یکی از جشنهایی که در شاهنامه فردوسی از آن نام برده شده ، آئین و مراسم نوروز می باشد.
در این مقاله سعی بر این است که درباره مراحل پیدایش این جشن ،زمان برگزاری ،استعمال کلمه نوروز و چگونگی آن در شاهنامه توضیحاتی داده شود .جشن نوروز از مهمترین مراسمی است که از سالیانی دور در بین ایرانیان فلات ایران رایج بوده و به یادگار مانده است .امروزه همه اقوام ایرانی نوروز را بر تمامی جشنهای برتری می دهند . ولی متاسفانه آنها از خانه خود توسط بیگانگان جدا شده اند و مرزهایی غیر واقعی بین آنها و ایران گذاشته شده است
. گستره جشن نوروز امروزه در بسیاری از سرزمینهای ایرانی برقرار است : ایران افغانستان ازبکستان تاجیکستان ترکمنستان آذربایجان ارمنستان کردستان سوریه و ترکیه و عراق و . . . شادی و سرور در این زمان ،چندان دور از ذهن نیست زیرا جهان رنگی دیگر به خود می گیرد و زمان ،زمان زایش زمین است و تولد گیاه . حال از چه دوره ای این عید به صورت رسمی درآمده بهتر آن است که بدانیم از چه زمانی گاه شماری وجود داشته ؛ زیرا اگر این آئین به صورت یک جشن در فصل بهار انجام می شده است باید در سال زمان معینی داشته باشد و داشتن وقتی مشخص لازمه این گفتار می گردد .
پس اساس به وجود آمدن این جشن آغاز بهار ،و در واقع شادی طبیعی از پایان فصل سخت سرماست .در این فصل ،تمامی ناخوشی های مربوط به سرما از بین رفته و جای آن را سبزی و طراوتی وصف نشدنی فرا می گیرد. زمین لباس تازه در برمی کند و زمینی دیگر می شود و شاید ،آدمیان همین دید را نسبت به خود نیز داشته اند.
این عقیده در اشعار شاهنامه هم دیده می شود. هنگامیکه گیوبیژن را نمی یابد ،به چاره جوئی نزد کیخسرو رفته و از او می خواهد که او را دریافتن گمشده اش یاری نماید. کیخسرو بدینگونه پاسخ می دهد که :
بمان تا بیاید مه فرودین
که بفروزد اندر جهان هوردین
بدانگه که برگل نشاندت باد
چو برسر همی گل فشاندت باد
بگویم ترا هر کجا بیژنست
بجام اندرون این مرا روشنست
تا زمانی که نوروز فرا نرسیده کیخسرو نمی تواند به جام جم نگاه بیاندازد و اسرار ببیند .چرا؟ تنها در بهار است که تغییراتی کاملاً محسوس جهان را فرا گرفته ،زندگی بار دیگر آغاز می گردد.(البته زندگی گیاهی که شاید به همان اسطوره (مشی و مشیانه ) و (یم ویمگ ) برگردد که اولین جفت انسانی اند.) پس انسان نیز تولدی دوباره می یابد و از تمامی بدیها جدا گشته ،مانند موجودی تازه به دنیا آمده ،بدون گناه می گردد . کیخسرو نیز تنها در نوروز است که می تواند جام جم را در دست گرفته و راز هفت کشور را دریابد .
یکی جام برکف نهاده نبید
بدو اندرون هفت کشور بدید
زمان و نشان سپهر بلند
همه کرده پیدا چه و چون و چند
فردوسی ،آغاز شهریاری کیومرث (اولین انسان ) و برتخت نشستن وی را در اول برج حمل می داند .
چنین گفت کائین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه
چو آمد ببرج حمل آفتاب
جهان گشت با فرّ و آئین و آب
بتابید از آن سان زبرج بره
که گیتی جوان گشت از آن یکسره
کیومرث شد برجهان کد خدای
نخستین بکوه اندرون ساخت جای
و نیز در زمان پادشاهی جمشید، هنگام برپائی نوروز در روز هرمزد از ماه فروردین است .
