درنشست مجازی «تاریخ نگاری دفاع مقدس دربوته توصیف، تحلیل ونقد»بررسی شد.
اسماعیل علوی
هفته گذشته نشستی به مناسبت چهلمین سالروز آغاز جنگ تحمیلی با حضوردست اندرکاران تدوین تاریخ دفاع مقدس وصاحبنظران این حوزه با موضوع «تاریخ نگاری دفاع مقدس دربوته توصیف، تحلیل ونقد» در اندیشگاه سازمان اسناد و تاریخ کتابخانه ملی برگزارشد. دراین نشست که بهصورت مجازی انجام پذیرفت، ضمن تأکید براهمیت پژوهش درحوزه تاریخ نگاری جنگ والزامات آن آقایان حسین علایی، محمد درودیان، خسرو طالبزاده، داوود رنجبر محسن رخصت طلب و مجید مختاری به طرح وبسط دیدگاههای خود پرداختند. در ابتدا غلامرضا ظریفیان، رئیس اندیشگاه سازمان اسناد کتابخانه ملی و مجری نشست ضمن بزرگداشت یاد وخاطره شهدا، جانبازان، آزادگان وایثارگران براهمیت تاریخ نگاری جنگ تأکید وبیان داشت: تاریخ یعنی معاصریت به این معنا که پرسشگر با پرسش امروز خود به سراغ تاریخ میرود ومراکز اسنادی و پژوهشگران لازم است با همکاری یکدیگر برای پرسشهای نسل نو پاسخی درخور بیابند. وی با یادآوری این نکته که مشکل اساسی تاریخ نگاری جنگ موضوع پژوهش است از حاضران درنشست دعوت کرد به طرح دیدگاههای خود پیرامون، مشکلات وآسیبهای تاریخ نگاری جنگ پرداخته و یافتههای خود را با مخاطبان درمیان بگذارند.
تاریخ مثابه چراغ راه آینده
نخستین سخنران این نشست حسین علایی، ازفرماندهان اصلی وفرمانده نیروی دریایی سپاه دردوران دفاع مقدس بود که با اشاره به اهمیت انتقال تجربیات دفاع ۸ساله به آیندگان بهدلیل تکرار تاریخ درقالب وقوع حوادث مشابه، درس آموزی از وقایع گذشته را مهم دانسته و بیان داشت: «اگراداره کنندگان کشوربا مسائل تاریخی آشنا باشند با مدد گرفتن از تجربیات گذشته میتوانند با مدیریت مبتنی برتجارب گرانبها، مسائل وموضوعات پیچیده اجتماعی را بخوبی سامان داده وازطی راههای رفته پرهیز کنند. از اینرو کسانی که تاریخ جنگ را روایت و تحلیل میکنند درواقع به مدیران و مدیریت بهتر آینده کشور یاری میرسانند و مانع تکرار تجربیات تلخ هستند. بههمیندلیل تاریخ نگاران بویژه تاریخ نگاران جنگ تحمیلی درعین ارزش آفرینی، باید بهدرست روایت کردن وقایع و رخدادها، همچنین اسیر ذهنیات و تفکرات قبلی خود نشدن هنگام نگارش تاریخ بسیار اهمیت دهند.»
وی درهمین ارتباط افزود: در کتاب «یادداشتهای علم» وزیر دربار شاه، یکی از مسائلی که تقریباً دائم در ملاقات وی با شاه مطرح میشود، موضوع اختلافات با عراق است. از خط مرزی تالوگ در اروند رود گرفته تا مسائل مربوط به کردهای بارزانی و طالبانی، همینطور تأثیر رابطه ایران با قدرتهای بزرگ و نقش آن در رابطه با عراق، وقتی جنگ شروع میشود میبینیم اتفاقاً همانها تکرارمی شوند. بهعنوان مثال درمورد طالبانیها میگوید طالبانیها بسته به شرایط، یک موقع با ما هستند، یک موقع با دولت عراق که همین هم شد. یا در مورد امریکا و شوروی و اینکه اینها چطور بین ایران و عراق تناسب برقرار میکنند. از صحبتهایش بر میآید که آنها بهدنبال مسائل ومنافع خودشان هستند نه اینکه مسائل ایران و عراق حل شود. وقتی دقت میکنیم میبینیم برخی از وقایع تکرار همان مسائل است. بنابراین تاریخ حادثه مهمی مثل جنگ باید درست بررسی و تحلیل شود تا آیندگانی که کشور را اداره میکنند درسهای لازم را از آن بیاموزند.
