محمود دولت آبادی یکی تاثیرگذارترین و شناختهشدهترین نویسندگان ادبیات داستانی معاصر ایران به شمار میرود که با خلق آثاری مانند کلیدر و جای خالی سلوچ به خوبی توانست، زندگی و رنج مردمان روستانشین را در قالب کلمات به تصویر بکشد. فقر و ناآگاهی از اصلیترین موضوعاتی است که دولتآبادی کوشید تا در قاب داستانهایش به آن بپردازد.
محمود دولت آبادی نویسنده مشهور ایرانی در ۱۰ مرداد ۱۳۱۰ خورشیدی در روستای دولت آباد سبزوار دیده به جهان گشود، بعد از گذراندن تحصیلات ابتدایی در این روستا، دوران راهنمایی را در سبزوار سپری کرد و بعد ترک تحصیل کرد، برای کار به مشهد رفت و در آنجا بود که با نمایش و سینما آشنا شد و برای تکمیل دانش سینمایی خود به تهران آمد و در تئاتر پارس مشغول به کار شد. وی از کودکی علاقه زیادی به شنیدن و خواندن داستان و حکایت و دیدن نمایش، داستانهای شمایلگردانها، درویشهای دورهگرد، ملّای ده و مطربها، نقل اشعار و امثال زنان روستا در شبنشینیها و صحبتهای پیرمردها و نقل آوسنهها (افسانهها) در قهوهخانه و تعزیه، از خود نشان میدهد. (۱) بعدها جهت اخذ دیپلم در کلاسهای متفرقه در تهران شرکت میکند امّا بهدلیل مشغله کاری، نوشتن، کارکردن و تئاتر، انصراف میدهد. دولت آبادی در این باره میگوید: «زندگی هنری من در آغاز با تئاتر شروع شد با دیدن تعزیه در روستا در کودکی و بازی در نقشهایی در تعزیه در دوران نوجوانی. بعدها با دیدن تئاتری در مشهد عاشق صحنه تئاتر و بازیگری شدم»(۲)
دولت آبادی پس از ورود بهتهران فعالیت هنری را بهطور جدیتری دنبال میکند و با پیوستن به گروه تئاتر ملی بهسرپرستی «عباس جوانمرد» کار تئاتر را بهصورت حرفهای پی میگیرد و کارگردانی را نیز تجربه میکند. پس از آن بههمراه سعید سلطانپور، محسن یلفانی و ناصر رحمانینژاد، «انجمن تئاتر ایران» را تشکیل میدهند. بازی در فیلم «گاو» ساخته داریوش مهرجویی نخستین تجربه بازیگری او در سینما است. او که در این سالها با افرادی چون احمد شاملو، جلالآلاحمد، سهراب سپهری، غلامحسین ساعدی و… آشنا میشود از تئاتر فاصله گرفته در«کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» مشغول بهکار شده و بهصورت حرفهایتری به امر نوشتن می پردازد.(۳)
این نویسنده نامدار نخستین تجربه نویسندگی خود را با شرکت در کلاسهای بازیگری آناهیتا تجربه کرد و در دهه ۴۰ نوشتن را با داستان ته شب آغاز کرد، این داستان در ۱۳۴۱ خورشیدی در مجله ای در تهران منتشر شد و بعد از آن وی این کار را به صورت حرفهای دنبال کرد. داستان ته شب در خصوص شخصیتی به نام کریم است که در کوچه پسکوچههای تهران پرسه میزند، نویسنده در این داستان به توصیف جایی که این شخص زندگی میکند و فقری که جامعهاش را فراگرفته است، می پردازد. کریم که خود نیز از دل همین جامعه است و از فقر بینصیب نمانده، خودش را به سبب قدرت اندیشهاش دور از دیگر مردمان شهرش میبیند. در قسمتی از این کتاب آمده است «در دنیا تنها یک چیز را – در صورتی که صاحبش آن را شناخته و به اهمیتش آگاه باشد – نمیتوان ربود یا به نحوی غارتش کرد. آن اندیشه است. زیرا اندیشه بدون اراده انسانی در خارج از وجود صاحبش نمیتواند باشد ولی آیا ممکن است که آدم همیشه در خودش و با اندیشهاش زندگی کند؟ از آن تغذیه کند، با آن بازی کند، عشق بورزد، کینه توزی کند و از تصرف دیگران مصونش بدارد؟ آخر از همه، آن وقت چه کارش میکند؟ در چه موردی از آن استفاده میکند؟ مگرنه اینکه برای به کار گرفتن و بهرهگیری از آن باید جریانش را به خارج مربوط سازد؟ و آن وقت آن خارج کجا خواهد بود؟ بنابراین دولت آبادی پس از پایان داستان ته شب کار نوشتن را به صورت جدی و با پشتکار فراوان ادامه داد و از ۱۳۴۷خورشیدی داستان هایش در نشریات ادبی و به صورت کتاب به چاپ رسید و برای وی شهرت زیادی را به بار آورد.(۴)
دولت آبادی پس از پیروزی انقلاب چند سال در دانشکده دراماتیک، دانشکده صداوسیما و دانشگاه آزاد تدریس کرد و دبیر اول «سندیکای هنرمندان و کارکنان تئاتر» نیز انتخاب شد و از ۱۳۶۸ خورشیدی به بعد و با دعوت مراکز فرهنگی به کشورهای مختلف اروپایی، آمریکا و کانادا سفر کرد و ضمن شرکت در جلسات و نشستهای مختلف به ایراد سخنرانی و داستانخوانی پرداخت.
