ما از دل بحران ها، با شخصیتی قوی تر، توان مضاعف و تصمیماتی سازنده تر بیرون می آییم؛
بحران! یک ماهی می شود که بارها و بارها این کلمه پنج حرفی را شنیده ایم. دیگر همه مان می دانیم که بحران یعنی اتفاقی ناگهانی و پیش بینی نشده که معمولا خطری هم با خودش دارد و امنیت و ثبات مان را به هم می ریزد. همان روزمرگی هایی که بهشان عادت کرده بودیم، رفت و آمدها، نشست و برخواست ها، خواب و خوراک و همه چیزهایی که با اطمینان می توانستیم برایشان برنامه ریزی کنیم و تا حدودی ابدی می پنداشتیم شان، ناگهان دچار خلل می شوند و این شروع بحران است.
بحران می تواند شدت زیاد یا کم داشته باشد. در هر بخش از زندگی خصوصی یا جامعه رخ دهد. بحران می تواند ورشکستگی باشد، بیماری کودک مان و یا یک ویروس لجباز در سطح جامعه باشد.
این کلمه ی پنج حرفی را معمولا در جامعه و برای مسائل کلان شنیده ایم بنابراین گمان مان این است که بحران ها اغلب از دسترس ما خارج اند و ما نمی توانیم برایشان کاری کنیم، پس باید منتظر بمانیم تا نهادهای درگیر و قدرت های سیاسی و اجتماعی از راه برسند و دوباره برگردانندمان به ثبات و امنیت سابق. ما معمولا نقش خودمان را فراموش میکنیم و چون نقش خودمان را فراموش کرده یا دست کم می گیریم، دچار انفعال، خشم، سردرگمی و ناامیدی می شویم.
وقتی پای یک ویروس در میان است
اما بحرانی که این روزها با آن روبه رو شده ایم، با آنچه تا به حال تجربه کرده ایم تفاوت های روشنی دارد. حالا، پای جان در میان است و سلامتی. شهرهای درگیر به حالت نیمه تعطیل درآمده اند، بچه ها مانده اند در خانه و سوالات زیادی دارند، دیر بجنبیم، خودمان و فرزندانمان را وحشت و ناامیدی فرامیگیرد و اضطراب تا مدت ها به دلمان چنگ می زند. چه باید بکنیم؟ چطور باید با این بحران جمعی کنار بیایم، چطور آرامش نسبی ای که از دستمان برمی آید را به خانه مان بیاوریم؟ و سوال کلی این است که چطور بحران پیش آمده را در خانه مان مدیریت کنیم که آرامش مان از بین نرود. اصلا مگر می شود نسبت به این شرایط بی تفاوت و بی خیال ماند؟
در قدم اول؛ به خودتان حق بدهید
وقتی در ثبات و امنیتی که با آن خو کرده ایم خللی ایجاد می شود، مشخص است که احساساتی نظیر ترس، ناامیدی، اضطراب و حتی خشم سراغمان بیاید. تصور نکنید که دیگران همه بی خیال اند و فقط شما هستید که این قدر احساسات منفی را تجربه می کنید. هرکسی در مقابله با بحرانی که از چند وچونش هم زیاد اطلاع ندارد، ممکن است دچار احساسات منفی شود. وظیفه ما این است که بتوانیم این احساسات را در قدم اول بپذیریم و به خودمان حق بدهیم و در گام دوم آنها را مدیریت کنیم.
اما نکته مهم این است که اگر اجازه دهیم این احساسات همه سطح فکر و مغزمان را بپوشانند، دیگر قدرت درست فکر کردن را از دست می دهیم و آن وقت است که هم به شدت آنها دامن می زنیم و هم واکنش های غیرعقلانی و آسیب زا از خودمان نشان میدهیم.
مثل مادری که هنوز نتوانسته ترس خودش را کنترل کند و قطعا این ترس را به بچهها هم منتقل میکند.