براساس خاطرات علم سه نکته در مورد جنگ عراق علیه ایران جلب توجه میکند. اول اینکه عراق شروع کننده جنگ خواهد بود. دلیل آن هم مسائل حقوقی است که مورد ادعای طرف عراقی است و انگیزه لازم برای به راه انداختن جنگ را به سران این کشور میدهد. تجربیات آن دوره نشان میدهد عراق یک تهدید دائمی علیه تمامیت ارضی ماست زیرا اختلافات حل نشده چندی بین طرفین وجود دارد.
موضوع دوم قدرت نظامی طرف عراقی است که هرگاه احساس کند به برتری نظامی دست یافته به ما حمله خواهد کرد.از این جهت شاه در سال ۱۳۴۸ وقتی احساس کرد از نظر قدرت نظامی نسبت به عراق برتری ندارد، در۱۳۴۸ ودر یک ضرب الاجل چند روزه میرود و تعدادی F5 دست دوم میخرد. زیرا این اقدام در عدم بروز جنگ خیلی مهم بود وطرف عراقی به محض اینکه احساس قدرت میکرد، خطر بروز جنگ بالا میرفت.
نکته سوم که دریادداشتهای علم به آن توجه شده ودر جنگ خیلی مؤثرواقع شد، روابط طرفین با قدرتهای حاکم بود. در مقطع آغازجنگ رابطه بین ایران و امریکا و رابطه عراق با شوروی بسیار تعیین کننده بود. در یادداشتهای علم این سه نکته مدام تکرار شده است موضوعاتی که در شروع، تداوم و خاتمه جنگ بسیار مؤثر بودند.
الان هم من نگرانم وفکر میکنم سایه این خطرات روی کشور سنگینی میکند. اروندرود هنوز لایروبی نشده، بندر خرمشهر فعال نیست وهنوز حجم تردد و رفت و آمد در اروندرود به قبل از جنگ نرسیده است. اینها مسائل بسیار مهمی است وقابل تأمل که اگر بخواهیم از جنگ تجربه بیاموزیم برای امروز باید به آنها توجه داشته باشیم.»وی با اشاره به نقش فهم درست تاریخ دراداره کشور میگوید: «مسائل تاریخی اگر درست درک وفهم شوند، در مدیریت آینده کشور خیلی مؤثرخواهد بود. اینها نکاتی است که ما در جنگ آموختیم.» سردارعلایی درادامه با طرح یکی ازسؤالات امروز جامعه مبنی بر اینکه آیا ما درجنگ غافلگیر شدیم یا نه؟ میگوید:«دوستان در این باره کلی کتاب نوشتند. اما اگر بخواهیم پاسخی صریح بدهیم باید بگوییم که ما «غرم غرم»های ماشین جنگی عراق را شنیدیم اما قبول نکردیم که میخواهد جنگی به این گستردگی به راه بیندازد. حال اسم این را میگذارید غافلگیری یا ناباوری یا هرچیز دیگر نمیدانم فقط میدانم، امروزهم امریکاییها «غرم غرم» میکنند وتجربه حمله عراق میگوید، مسئولان کشور باید جدی بگیرند.»