سبک نویسندگی دولت آبادی
نثر دولت آبادی در اوج جذابیت و زیبایی است در واقع نثری زنده، جذاب و اثرگذار که گویی خواننده تمام شخصیت ها، مناظر و پدیده های طبیعت را که او توصیف می کند به چشم می بیند. بنابراین سبک غالب نوشتههای این چهره ادبی رئالیسم است؛ یعنی بیان تمام و کمال واقعیت یک ماجرا، توصیف یک شخص یا یک مکان. او با استفاده از این سبک، داستانهایش را بهزیبایی روایت میکند؛ تاجاییکه در قسمتهایی از کتاب مخاطب حس میکند، یک فیلم در مقابل او در حال نمایش است. مهارت این نویسنده نامدار در توصیف چهره و حالات روحی قهرمانان داستانش چنان است که تا مدت ها پس از مطالعه داستان، سیمای یک یک آنان در ذهن خواننده می ماند. نثر دولتآبادی زنده است، جان دارد و در سریعترین زمان حسش را به مخاطبش منتقل میکند. او میگوید، زبان نوشتههایش را از بیهقی وام گرفته و این را در سادگی و دلنشینی قلم او میتوان دید. او همچنین در آثارش از زبان و گویشهای محلی نیز استفاده میکند که به دلنشینی و زیبایی متن او میافزاید. در واقع در نثر دولت آبادی واژگان محلی (کُردی و خراسانی) نیز در کنار واژه های امروزی آورده شده اند و این موضوع بدون اینکه نقصی در معنی متن ایجاد کند به شیرینی و زیبایی زبان نثر او می افزاید.
این نویسنده رمان های برجسته درباره سبک کار نویسندگی خود گفت: هر نویسنده یک جوری کار میکند، نویسندگانی در دنیا بودهاند که علاقه داشتم، سرنوشت و روش کارشان را بخوانم، برخی هشت صبح مینویسند، برخی ظهر، برخی پیش از طلوع و برخی شب؛ اما من اینطور نیستم. گاه گاه چیزی در ذهنم اتفاق میافتد و آن را مینویسم، این اتفاق ممکن است چند ماه زمان ببرد و گاه ممکن است تا ده، دوازده سال به طول بینجامد. او همچنین نویسندگی را به قماری تشبیه کرد که بردی در آن نیست و گفت: در این قمار وقتی ببری تازه باختهای و میبینی تمام زندگیات را گذاشتهای. من از این رو است که نسبت به فرزندانم احساس شرم دارم؛ چون هنر همه چیز آدم را میطلبد. همچنین وی بر این باور است که برخی موانع بیرونی در نوشتن وجود دارد که میخواهد شخص را منحرف کند، بهخصوص در دوران جوانی. وی می گوید: جوان دوست دارد، بنویسد تا عدهای از او تعریف کنند که البته همیشه دوستانی هستند که آدم را تشویق کنند؛ اما وقتی با جامعه مواجه میشود، میشنود که مردم میگویند اگر این اثر چاپ نمیشد، چه میشد!؟ به همین دلیل است که باید پایهای برای خودت پیدا کنی، برای زندگی و کار خودت و تا بتوانی به نوشتن ادامه دهی.
