سیاستهای کلی نظام بر آن است که به جوانها میدان داده شود ولی در عمل این طور نیست .
ابراهیم شکوری-دکترای مدیریت ورزشی
هفته تربیت بدنی و ورزش در شرایطی سپری میشود که به نظر میرسد رشته تربیت بدنی از جمله رشتههایی است که مظلوم واقع شده و دانش آموختگان این رشته تحصیلی در جایگاه اصلی و واقعی خودشان قرار ندارند؛ در حالی که ورزشکاران زیادی داریم که در حوزههای تخصصی مختلف ورزش یا تحصیل کردهاند یا در حال تحصیل هستند. مدیریت ورزشی، بازاریابی ورزشی، روانشناسی ورزشی، جامعه شناسی ورزشی، فیزیولوژی و آناتومی ورزشی رشتههایی هستند که دانشجویان در آن درس میخوانند، ولی متأسفانه آن طور که باید به آنها پرداخته نمیشود و فضای کاری مناسبی برای آنها فراهم نمیشود و در پستهای مختلف، آدمهای غیرمتخصص حضور دارند و همین موضوع باعث شده تا ورزش ما با مشکلات مختلف مواجه شود؛ این طور به نظر میرسد که مقاومتی در برابر ورزشکارانی که تحصیل کرده هستند وجود دارد؛ در حالی که قهرمانان ورزشی هم در بعد حرفهای ورزش خود به موفقیتهای خوبی در سطح جهانی و المپیک رسیدهاند و هم ورزش و شاخههای تربیت بدنی را به صورت آکادمیک دنبال کردهاند ولی هنوز بستر فعالیتهای آنها آماده نیست و ما به آن بلوغ فکری نرسیدهایم که از این نفرات استفاده کنیم.
نکته قابل توجه این است که سیاستهای کلی نظام بر آن است که به جوانها میدان داده شود ولی در عمل این طور نیست و اگر هم ورزشکار جوانی بخواهد کار کند، تبصره و بند و قانونهای زیادی پیش پای او گذاشته میشود و میگویند تجربه و سابقه کار ندارد؛ در این میان، قانونهای دیگری هم هستند که رعایت نمیشوند ولی درباره ورزشکاران سختگیریهای عجیبی صورت میگیرد. در این بین، اگر بخواهیم به آمارها هم مراجعه کنیم، میبینیم که شاید کمتر از ۴۰، ۳۰ درصد از فدراسیونها، باشگاهها، اماکن ورزشی و وزارت ورزش و جوانان از ورزشکاران در حوزه تخصصی خودشان استفاده میکنند. دلیل این اتفاق هم این است که ما هنوز ورزش را یک علم نمیدانیم. وقتی ورزش جزو آخرین موضوعاتی است که بودجهاش تصویب میشود، به ورزشکاران دانش آموخته هم چندان توجهی نمیشود و سرریزهای حوزههای دیگر وارد ورزش میشوند. این موضوع مثل این میماند که یک ورزشکار یا فوتبالیست وارد حوزه پزشکان شود و بخواهد در کار آنها دخالت کند. در حالی که ورزش علم است و نیاز به متخصصان خودش را دارد؛ الان ورزشکارانی که تحصیلات آکادمیک ورزشی دارند، زیاد هستند ولی بیکار ماندهاند. البته خود من یکی از ورزشکارانی بودم که این فرصت را پیدا کردم مدت کوتاهی در فدراسیون فوتبال به عنوان سرپرست دبیرکلی فعالیت کنم ولی از همان روز اول فشارهای زیادی وجود داشت که حضور من قانونی نیست و ۱۰ سال سابقه مدیریت را ندارم و حاشیههای مختلف دیگری هم وجود داشت ولی با این حال سعی کردم که وظایفم را بخوبی انجام دهم. اگر بخواهیم منطقی و اصولی راجع به این موضوع صحبت کنیم، فدراسیون یک اساسنامه داشت که یک سری اختیارات و شرح وظایف برای دبیرکل قائل شده بود و در این میان اتفاقهایی در فوتبال ایران میافتد که اجتنابناپذیر است؛ شاید هم یک سری وظایف دیگر با کار من تداخل داشت که به پای من نوشته میشد ولی اگر براساس شرح وظایف عملکرد من سنجیده شود، سعی کردم نماینده خوبی برای جامعه ورزشکاران جوان و تحصیل کرده باشم. امیدوارم این بستر باز هم برای جوانان ورزشکار فراهم شود و همان طور که در گام دوم انقلاب این موضوع گفته شده که باید به جوانها بها داده شود، این اتفاق بیفتد، چون خیلی از بچههای ورزشکار در این مسیر هستند که علاوه بر تجربیات عملی که دارند، تجربیات علمی خود را هم بالا می برند و امیدوارم از آنها بیشتر استفاده شود.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.