آفات تاریخ نگاری جنگ
نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه در این نشست در ارتباط با آفات تاریخ نگاری جنگ یادآورمی شود:«ما در ارتباط با تاریخ نگاری جنگ با آفاتی روبه رو هستیم که یکی از آن آفات، علایق ذهنی نویسنده است. محقق تاریخ نباید نسبت به موضوعات پیش داوری داشته باشد واین شایسته یک پژوهش علمی نیست. مورد دیگر تحریفهای آشکاردر روایت گری جنگ است. این درشرایطی اتفاق میافتد که فضا از لحاظ ذهنی و روانی برای کسانی که نگاه متفاوت دارند باز نیست تا آنها بیایند و حرف بزنند، مطلب بنویسند و تحقیق علمی کنند. من فکر میکنم یکی از مسائلی که فرصت آن را باید برای همه فراهم کرد این است که به کسانی که در حوزه جنگ تحقیق میکنند امکان تحقیق داده شود وآنان بتوانند یافتههایشان را عرضه کنند و در معرض قضاوت عموم قرار دهند. به علاوه شرایط فعال شدن کسانی که درجنگ حضور داشتند والان زنده هستند فراهم شود وآنان حرفهایشان را بزنند. این جمع برای همیشه نخواهند بود اگر این عده نتوانند حرفهایشان را بزنند معلوم نیست چه زمانی بتوانند دانسته هایشان را بیان کنند تا درتاریخ ثبت شود.
آسیب دیگری که روایتهای جنگ را درمعرض آسیب قرار داده غفلت ازپرداختن به مسائل جنگ بهعنوان یک کار دانشگاهی است. اگر موضوعات دفاع مقدس به نحو علمی و دانشگاهی بررسی نشود، یقیناً آموزههای آن وارد حوزه دیپلماسی ومدیریت بحران نخواهد شد. یکی از اشکالات دوران دفاع مقدس عدم توازن عملکرد نظامی واقدامات سیاسی ودیپلماسی بود. به این معنا که قدرت نظامی با همه تعیین کنندگی، ختم کننده نبود. به گونه ای که سناریوهای مختلف درارتباط با اینکه جنگ به چه سرانجامی خواهد انجامید مورد بحثهای راهبردی قرار نمیگرفت.» پایان بخش سخنان سردارعلایی طرح این نکته بود که چرا بعد از جنگ پرسش گری از جنگ را مورد حمایت قرار ندادیم وبه سؤالات بهطور گزینشی پاسخ دادیم. حال آنکه ما نیاز داریم تاریخ جنگ را بازخوانی وبازنویسی کنیم واز درسهای آن بهرهمند شویم.
همه قرائتها از تاریخ نگاری جنگ به رسمیت شناخته شوند
خسرو طالبزاده، از اعضای سابق دفتر سیاسی سپاه واز فعالان مطبوعاتی با پیش کشیدن مباحث نظری پیرامون چیستی تاریخ نگاری جنگ به طرح مطالبی دراین حوزه پرداخته وبا قائل شدن به ۴ مؤلفه برای هرواقعه فضای تاریخ نگاری را دوقطبی بر شمرد وراه خروج از این وضعیت و صیانت ازتاریخ نگاری جنگ ورود نیروی سوم را دانست. وی بحث خود را اینگونه آغاز میکند:«نگاه من به جنگ، نگاهی فرهنگی است و درابتدا میخواهم این پرسش را مطرح کنم که آیا تاریخ نگاری جنگ اساساً تاریخ هست یا تاریخ نیست؟ و هدف از پیش کشیدن این پرسش طرح الزامات درصیانت از جنگ است.
در موزه نگاری میگویند یک شیء قدیمی و باستانی از دو جهت باید مورد حفاظت قرار گیرد. یکی از جهت فیزیکی، بدین معنا که از آب، هوا، زلزله وسایر آسیبهای انسانی و طبیعی مصون ماند. یکی هم ازجنبه هویت آن شیء که باید از گزند وآسیب مصون بماند. به این معنا که تعلق آن شیء به دوره زمانی ومحیط کشفش که مبین هویت شیء است صیانت شود تا اصالتهای هویتی آن تحریف نشود. بهعنوان مثال اگریک شیء در قیطریه پیدا شد، نگوییم در کرمانشاه پیدا شده است.
جنگ هم دو بعد دارد، یک بعد متعلق به حقیقت آن است، یک بعد هم به واقعیت آن تعلق دارد. حال بحث برسراین است که درموضوع تاریخ نگاری جنگ چه کار کنیم که هم حقیقت جنگ دچار تحریف و دستکاری و یک سو نگری نشود، هم واقعیت جنگ حفظ شود.
