا باید پنج خصیصه داشته باشد. اول. دولت باید
تسهیلگر ارتباط همه سازمانها و کنشگرانی باشد که قرار است برای غلبه بر
کرونا با یکدیگر همکاری کنند. دولت باید در نقش «تسهیلگر شبکهساز» عمل
کند. دوم. شبکههایی که طراحی و ساخت آنها را دولت تسهیلگری میکند، برای
آنکه مؤثر عمل کنند به دادههایی نیاز دارند که برخی از آنها موجود است و
برخی دیگر را باید به سرعت تولید کرد. دادههای موجود و آنها که تولید
میشوند باید به سرعت در اختیار بخشهایی از شبکه گذارده شوند که به آنها
احتیاج دارند.
سوم. دولت با ترکیبی از تسهیلگری برای همکاری
بینشبکهای، تولید و به اشتراک گذاشتن دادهها، ارتقای ظرفیتهای
تحلیلگری دادهها و اطلاعرسانی شفاف که تا حدی علیه ظرفیتهای بالقوه
تعارض بینسازمانی عمل میکند، به علاوه همه سازوکارهایی که در دسترس دارد
تا گفتوگوی اجتماعی فراگیر با جامعه را پیش ببرد، در نقش یک اجماعساز عمل
میکند.
چهارم. کرونا مانند بقیه مسائل بدخیم، ماهیت محلی دارد.
سازوکار شیوع کرونا در قم با رشت تا حدودی – حداقل در مراحل ابتدایی – فرق
میکند. حرم مقدس حضرت معصومه(س) در قم هست اما در رشت نیست، بنابراین
اقدام برای پیشگیری نیز در این دو شهر متفاوت است. فرهنگها، سازمان
اقتصادی و قدرتهای مؤثر بر فرایند پیشگیری در سطح محلی عمل میکنند.
اشتباه بزرگ آن است که برای مسألهای بدخیم که در طول مدت عمر خود تغییر
شکل میدهد (و در خصوص کرونا بهطور خاص حتی ممکن است علاوه بر تغییر صفات و
خواص اپیدمی کرونا، خود ویروس نیز جهش کند و خواص آن تغییر کند) نسخههای
ملی و یکدست پیچیده شود. محلیاندیشی و محلی عمل کردن در خصوص مسأله کرونا
به معنای ضرورت دادن اختیارات ویژه به استانداران برای اقدام محلی است.
پنجم. دولتی/حکومتی موثر عمل می کند که ظرفیتها و اقدامات برشمرده شده در
بندهای اول تا چهارم را در خود بروز دهد و حتی اگر تاکنون ایجاد نکرده
باید سریعاً نسبت به ایجاد آنها اقدام کند، باید مقتدر باشد. تصمیمهایش را
با اقتدار اجرا کند.
مدیریت کرونا در ایران شرایطی متفاوت با دنیا
داشته و کشور تحت شدیدترین تحریمها و منازعات جریانهای سیاسی در داخل هم
بوده و دوران موفقیت اولیه و ناکامیهای بعدی را هم تجربه کرده است، اما به
هر حال من وقتی به این مدیریت نگاه میکنم بروز هیچکدام از این چند ویژگی
را نمیتوانم به اندازه کافی تشخیص بدهم. مدیریت کرونا مستلزم همکاری
شبکههای مدنی، اصناف، گروههای پزشکی و مردم و بوروکراتها است و به
انتشار شفاف دادهها از دادههای مربوط به موارد ابتلا و مرگومیر تا
دادههای واکسن و حمایتهای اقتصادی نیاز دارد. مدیریت کرونا حتماً امری پر
از تعارض است. تردید نکنید که متولیان اقتصاد گردشگری با تعطیلات نوروزی
موافق نبودهاند و از سر تهدیدهایی که مشاهده میکردهاند و عواقب اقتصادی
تعطیلی سفرهای نوروزی با قرنطینه و اعمال محدودیت در نوروز مخالف بودهاند.