کلیدر؛ شاهکار بیبدیل دولت آبادی
کلیدر، یکی از شاهکارهای ادبی دولت آبادی به شمار می رود که در ۱۰ جلد آن را به چاپ رساند و از این نظر طولانی ترین رمان ایران نامیده شده است. این رمان آینه ای است که حقیقت زندگی روستانشینان خراسان را نشان می دهد. در واقع کلیدر که عنوان بلندترین رمان فارسی را به خود اختصاص داده بر اساس داستانی واقعی از زندگی یک قهرمان مردمی در سبزوار به نام گلمحمد نوشته شده است. گلمحمد که در راه مبارزه با ستم و ستمگر از هیچ چیز فروگذار نمیکرد، برای مردم سبزوار یک قهرمان تمامعیار باقی ماند و تا سالیان متمادی مردم او را در داستانها و اشعارشان میستودند. نویسنده در این اثر حجیم از هنر داستانسرایی و تخیلش برای شاخوبرگ دادن و کمی هم تصرف در ماجرای واقعی بهره گرفته است و بیش از ۱۰۰ شخصیت داستانی در این اثر آفریده شدهاند. این رمان از این نظر اهمیت دارد و مورد توجه قرار گرفته است که شخصیتپردازی قوی و توصیفهای بسیار دقیق دارد. ویژگی مهمی که در نگاه دولتآبادی به زندگی مردمان رنجدیده وجود دارد، پررنگ بودن امید در اوج سختیها و ستایش کار به عنوان جوهر آدمیزاد است.
همچنین این رمان به سبب روایتش از جامعه و رویدادهایی در دل همان جامعه، برشی از تاریخ را نشان میدهد و همین باعث شده تا کلیدر تنها یک رمان و روایت یک ماجرا نباشد بلکه با خواندنش میتوان به دل برههای از تاریخ رفت و به تحلیل، آسیبشناسی و بررسی جامعه روستانشین آن زمان پرداخت و همین ارزش کتاب را بیش از پیش میکند. در کلیدر دولتآبادی در واقع راوی پیوند عمیق انسان و طبیعت است.
دولتآبادی در خصوص این اثر میگوید: «دیگر گمان نکنم که نیرو و قدرت و دل و دماغم اجازه بدهد، کاری کاملتر از کلیدر بکنم. کلیدر از جهت کمی و کیفی، کاملترین کاری است که من تصور میکردهام که بتوانم و شاید بشود گفت در برخی جهات از تصور خودم هم زیادتر است.» در این اثر دولتآبادی با استناد به الگوهای ادبیات عامیانه و سنت عرفانی مذهبی ایرانی از مرزهای سنت رماننویسی ایرانی پا فراتر مینهد. صرفنظر از این بازگشت بهمنظور استفاده از الگوهای کهن ادبیات فارسی کلیدر دیگر بار فارسی کلاسیک را احیا کرده و بدان حیاتی تازه میبخشد. (۵)
جای خالی سلوچ؛ روایتگر تاثیر فقر بر زندگی انسان
یکی دیگر از مهم ترین و تاثیرگذارترین آثار این نویسنده صاحب سبک جای خالی سلوچ نام دارد که در ۱۳۵۷خورشیدی منتشر شد. کتاب روایت داستان زندگی یک خانواده فقیر است، سلوچ، پدر خانواده تصمیم میگیرد، خانه و خانواده را ترک کند، این آغاز داستان و البته آغاز مشکلات و فقر بیشتر برای اعضای خانواده است. زمان رویدادهای کتاب مقارن با تقسیم اراضی کشور است که نویسنده توجه ویژهای به آن دارد و می کوشد تا مشکلات آن دوره در روستاها را روایت کند. این رمان ماجرای بعد از ناپدید شدن شخصیتی به نام سلوچ را روایت میکند که مرد خانواده است. پس از رفتن سلوچ، همسر او، مِرگان، سعی بر حفظ کانون خانواده و به چنگ و دندان گرفتن ۲ فرزندش، عباس و ابراو دارد. کتاب، داستان درد و رنج و تسلیمناپذیری این زن روستایی است که به قول دولتآبادی مثل یک مادهببر از زندگی خود دفاع میکند، آن را دگرگون میکند و حتی پابهپای دیگران وقتی که لازم بشود با فردایی مبهم رو در رو میشود. در سراسر کتاب میتوان سایه شوم فقر را حس کرد و تلاشهای مرگان، مادر خانواده برای رهایی خانوادهاش از وضعیت دشواری که در آن قرار دارند. آنچه در کتاب مشهود است، اثر فقر بر انسان است که حتی ایمان و انسانیت او را تحتالشعاع قرار میدهد.