در اینجا یک سؤال دیگر مطرح میشود وآن اینکه آیا چنین چیزی ممکن است؟ هر امر تاریخی وقتی به تاریخ میپیوندد، هرچیزی که ما در مورد آن میگوییم تفسیر ماست، برداشت و خوانش ما از آن ماجرا است. نگرشی در مسائل تاریخی وجود دارد و آن اینکه، دست یافتن به حقیقت یک واقعه تاریخی ممکن نیست، حتی برای کسانی که درآن حضور داشتهاند. نسلی که در جنگ حضور داشت، اعم از فرماندهان، بسیجیان و نظامیان، الان هم هستند و مسائل جنگ را روایت میکنند. اگر چه همه آن روایتها رسمیت نیافته و بهصورت مدون تدوین نشده باشد. ولی صدای آدمهای جنگ را همه جا میتوانیم بشنویم. روایتهای دست اول و اصیل از جنگ که هنوز وجود دارد و هرکس روایت خودش را بیان میکند. بنابراین تاریخ نگاری جنگ به معنای واقعی آن محال است. زیرا آنچه ما در حال طرح آن هستیم روایت تاریخ جنگ از زوایای مختلف است. ما علم تاریخ جنگ و تاریخ نگاری جنگ نداریم. لذا از مباحث هرمنوتیکی تا پژوهشهای پوزیتیویستی، هر نگرشی یک سبک تاریخی دارد. بنابر این سؤالی که پیش میآید این است که کدام یک از آنها درست است.
از دیدگاهی حتی روایت فرماندهانی هم که درجنگ بودهاند میتواند روایتی تحریف شده باشد. بهدلیل آنکه کسی که زمانی در جنگ بوده الان در یک شرایط دیگری قرار دارد و بهلحاظ اخلاقی و مادی در شرایط دیگری است. خیلی مواقع شده است که کتابی را ۵ یا ۱۰ سال پیش خوانده ایم، وقتی دوباره به آن رجوع میکنیم، میبینیم نکاتی بوده که آن زمان به آن نکات توجه نکردهایم. اینجا بحث دقت مطرح نیست، بلکه چیزی در ما تغییر کرده و امروز مسائلی برای ما مهم شده که آن زمان مهم نبود. این دلالت برتغییر وجودی آدمها دارد که آنان را با تفسیرهای متفاوت مواجه میسازد. این نگاه تاریخ نگاری و رفتن به سمت الگوی واحد از تاریخ را دشوار میکند. ما درهر واقعهای چهار مؤلفه داریم.۱/ مؤلف، ۲/متن، ۳/ زمینههای اجتماعی فرهنگی وقوع متن (زمینه و زمانه) و۴/خواننده. این چهار رکن درهر واقعهای، چه جزئی و چه کلی وجود دارد. گفتهاند بهترین تفسیر، تفسیر متن است. یعنی متن خودش، خودش را روایت کند. (هرمنوتیک دستوری) اگر جنگ را بهمعنای یک متن درنظر بیاوریم، با قواعد و با ضوابط خودش وارد شویم، میتوانیم حقیقت جنگ را دریابیم. بعد از این مرحله دیدند مؤلف مهم تراست. یعنی آن کسی که متن را مینویسد مهمتر است. براساس این مدل در مورد جنگ باید بگوییم فرماندهان، طراحان و کسانی که در شکل دادن به متن جنگ مؤثر بودهاند، مهم هستند. در هرمنوتیک سوم به مؤلفهای برخوردند که واقعیت اجتماعی دارد. یعنی اینکه واقعه چگونه شکل میگیرد؟ در چه زمینههایی؟ خانوادگی یا فردی؟و چه تربیتی دارد؟ آیا از شهر به میدان نبرد آمده یا روستا؟ و با چه تحصیلاتی و غیره. درمرحله بعد هم گفتند آنچه ما مینویسیم یک متن صامت است و این خواننده است که به آن معنا میدهد. شما هرنوع که بنویسید، این خوانش من است که تعیین میکند معنای جنگ چیست؟ بنابر این، این فهم من است که تعیین میکند حقیقت ماجرا چیست؟ این نگاه یک مشکلی را در مورد تاریخ نگاری جنگ ایجاد میکند و ما را با مسائل مختلفی مواجه میکند. از اینرو گفته میشود که مورخان شرح حال خودشان را مینویسند و ما براین اساس تاریخ جنگ نداریم، بنابراین مورخی که تاریخ جنگ مینویسد، تاریخ زندگی خودش را مینویسد. زمینههای اجتماعی هم که سیالاند.