اجماعسازی بین این گروه و وزارت بهداشت که دنبال محدودیت بوده، هم به
داده نیاز دارد، هم به گفتوگوی عمومی و هم به راهحلهای محلی که به گمان
من هیچکدام در اندازه کافی انجام نشده است. یک نکته بسیار مهم را هم باید
همین جا یادآوری کنم. خروجی تصمیمهایی که باید به کنترل بیماری منجر شوند،
در نهایت باید توسط حکومت (همه نظام) اجرا شود. دولت در پیشانی این بخش
اجرا قرار دارد. این کار مهم و فراگیر باید در شرایطی صورت گیرد که هشت سال
کوبیدن بر طبل بیاعتبار کردن دولت به علاوه اثرات تحریمها، بحرانهای
داخلی و تصمیمهای بد و بد اجرا کردن تصمیمهای خوب، سرمایه و اقتدار لازم
برای اجرای تصمیمهای حتی اجماعی را به حداقل رسانده است. بد نیست طرفهای
رقیب و گاه متخاصم سیاسی در ایران به این توجه کنند که تضعیف بنیان دولت تا
چه اندازه میتواند در لحظات حساسی مثل بیماری کرونا، خطرناک باشد. من عطف
به این توضیحات معتقدم انتقاد کردن به یک طرف و تصمیمگیران ارشد از
رئیسجمهوری گرفته تا وزیر بهداشت و بقیه، کار سادهای است اما آنها در اصل
راننده ماشینی هستند که ملزومات مدیریت مؤثر کرونا را به اندازه کافی در
اختیار ندارد. یک حرف تلخ دارم که نمیخواهم اینجا زیاد دربارهاش بحث کنم
اما مایلم در موقعیت دیگری درباره آن بیشتر گفتوگو شود. مدیریت کرونا پیش
از ستاد، جلسه و اقتدار و هر چیز دیگری، نظریه میخواهد. حکمرانی خوب در هر
عرصهای نظریه میخواهد. نظریه شماست که معلوم میکند وزیر بهداشت باید
دبیر ستاد ملی مقابله با کرونا باشد یا وزیر کشور، نظریه است که نوع
دادههای لازم برای تصمیمگیری را مشخص میکند، نظریه است که تیمهای تخصصی
ضروری برای مدیریت بیماری را معلوم میسازد و نشان میدهد چه سازوکارهایی
را باید برای اجماعسازی در سطح کشور برای مدیریت کرونا راهاندازی کنید، و
برای رد یا قبول هر تصمیمی چگونه به پیامدهای مترتب بر هر تصمیم وزن
بدهید. من عمیقاً معتقدم ستاد ملی مقابله با کرونا بینظریه است. این ستاد
پزشکیزده هم هست. بقیه ابعاد بیماری کرونا بر اساس نظریه مشخصی که کلنگر
باشد و همه ابعاد مسأله در آن دیده شده باشد، در نظام تصمیمگیری وزن
خودشان را پیدا نمیکنند.
پزشکیزده شدن مدیریت کرونا از مرکزیت پزشکان
در ستاد شروع میشود و علیرغم همه احترام قلبی و عمیق و ضروری برای
کادرهای درمان، با تقدیس کادر درمان وجه نمادین پیدا میکند. بقیه تخصصها،
رشتهها و رویکردها در مدیریت کرونا به حاشیه رانده شده و در نهایت وضع
همین میشود که شما مشاهده میکنید. این وضعیت نتیجه تاریخی است، یعنی
ترکیبی از فقدان نظریه مدیریت کرونا، پزشکیزده شدن ستاد، تاریخ نابودی
سرمایه اجتماعی و اعتماد به دولت، فروریزی اقتدار و نادیده گرفتن پنج
پیششرطی که برشمردم، این وضعیت را ایجاد کرده است.