در قدم دوم؛ زندگی را معطل نگذارید
هیچ چیز را معطل از بین رفتن بحران کرونا نگه ندارید، جز آنهایی که برای حفظ سلامتی بهشان توصیه شده اید. این مسئله هم ریشه در عدم کنترل احساسات دارد. وقتی که ترس و ناامیدی و انفعال را مدیریت نکنیم، انگیزه دنبال کردن روال طبیعی زندگی را هم از دست می دهیم، بنابراین می گوییم: «فعلا غذا درست نکنم تا بعد از این ماجرا، فعلا حوصله درس خوندن ندارم تا بعد از تموم شدن این داستان»
زندگی معطل مانده؛ یک زندگی پر از رخوت و کسالت و ملال است و این ها خوراکی است برای رشد احساسات منفی.
روزمرگی هایتان را از سر بگیرید. برنامه ریزی و هدف گذاری کنید. خودمراقبتی داشته باشید تا خانه دوباره رنگ و بوی زندگی بگیرد. غذا و کیک و شیرینی بپزید، به خودتان برسید، خوب و به موقع بخوابید و شب بیداری ها را به بهانه تعطیلی فردا، کنسل کنید و هدفی برای مدتی که قرار است با بحران رو به رو باشید در نظر بگیرید. مشخصا در مورد مسئله کرونا ویروس می توانید از فراغت پیش آمده حسابی استفاده کنید و برنامه های عقب افتاده تان را پیش ببرید.
در قدم سوم؛ اعتیاد به دریافت اخبار کرونا نداشته باشید
از خودتان بپرسید چند نفر از ما مستقیما درگیر با کرونا ویروس هستیم. منظورم از مستقیما، این است که خودمان یا یکی از نزدیکانمان به این ویروس دچار شده باشند؟ خیلی کم، یعنی در مقایسه با جمعیت کل جامعه، تعدادشان کم است. برای آنها مدیریت بحران فرق میکند، اما برای ما، پیگیری مدام و لحظه به لحظه اخبار مربوط به این مسئله، کاری را با ذهن و روحیه مان می کند که گویا در میانه بحران ایستاده ایم و مبتلا هستیم. یعنی به همان میزان می تواند آسیب زا باشد.
دنبال کردن اخبار نوعی اعتیاد با خود به همراه می آورد، اینکه مدام در کانال ها دنبال کلید واژه های مربوط به بحران هستید، یعنی معتاد به خبر و بحران شده اید. هر چه زودتر خودتان را نجات دهید. از شبکههای اجتماعی و کانال های خبری و بحث کردن درباره موضوع، فاصله بگیرید و به زندگی برگردید. دنبال کردن اخبار مربوطه کمکی به هیچکسی نمی کند حتی خود شما.
در قدم چهارم؛ دنبال معنا بگردید
هیچ چیز بی معنایی در جهان وجود ندارد، اگر چه ما گمان کنیم اتفاقی است که ساخته دست ناآگاهی و حتی خباثت بشر است، اما همین اتفاق هم قطعا خالی از معنا نیست. معنای خودتان را از بحران پیدا کنید. ممکن است معنایش برای شما یک امتحان الهی باشد یا هر چیزی که بتواند بحران را برایتان تعریف کند و به آن مفهومی تازه ببخشد. پس به این ماجرا با دقت و آرامش بیشتری فکر کنید تا یک من جدید از خودتان بعد از این بحران ها به وجود بیاید.
در قدم پنجم؛ از روح و روان بچه ها مراقبت کنید
بچه ها را رها نکنید. بچه ها کنار ما ایستاده اند و به همان اندازه با بحران رو به رو هستند. قرار نیست از تمام اخبار و جزییات باخبر باشند، نباید دچار وحشت و استرس بشوند و فقط کافی است که بدانند چطور از خودشان مراقبت کنند. به بچه ها این اطمینان را بدهید که کنارشان هستید و ازشان مراقبت می کنید. البته باید در عمل هم واقعا خودتان آرام باشید چون بچه ها به خوبی تفاوت میان حرف و عمل را می فهمند!
