آیت الله تاکندی زاده ی روستا بود و تا دم آخر به روستایی و مردمی بودنش همانند شهید رجایی دستفروش، افتخار می کرد .
*حسن شکیب زاده / وقایع خبری
هنوز گرمای پیروزی انقلاب اسلامی در تنِ سردِ شهر جریان داشت که در نخستین محرم اباعبدالله الحسین(ع) آن، به دعوت حضرت آیت الله باریک بین به قزوین آمد و دهه ی اول را در شهربانی قزوین به منبر رفت. و چقدر زود شهر پر شد از نقل و قول های شیرین و جذابش در به صحنه کشیدن وقایع کربلای حسینی و تطبیق آن با وقایع انقلاب اسلامی.
هر کجا که فرا خوانده می شد با آغوشی باز اجابت کرده و به جمع مردم می نشست و جماعت را پای درس و بحث های شیرین و حکیمانه اش می نشاند.
در طول حیاتش اگرچه در کسوت نمایندگی مردم قزوین در مجلس خبرگان رهبری و استادی حوزه و دانشگاه و ریاست حوزه علمیه قزوین و در بسیاری از مناسب مردمی ورود کرد اما تا آخرین لحظات حیاتش، مردمی و برای مردم باقی ماند. مجلسی نبود که برای انقلاب، به ویژه شهدا برگزار شود، به خصوص در روستاها و مناطق دوردست محروم و مستضعف نشین که با روی باز دعوت جماعت را اجابت نکند و این گونه شد که سخنان شیرین و امثال حکیمانه اش وِرد زبان عام و خاص قرار گرفت تا صداقت، آزادگی و مهر و مهربانی هایش زبان به زبان بازگو شده و آینه ی هدایت مردمانش شود.
او آنقدر ساده و صمیمی بود که از ریز و درشت مردمانش، شیفته ی صفا و صمیمیت و اخلاق ناب و مهربانی هایش شدند. بزرگی که تا آخرین نفس های حیات اش انقلاب را و امام انقلاب را سرمایه ی بزرگ و دستاورد عظیم قیام مردمانش می دانست و برای حفظ و نگهبانی اش از هیچ کوششی فروگذار نبود و همواره مسئولین را به مردمی بودن، با مردم بودن و در فکر محرومان بودن سفارش می کرد. تا جایی که صدایش خاموش و سیمای مهربانش در قاب حریت و آزادگی ثبت و در دیار فراموشی ها، ماندگار شد.
آیت الله تاکندی زاده ی روستا بود و تا دم آخر به روستایی و مردمی بودنش همانند شهید رجایی دستفروش، افتخار می کرد و هیچگاه سفره ی ساده و صمیمانه اش را به بندگی زر و سیم و ستم نفروخت. روحش شاد و یادش ماندگار.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.