خودم میدانم که این
پاسخ نسبتاً مفصل من برای کسانی که میخواهند وسط بازی سیاسی و در آستانه
انتخابات دنبال مقصر بگردند و بیشتر از گذشته بر طبل نابودی سرمایه اجتماعی
بکوبند، اصلاً کاربرد ندارد و خوب نیست، اما از آنجا که فکر میکنم ما
حداقل سال ۱۴۰۰ را به صورت جدی با این بیماری درگیر خواهیم بود – تا زمانی
که مسأله واکسن حل شود – فکر میکنم برای مدیریت کرونا در این بازه طولانی،
چه در زمان باقی مانده از این دولت و چه در دولت بعدی، توجه به آنچه در
این پاسخ گفتم ضروری است. خواننده مختار است به هر کسی که میخواهد انتقاد
کند، مردم، رئیسجمهوری، وزارت بهداشت یا کل اعضای ستاد ملی مقابله با
کرونا، اما این کارها برای دعوای سیاسی خوب است، من میگویم اگر میخواهیم
مدیریت کرونا بهتر شود ملزوماتش همین چیزهایی است که گفتم و حتماً متخصصان
دیگر هم نظراتی دارند که باید لحاظ شوند.
چرا نهادهای نظارتی و کنترلی در مهار این اپیدمی موفق نشدند؟ آیا راهکاری اجتماعی برای مدیریت کرونا وجود دارد؟
فکر
میکنم دلایل موفق نشدن را توضیح دادم، البته موفقیت نسبی است و بسته به
مقایسه با کشورهای دیگر دارد و برای مثال اگر با برزیل مقایسه کنید ما کشور
موفقی بودهایم اما حتماً در مقایسه با کره جنوبی یا نیوزیلند موفقیت خیلی
کمتر بوده است. من دوباره تأکید میکنم راهکار جدای از نظریه وجود ندارد.
مدیریت کرونا اتفاقاً از آن مواردی است که قبل از مرد عمل به مرد نظریه
احتیاج دارد. نظریههایی که من برای مدیریت کرونا میشناسم از اساس ماهیت
اجتماعی دارند.
دقت کنید، مسأله کرونا به لحاظ نظری مسأله یا معمای
هماهنگی است. سؤال بنیادی این است که چگونه دهها میلیون انسان را هماهنگ
میکنید که همه ماسک بزنند، بدون ضرورت از خانه خارج نشوند، فاصله اجتماعی
را رعایت کنند، دورهمی و میهمانی برگزار نکنند، به یکدیگر کمک کنند تا برخی
گروههای ضعیف اقتصادی نابود نشوند؛ و چگونه سازمانهای متولی بهداشت،
اقتصاد، حمل و نقل، اصناف و… را هماهنگ میکنید که ضمن همکاری با یکدیگر،
محدودیتهای یکدیگر را درک کنند و برای حداکثرسازی منفعت جمعی با هم
همکاری کنند. این یک مسأله نظری و عمیقاً اجتماعی است. راهکار اجتماعی چنین
چیزی هم به تاریخ شما بستگی دارد. اگر تاریخ شما مشحون از اعتماد، همکاری،
سرمایه اجتماعی و همکاریهای میانبخشی است کارتان راحتتر است. حل این
مسأله به گفتوگو، شفافیت و نظام تصمیمگیری جمعی نیز نیاز دارد. اینها که
گفتم همه اجتماعی هستند اما نه نگاهی حداقلی و تقلیلی به امر اجتماعی که آن
را در حد ساختن چند تبلیغ و تیزر برای متقاعد کردن مردم به هماهنگ شدن با
ستاد کرونا پایین میآورد. پاسخ شما این است که کرونا راهکار اجتماعی هم
دارد کما اینکه راهکار پزشکی مهمی مثل واکسن دارد، و نیازمند کار سیاسی،
اقتصادی و حتی اعمال اقتدار پلیس هم هست، اما مهمتر از همه اینها داشتن
نظریهای است که همه رویکردهای ضروری را ترکیب کند و دیدگاه جامعی برای
مدیریت کرونا ارائه دهد.
