باز افتاده روی پنجره ها
سایه پرده پریشانی
ابرها ناگهان قطار شدند چشمهامان
شده ست بارانی
مثل موشک نشست یکباره
کمرکوه را شکست خبر
چون مسلسل نشانه رفت به ما
دل ما را به داغ بست خبر
خبر این بود آسمانی شد
یکه سردار ما سلیمانی
فاتح قلبهای آزاده
آن یل سرفراز ایرانی
حاج قاسم به یاد کرب و بلا
اربا اربا شده ست در میدان
عطر عباس تاشود تکثیر
بازافتاده دست در میدان
تا شهادت کشد در آغوشش
داشت هر دم بهانه ی میدان
توی دستش همیشه داعش بود
چون مگس در میانه ی میدان
حاج قاسم که قاف اول اوست
مثل عنقا پرید و غوغا کرد
با کلید شهادتش سردار
قفلهای بزرگ را وا کرد
حاج قاسم بدون برج بلند
برلب شهر عاشقانه نشست
حاج قاسم بدون تبلیغات
در دل مردم زمانه نشست
چون بنفشه فروتنی می کرد
توی مجلس همیشه پنهان بود
مثل سرو ستبر برمیخاست
توی میدان وای نمایان بود
گرچه تقسیم شد تن پاکش
اسمش اما عزیزتر شده است
در هزاران هزار ایرانی
نام سردار ضرب شده است
قهرمان مرد ، پهلوان سردار
روی گردن مدال خدمت داشت
بود محبوب مردم وطنش
وقت تدبیر خود شجاعت داشت
خون او مشت زد به امریکا
خط سرخی کشید بر برجام
برروانش هزاربار درود
برروانش هزار بار سلام
** سروده ی : سید محمد حسین ابوترابی
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.