بر عرش و زمین شمس درخشان آمد
از جانب مکه بوی ریحان آمد
در قلب جهالت یک تشعشع از نور
از بهر هدایت سوی انسان آمد
از هیبت و نامش، طاق کسری لرزید
بر آدمیان دلیل و برهان آمد
تیر نگاهش، قرص ماهی را شکافت
بی پرده بگویم خود فرقان آمد
ناخواند کتاب و مکتبی نیز نرفت
لیکن همه کار بر وی آسان آمد
رب گفت بخوان نام خداوندت را
او گفت به چشم و قصه پایان آمد
او آمد و خلق را ز گمراهی راند
کوهی ز بلا به سوی شیطان آمد
ای منتظر خفته به خواب غفلت
برخیز و ببین علت قرآن آمد
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.