مردم در مواجهه با این همهگیری شاهد
تناقضهایی در تصمیمگیریها هستند البته تصمیم در ستاد گرفته میشود اما
در مصاحبهها مباحث دیگر گفته میشود این چه تأثیری روی رفتارهای اجتماعی
یا بهداشتی مردم دارد؟
مردم شاهد تناقض هستند و این تناقضات روی رفتار
مردم و میزان جدی گرفتن مسأله اثر میگذارد، اما این تناقض نشانه فقدان
همان نظریه، قابلیتها و رویکردهای ضروری برای مدیریت مسأله است. رویکرد
فاقد نظریه انسجامبخش و ابزارهایی که بین همه اعضای ستاد اجماعسازی کند،
در نهایت به جایی میرسد که وزیر بهداشت را به یک التماسکننده جیغکش
تبدیل میکند، کسی که دائم فقط ناله و زاری میکند که من گفتم و کسی گوش
نکرد. سؤال عمیقتر این است که چرا کسی گوش نکرد؟ اعضای ستاد که دنبال
دردسر یا کشتن مردم نیستند، آنها هم استدلالهایی داشتهاند و اجماع میسر
نشده است. چرا اجماعی حاصل نشده است. سؤال مهمتری هم هست. اگر قرنطینه
شدید اعمال شود و کسبوکارهای بسیاری از بین بروند و کمااینکه گفته شده
تعطیلیها ۳ میلیون نفر بیکار پدید میآورد، آن وقت عوارض بحران بیکاری در
قالبهای خشن بروز نمیکند؟ همواره به یاد داشته باشیم که مسائل پیچیده
پاسخهای فراگیر قطعی صفر و یکی ندارند. بین قرنطینه و تعطیلی تا آزاد بودن
کامل فعالیتها و در راهبردهای اجتماعی پیش بردن هر تصمیمی، گزینههای
بسیاری هست که فقط به کمک نظریه روشن درباره مدیریت کرونا میتوانید آنها
را صورتبندی، اولویتبندی، ارزشگذاری و برای اجرای آنها اجماعسازی کنید.
ستاد ملی کرونا چنانکه از ظواهرش برمیآید برای گرفتن چنین آرایشی در
برابر بیماری تجهیز نشده است، فاقد چنین بینشی هم هست.
آقای دکتر! نقش
مردم در اجرای پروتکلهای بهداشتی مهم است. آیا در دوران همهگیری کرونا
مردم در قبال این بیماری فراگیر به مسئولیت اجتماعی خود عمل کردند؟
من
به دو موجودیت جدا یعنی مردم و حکمرانی معتقد نیستم. ما موجودیتی به نام
مردم جدای از آنچه حکمرانان انجام میدهند نداریم. مردم کنشگرانی هستند که
با سوابق ذهنی خود از شرایط کشور، منافعشان، احساسات و عواطفشان و
محاسباتشان درباره گزینههایی که حکمرانان پیش پای ایشان قرار میدهند
زندگی خود را اداره میکنند. آنها با این رفتاری که متغیرهای مؤثر بر آنرا
گفتم، تصمیمات حکمرانان را هم تحت تأثیر قرار میدهند. بنابراین مردم را
نباید جدا از تصمیم حکمرانان و نهادهایی که برای حکمرانی ساخته شده است در
نظر گرفت. من اگرچه در سطح اخلاقی و فردی برای تشویق مردم به رعایت
پروتکلها هم بسیار تلاش کردهام – خصوصاً در اوایلی که کرونا شایع شده بود
– اما مسئولیت اصلی را متوجه حکمرانی میدانم. مردم مستقل از حکمرانی و
کیفیت آن وجود ندارد، حکمرانی بدون نظریه و فاقد درک پیچیدگی اجتماعی،
سیاسی، اقتصادی و فرهنگی همهگیری کرونا که دچار پزشکیزدگی و پزشکیکردن
مسأله هم شده، در کشوری که درگیر تحریم خارجی و مناقشه بیسامان در سیاست
داخلی است، نتیجهاش همین میشود که مشاهده میکنید. مقصر برشمردن بدون
تدوین نظریه برای مدیریت این مسأله، فقط برای دعوای سیاسی خوب است برای حال
جان و نان مردم اثر مثبتی ندارد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.