یعنی اینکه هرکس میتواند بیاید و یک قسمتی از آن را برجسته کند. مثل مارکسیستها که به عوامل اقتصادی بها میدهند یا کسانی که به عوامل اجتماعی یا سیاسی و فرهنگی توجه دارند، زمینههای اجتماعی هم سیال هستند. متن هم که امری در حال تعلیق است. یعنی رسیدن به حقیقت متن یک کار بسیار دشواری است و ما به تعداد خوانندهها، هم تاریخ داریم، هم واکنش داریم. جنگ ایران و عراق را اگربخواهیم با این مدل بحث کنیم، با یک تضاد سر و کار پیدا میکنیم. چرا که درحالی ما دنبال الگوسازی بودیم که جنگ هیچ الگویی نداشت و بر مبنای هیچ دانشی اتفاق نیفتاده بود. وقتی جنگ شروع شد ما دانش پشتیبان نداشتیم که بر مبنای آن با اندوخته تجربی و دانش آکادمیک با عملیاتها مواجه شویم. لذا در همه چیز آزمون و خطا داشتیم و در میدان عمل تجربه کسب میکردیم. فرماندهان ما در طول جنگ فرمانده شدند. همچنین سازمان جنگ و تشکیلات جنگ ما در طول جنگ و مبتنی بر تجربه ساخته شد. حال چگونه میتوانیم این را بر مبنای دانش آکادمیک توضیح دهیم و بگوییم جنگ چنین الگویی داشت. بنابر این همان طور که ما در جنگ الگو درست کردیم، باید به سراغ سبک تاریخ نگاری خاصی هم برویم. اینکه این شدنی است یا نه موضوع دیگری است که من قصد پرداختن به آن را ندارم. منتهی تأکید میکنم چون جنگ ما مردمی بود، تاریخ نگاری آن هم باید مردمی باشد.
در شرایط موجود ما با مورخانی سر و کار داریم که شخص نیستند، بلکه شخصیتند و موقعیت سیاسی – اداری دارند. آنان در حال نوشتن تاریخ و مسائل جنگ هستند و این موضوع به دو قطبی شدن فضای جنگ کمک کرده است. ما امروزاز یک طرف با یک قرائت رسمی از جنگ سر و کار داریم که در مقابل آن قرائت ضد جنگ قرار دارد. درحال حاضرآن صداهایی که بلند است و میشنویم این دو صداست که در شبکههای رسمی و اجتماعی به گوش میرسند والبته هیچ کدام به نتیجه نمیرسند. چون این شکاف را هیچ جوری نمیتوان پر کرد، مگر اینکه نیروی سومی وارد شود. ورود نیروی سوم زمانی اتفاق میافتد که ما از اطلاعات و دانش بسته به سمت اطلاعات دردسترس عموم و دانش باز برویم. اینکه بگوییم باید محقق پرورش دهیم، مورخ تربیت کنیم سازمان هایمان را توسعه دهیم و همکاریهای بین سازمانی را تقویت کنیم پاسخگو نیست.
بهترین تحقیقها و پایان نامهها زمانی تألیف خواهد شد که دانش آن وجود داشته باشد. اگر این دانش بهوجود آید همه استادان و دانشجویان به این سمت خواهند رفت که موضوع جنگ را انتخاب کنند. بنابر این اگر کسانی دلسوز مسائل جنگ هستند، باید اجازه دهند مورخان آزادانه بنویسند. هرکس برمبنای نحله و تفکر خودش بنویسد. درغیر این صورت نمیشود اینها را جمعبندی کرد. راه حل بنبستی که مطرح کردم نیز این است که همه قرائتها به رسمیت شناخته شوند. اگر قرائتهای متکی به سند اتفاق بیفتد، با روشهای محتلف و در سطوح مختلف، این خودش خود صیانتی ایجاد میکند. خودش از هویت جنگ حفاظت خواهد کرد. و الا رسمی کردن و دولتی کردن قرائتها ازجنگ منجر به تک نگری به تاریخ جنگ خواهد شد.