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت اوی
از آن بر شد قره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی تن دل ز کین
به نوروز تو شاه گیتی فروز
بر آن تخت بنشست فیروز روز
بزرگان بشادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
بما ماند از آن خسروان یادگار
در شاهنامه می خوانیم که پس از طهمورث ،جمشید پسر وی به تخت پادشاهی نشست و همه مرغان و دیوان و پریان به فرمان او درآمدند .
وی به ساختن آلات جنگی پرداخت ،رشتن و تافتن و بافتن به مردم آموخت ، طبقات چهارگانه کاتوزیان ،نیساریان ،نسوریان و اهتوخوشی را پدید آورد ،به دیوان دستور داد تا با آب و خاک ،گل درست کرده ،گرمابه و کاخهای بلند سازند و سپس از سنگ ،گوهر بیرون آورد ،بویهای خوش پدیدار ساخت ،پزشکی را بوجود آورد و کشتی رانی را به مردم آموخت وبعد از تمامی این کارها ،تختی ساخت که هرگاه اراده می کرد دیوان آن را برداشته و به آسمان می بردند و در روز هرمزد فروردین براین تخت بر آسمان رفت و جهانیان این روز را روز نو خواندند .
همه کردنیها چو آمد بجای
ز جای مهی برتر آورد پای
بفر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
بجمشید بر گوهر افشاندند
مران روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی زمین
اغلب کتب قدیمی جمشید را پایه گذار نوروز دانسته اند. دلیل انتساب این جشن به جمشید به درستی بر ما معلوم نیست . اما با اطلاع به اینکه فردوسی شاهنامه را براساس روایتهای قدیمی و کتاب خداینامه به نظم درآورده است ، در می یابیم که نسبت دادن این جشن بجمشید از دوران بسیار قدیم معمول بوده است .در هر حال نوروز در ایران چنان اهمیتی داشته است که با روی کار آمدن دین زرتشت به عنوان یک دین حکومتی در زمان ساسانیان ،نه تنها از بین نرفت بلکه جایگاه خاصی نیز پیدا نمود .
«در این عهد نوروز را در میان ملت ایران و نیز در دربار ،مراسم مخصوص و تشریفات فراوان در کار بوده است و بتحقیق می توان گفت که در هیچ زمان نوروز را با این همه تکلفات بجا نمی آوردند.» «مورخین یونانی می نویسند که ژوستین دوم امپراطور روم کمی بعد از جلوس خود به تخت که در چهارم نوامبر سال ۵۶۵ میلادی بود سفیری به دربار انوشیروان فرستاد که با شتاب تمام راه افتاده ،سفر کرد ولی در شهرهائیکه سر راه بود به جهت بعضی ترتیبات که به فرمان شاهنشاه ایران داده شده بود ،حرکتش به تأخیر افتاد و مجبور گردید که در شهر دارا به جهت مراسم عید نوروز مدتی توقف بکند .از اینجا معلوم می شود که در عهد ساسانیان نه تنها در پایتخت بلکه در ولایات نیز مراسم با شکوه مفصلی برای نوروز بجا می آوردند.» در قسمت تاریخی شاهنامه در زمان ساسانیان هنگامیکه نامی از آتشکده برده می شود ،مکانی نیز به نوروز اختصاص دارد .
از جمله : در زمان پادشاهی اردشیر :
به دیبا بیاراست آتشکده
هم ایوان نوروز و کاخ سده
در زمان پادشاهی بهرام گور :
برفتند یکسر به آتشکده
به ایوان نوروز جشن سده
همی مشک بر آتش افشاندند
به بهرام بر آفرین خواندند
چو شد ساخته کار آتشکده
همان جای نوروز و جشن سده
در زمان پادشاهی شیرویه :
ببخشید چندی به آتشکده
چه بر جای نوروز و جشن سده
و در آخر اینکه ، نوروز در شاهنامه ، از آغاز کتاب تا سرانجام آن (یعنی تا زمان حمله اعراب به ایران ) به صورت یک جشن ملی و در دوره ساسانیان بشکل یک آئین مذهبی ،برای ایرانیان گرامی بوده و جشن گرفته می شده است و با اینکه بعد از حمله اعراب به ایران مدتی برگزار نمی گردیده اما به دلایلی از جمله اشتیاق ایرانیان به اجرای این مراسم ،باقی و برای ما به یادگار مانده است .
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.