قهرمان اصلی این رمان یک زن است. نویسنده در این باره میگوید: به چشم میتوانیم ببینیم که زنان ما در جاهای مختلف ایران پابهپای مرد کارهای دشوار انجام میدهند، در امر دامداری، کشاورزی، نساجی و غیره … و در سهمی که از عذاب زندگی میبرند و نیرویی که در مقاومت و سختکوشی در برابر این زندگی مصرف میکنند، هم هیچ کم از مردها ندارند. در این مایه کوشش خودبهخودی من این بوده که شخصیت واقعی زن بهعنوان نیروی بسیار ارزنده در کارهایم به تجلی دربیاید.(۶)
تالیفات دیگر
دولتآبادی را بیشتر با رمانها و قلم رئالیستی وی میشناسند اما او داستانهای کوتاهی همچون «نون نوشتن» و «بنیآدم» را هم در کارنامه خود دارد. نون نوشتن مجموعهای از یادداشتهای او از سال ۱۳۵۹تا ۱۳۷۴خورشیدی است که روایتی از مسیر دشواری است که برای نوشتن طی کرده است. بنیآدم، مجموعه ۶ داستان کوتاه اجتماعی است که بیشتر فضای شهری دارند. او درباره این داستانها کوتاه میگوید: «گفتم، همان اول کار گفتم که نوشتن داستان کوتاه کار من نیست. این هنر بزرگ را کافکا داشت. ولفگانگ بورشرت داشت و میتوانست بدارد که در همان «بیرون، جلو در» جان سپرد و داغش لابد فقط به دل من یکی نیست و پیشتر از او چخوف داشت که بالاخره خون قِی میکرد در آن اتاق سرد…»
یکی دیگر از آثار وی رمان طریق بسمل شدن است، این اثر درباره جنگ هشت ساله ایران و عراق و محل وقوع آن در خط مقدم جبهه و روی تپهای بهنام تپه صفر است. داستان در میان سربازانی شکل میگیرد که در محاصره دشمن قرار گرفتهاند و بهدنبال راهی برای رسیدن به تانکر آب پایین دره هستند. اما محل وقوع داستان بارها جابهجا میشود و راویهای مختلف پیدا میکند و شاخ و برگهای اضافی و تاریخی به آن اضافه میگردد. از دیگر آثار این نویسنده نامدار می توان به هجرت سلیمان و مرد، لایه های بیابانی، اوسنه بابا سبحان، گاواره بان، عقیل عقیل، آهوی بخت من گزل، کارنامه سپنج، دیدار بلوچ اشاره کرد، همچنین از جمله نمایشنامه های وی می توان تنگنا و باشبیرو را نام برد.
موفقیتها و جوایز
این رمان نویس تاثیرگذار در ادبیات فارسی، طول سال ها فعالیت فرهنگی خود موفق شد تا جوایز متعددی دریافت کند، برای نمونه می توان به برنده لوح زرین ۲۰ سال داستاننویسی برای کلیه آثار، دریافت جایزه یلدا برای یک عمر فعالیت فرهنگی، برنده جایزه ادبی واو، دریافت جایزه ادبیات بینالمللی خانه فرهنگهای جهان برلین، نامزد دریافت جایزه ادبی آسیایی برای رمان زوال کلنل، نامزد دریافت جایزه مَن بوکر آسیا در جشنواره کتاب سنگاپور، برنده جایزه ادبی هوشنگ گلشیری برای یک عمر فعالیت، برنده جایزه ادبی یان میخالسکی سوییس، نامزد جایزه بهترین کتاب ترجمه در آمریکا و نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه اشاره کرد.
منابع
۱- دستغیب، عبدالعلی (۱۳۷۸) نقد آثار محمود دولتآبادی. شیراز: ایما، ص۱۵
۲- شیری، قهرمان (۱۳۹۶). روایت روزگار: نگاهی به کارنامهٔ محمود دولتآبادی. مشهد: بوتیمار. ، ص۱۱-۱۵
۳- شهپرراد، کتایون (۱۳۸۲). رمان درخت هزارریشه: بررسی آثار داستانی محمود دولتآبادی، از آغاز تا کلیدر. ترجمهٔ آذین حسینزاده. تهران: معین. ص۱۸
۴- چهلتن، امیرحسن (۱۳۹۶). محمود دولتآبادی. تهران: نگاه، ۱۴تا ۱۸
۵- امیرحسن؛ فریاد، فریدون (۱۳۸۰). ما نیز مردمی هستیم: گفتوگو با محمود دولتآبادی. تهران: چشمه. ۲۶۷تا۲۷۱.
۶- امیرحسن؛ فریاد، فریدون (۱۳۸۰). ما نیز مردمی هستیم: گفتوگو با محمود دولتآبادی. تهران: چشمه
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.