اهمیت تحولات نظامی در تاریخنگاری جنگ
داوود رنجبر، از راویان پرکار دوران دفاع مقدس دراین نشست با چند وجهی دانستن جنگ و تأثیر متقابل آن بر مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به بیان ویژگیهای تاریخنگاری جنگ پرداخته و میگوید: «معمولاً جنگها خصوصاً جنگ ۸ ساله عراق علیه ایران به میزان تأثیرگذاری در شئونات اجتماعات مردمی دارای ابعاد و وجوه مختلفی است. یعنی جنگ هم نقش سیاسی دارد، هم بعد اقتصادی، هم بعد اجتماعی دارد، اما دارای بعد چهارمی هم هست که من از آن با بعد نظامی یادمی کنم و آن تحولات نظامی است.
همان طور که متغیر تحولات نظامی در نظام تصمیمگیری و تصمیمسازیها تأثیر دارد به همان میزان میتوان این تأثیرگذاری را در تاریخنگاری جنگ هم ملاحظه نمود. اما پیش از آن باید به این پرسش پاسخ داد که تحولات نظامی چیست؟ چه خصوصیات و ویژگیهایی دارد؟ و بالاخره اینکه در تاریخنگاری جنگ چگونه باید به این تحولات نظامی بپردازیم؟ من در اینجا فقط به دو ویژگی تحولات نظامی میپردازم. اولین ویژگی جنگ و به تبع آن دفاع ۸ ساله ما به هم پیوستگی رویدادها و رخدادهای نظامی آن است.
در واقع اتفاقات نظامی در جنگ به مثابه حلقههاییاند که به صورت زنجیروار به هم مرتبط هستند. در تاریخنگاری جنگ پرداختن به یک حلقه، بدون توجه به حلقههای دیگر نمیتواند ما را به نتیجهگیری برساند. اما ویژگی دوم تحولات نظامی این است که همه رخدادهای نظامی در سه سطح به ظهور میرسند.سطح استراتژیک ، سطح عملیات وسطح تاکتیک. بنابراین در تاریخنگاری جنگ بسنده کردن به یک سطح و بی توجهی به سطوح دیگر ما را به سرانجام نخواهد رساند و کار ناقص خواهد بود. تمام سطوح سهگانه در وقوع حوادث سهم دارند و برای درک دقیق و کامل آنها بایستی به عوامل آن اتفاق در همه سطوح پرداخت. نکته دیگر اینکه هرگونه تحقیق راجع به تاریخنگاری جنگ با این شیوه مستلزم آن است که محقق با علوم نظامی یا از طریق آموزش یا از طریق تجربه آشنایی داشته و به یک فهم و درکی از مسائل نظامی رسیده باشد تا بتواند رویدادهای نظامی را تجزیه وتحلیل کند.
در پژوهشگری تاریخ جنگ با بنبست مواجه هستیم
مجید مختاری، راوی دوران جنگ و درس آموخته علوم سیاسی در این نشست مجازی، به ارزیابی آفات و آسیبهای تاریخنگاری جنگ پرداخته و میگوید: «من به نکاتی اشاره میکنم که مانع تحقق پژوهش در جنگ ایران و عراق است و این میتواند به تاریخنگاری ما لطمه بزند. ۴۰ سال از آغاز جنگ میگذرد هنوز یک مرکز پژوهشی به جز مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، شکل نگرفته است. مراکزی هم که در سپاه و ارتش هست، نگاه صنفی و سازمانی دارند که این نگاه موجب آسیب به تاریخنگاری جنگ شده است.»