در قدم ششم؛ از نور و رایحه کمک بگیرید
حتما خودتان خوب می دانید که نور چقدر می تواند در روحیه مان موثر باشد، هر روز حتما پرده ها را کنار بکشید، اجازه دهید نور بیاید و بنشیند روی فرش خانه، روی گل و گلدانها، روی دست و پای بچه، و اثر خودش را بگذارد روی جسم و جان ما. به سراغ بوهایی بروید که همه ما با آن رایحه ها خاطره داریم. مثلا در خانه از عطری استفاده کنید که شما را به یاد روز عروسی تان می اندازد یا همین اسپند دود کردن روزانه که کلی خاطره خوب را توی ذهن مان تداعی می کند. یا اصلا به سراغ عطری بروید که از همسرتان هدیه گرفته اید. همه این کارها حس خوشایندی را در ذهن ایجاد میکند و منجر به آرامش می شود.
در قدم هفتم؛ واقعا آرام باشید
با خودتان فکر کنید بعدها که این بحران تمام شود، چقدر ممکن است به رفتار و واکنش های این روزهای خودتان افتخار کنید؟ قطعا بعدها با خودتان می گویید کاش آرام تر بودم و کمتر استرس داشتم. بنابراین همین امروز تصمیم بگیرید تغییر رویه بدهید. در کنار مراقب های بهداشتی از روان خودتان هم مراقبت کنید. سطح استرس تان را با انجام کارهایی که حالتان را خوب میکند، پایین بیاورید. با پختن یک کیک شکلاتی به کمک بچه ها، با شنیدن یک موسیقی روحیه بخش، با خواندن کتاب، دیدن فیلم، دعا کردن و توسل به خدا و ائمه اطهار.
در قدم هشتم؛ به خودمان نهیب بزنیم!
چه کسی می تواند ما را کاملا از امید خالی کند؟ هیچکسی و هیچ اتفاقی نباید دلمان را از امید خالی کند. ما از دل بحران ها، با شخصیتی قوی تر، آگاهی بیشتر، توان مضاعف و تصمیماتی سازنده تر بیرون می آییم؛ البته اگر منفعل نباشیم. از طرفی ناامیدی گناه نابخشودنی بزرگی است. ما به خدای بزرگ و قدرت و حکمت او ایمان داریم. بهتر است با خودمان فکر کنیم ناامیدی به چنین خدایی قطعا از روی جهل ماست و باید جلوی این جهل بایستیم.
در قدم نهم؛ به سیره بزرگان و علما عمل کنیم
در طول تاریخ و این روزهایی که به بشر گذشته، آدمیزاد از این دست اتفاقات کم به خود ندیده است. چه در طول قرن های گذشته و چه در چندصد سال اخیر. بهتر است برویم درباره بیماری های واگیر و ابتلاهایی که بر مردم کشور خودمان گذشته است بیشتر بخوانیم. علما و بزرگان زیادی بودند که توصیه های دینی و اخلاقی مفید و کارگشایی در آن روزها برای مردم داشتند. آن توصیه به دعاها و آیات قرآن را پیدا کنیم و بخوانیم و سیره آن علما و بزرگان را احیاء کنیم. حتما با این شیوه ها آرامش بیشتری به دست می آوریم و از همه مهم تر احساس نزدیکی بیشتری با خداوند پیدا می کنیم و دل مان قرص می شود.
در قدم آخر؛ حتما در خانه بمانیم
در این روزها با این حال و هوا که هوای بهار است و بوی عید می آید در خانه ماندن کار راحتی نیست. اما اگر با خودمان فکر کنیم که در خانه ماندن ما کمک می کند مردم و کشور ما هرچه زودتر از شر این ویروس خلاص شوند، و از طرفی کادر درمانی کشور عزیزمان که حالا در خط مقدم جنگ هستند، زودتر به موفقیت برسند؛ حتما در خانه ماندن برای ما راحت تر خواهد شد. بهتر است کمک کنیم بقیه افراد خانواده و فامیل هم در خانه بمانند تا با کمک خداوند و همیاری همه ما چرخه ابتلای این ویروس هرچه زودتر از بین برود.
*مریم کمالی نژاد – کارشناس ارشد فلسفه تعلیم و تربیت
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.