وی در ارتباط با سایر آسیبهای تاریخنگاری پژوهشی به تفصیل به نکات دیگری اشاره میکند که عناوین آنها عبارتند از: ناقص بودن اسناد جنگ/ در دسترس نبودن همه اسناد/ نبود ارتباط ارگانیک میان مراکز علمی – پژوهشی با مراکز اسنادی/ عدم توانایی پژوهشگران در بهرهبرداری از اسناد/ فقدان پژوهشگر/ بیگانگی نسل جدید پژوهشگران تاریخ جنگ با متدولوژی و تحولات جنگ/ عدم پرسشگری و وجود سؤال پژوهشی در اغلب پژوهشگران تاریخ جنگ/ جنبه ایدئولوژیک یافتن جنگ و دفاع ۸ ساله/ فقدان پژوهشهای مؤثر/ ترجیح نگاه عاطفی و حماسی به نگاه علمی و جدی در پژوهش/ نفوذ جناحبندیهای سیاسی در موضوع تاریخنگاری دفاع مقدس/ و مسأله محور نبودن فعالیتهای پژوهشی.
مختاری در پایان سخنانش در نقد تاریخ شفاهی بیان میدارد: «ما به دلیل نبود پژوهشگر به خاطره گویی و تاریخ شفاهی روی آوردهایم. حال آنکه تاریخ شفاهی اساساً در کشور ما متدولوژیک نیست. آن تاریخ شفاهی که در دانشگاه کمبریج راهاندازی شد، از یک متد خاصی پیروی میکرد و براساس آن تاکنون پیش رفته است.
اما تاریخ شفاهی درچارچوب تاریخنگاری دفاع مقدس عبارتست از اینکه، فرد میرود و از یک مسئول یا فرمانده خاطره میگیرد و اسم آن را میگذارد تاریخ شفاهی. غافل از آنکه تاریخ شفاهی یک نوع تاریخنگاری بوده و متدولوژی برآن حاکم است. یعنی بایستی با قواعد خاص خود انجام شود. باید تصریح کنم ما در زمینه تاریخنگاری پژوهشی جنگ ایران و عراق با بنبست مواجه هستیم. زیرا پژوهشگر و موضوع نداریم. بنابراین رفتهایم به سراغ تاریخ شفاهی، تاریخ شفاهی هم پر از تناقض و تحریف است.
تاریخ شفاهی زمانی ارزش دارد که با اسناد مکتوب مغایرت نداشته باشد. ولی با حرفها و محتواهایی مواجه هستیم که نه تنها با اسناد مکتوب، بلکه با خاطرات سایر افراد هم مغایر است و این یکی از دلایل به بنبست رسیدن پژوهشهای جنگ است.
امور نظامی که جمع بین علوم نظامی و علوم محض است هنوز برای پژوهشهای جنگ روشمند نشده است بنابر این یا باید متوسل شوید به متدولوژیهایی که در تاریخ است یا متدولوژیهایی که در تاریخ سیاسی است تا به مشکلات پژوهش جنگی پایان دهیم وگرنه در مراکز علمی ما روش خاصی برای پژوهش جنگی وجود ندارد.
نکته دیگر نگرش جناحی سیاسی است که باعث شده بخش قابل توجهی از سوژهها و محققین تاریخ جنگ را از دست بدهیم این آسیب بزرگی به پژوهش جنگی و انتقال آن به نسل آینده به وجود آورده.
نکته دیگر غلبه احساس و عواطف بر تحقق و واقعیت گرایی در جنگ است این نکته میتواند بر پژوهشهای تاریخنگاری جنگ لطمه بزند چون گاهی ما با نگاه عاطفی یا با نگاه حماسی یا با نگاه عرفانی به تحلیل مسائل جنگ میپردازیم که باعث میشود ما بخش عقلانی جنگ را به فراموشی بسپاریم.
پایداری مسائل ایران و عراق
محمد درودیان پژوهشگر تاریخ جنگ سخنران دیگر این نشست بود که در سخنان کوتاهی به پایداری مسائل مرزی ایران و عراق اشاره کرده و میگوید: «من در یکی از کتابهایم که فکر کنم اجتناب پذیری جنگ باشد، ضمن تحقیق به این نگرانی که آقای علائی اشاره کرد، رسیده و به این نتیجه دست یافتم که مشکلات مرزی ما و عراق پایدار است. براین اساس و با توجه به اسناد تاریخی، هر اتفاق ساختاری که در ایران یا عراق بوقوع پیوندد، یا هر تغییری که در معادلات منطقهای یا بینالمللی پیش آید، جنگ مجددی بین ایران و عراق اتفاق خواهد افتاد. بنابراین با توضیحی که برای این احتمال وجود دارد برای پیشگیری از وقوع هرجنگ احتمالی لازم است مسائل حقوقی دوکشور قبل از آنکه زمینه جنگ دیگری فراهم شود، از فرصتی که وجود دارد استفاده کرده و مسائل حقوقی که فی مابین به وجود آمده را حل و فصل نمود. همان طور که در دعوای خانوادگی و شخصی نمیشود مشکلات را با زمان حل کرد مناسبات دو کشور که دو جنگ در سابقه تاریخی خود دارند نمیشود چیزی را به زمان سپرد. باید این مسائل را در شرایط روابط دوستانه ای حل نمود.
نحوه تأسیس گروه راویان
محسن رخصت طلب محقق وپژوهشگر تاریخ جنگ و یکی از افراد مؤثر دفتر سیاسی سپاه است که با سابقه ای بیش از سه دهه در این بخش فعال است .ایشان در این نشسیت ضمن اشاره به نحوه شکلگیری گروه راویان به خدمات شایان توجه این گروه توجه میدهد وی سخنانش را این گونه آغاز میکند.«آیا انقلاب اسلامی دلیل یا بهانه جنگ شد.البته الان نمیخواهم به این موضوع ورود کنم ولی این موضوع درقالب تاریخنگاری جنگ میگنجد. آنچه براهمیت این پرسش میافزاید اینکه بدانیم جنگ حادثه ای اتفاقی و گذرا نبود. نشان به آن نشان که چند روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکسری پادگانهای نظامی مهم ما در کردستان تصرف میشوند. تقریباً به مدت زمان خیلی کمی بسیاری از استانهای مرزی ما با عراق دچار بحران میشوند. یعنی قبل از اینکه گروهها و احزاب سیاسی در پایتخت در مرکز انقلاب اسلامی فعال شوند و شکل بگیرند ما تقریباً بحرانهای نظامی از کوچک تا بزرگ، از بمبگذاری، انتقال سلاح و تجهیزات و مواد منفجره به داخل تا ترور و انفجارها در اغلب استانهای مرزی شکل میگیرد و این نشان میدهد موضوع جنگ ما یک موضوع اتفاقی و ساده نبوده است. تقریباً همزمان با پیروزی انقلاب سپاه شکل گرفت و فعال شد. متعاقب آن دفتر سیاسی سپاه هم تأسیس شد.
دفتر سیاسی مجموعهای از بخشهای مختلف دارد که روی مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی داخل کشور مطالعه ، بررسی و خبر جمع میکند همچنین بولتن منتشر میکند یک ساز و کاری به این شکل در سپاه شکل میگیرد. اساس کار دفتر سیاسی سپاه رصد اخبار، تحلیل و پیگیری مسائل و انتشار در حد محدود و داخل سازمان بود.
وقتی جنگ شروع شد تحولات نظامی تبدیل میشود به یکی از سوژههای دفتر سیاسی. افراد میروند و میآیند و احساس میکنند که مسأله ریشهدارتر از این حرفهاست در حد اینکه چند نفر بروند خبر جمع کنند و انتقال دهند به مرکز نیست. لذا کار اساسی و عمیقتری انجام میشود.
و این گونه میشود که عملا ً زمینه شکلگیری راویان جنگ راهاندازی میشود. در خلال همان دوران راویگری بحث پژوهش و تحقیق شکل میگیرد و روی آن کار و طراحی میشود. این کار یکی از ابتکارات بسیار خوب دفتر سیاسی در بخش ثبت وقایع جنگ با حضور مجموعه راویان است.»
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.