وحید شقاقی
استاد اقتصاد دانشگاه خوارزمی
بانک جهانی در دهه اخیر عمده مطالعات خود را به راههای ریشه کن شدن فساد در کشورها اختصاص داده است و به همه کشورها توصیه میکند که اگر بهدنبال حکمرانی مطلوب اقتصادی و رشد اقتصادی پایدار هستند باید کنترل و ریشه کنی فساد را بهصورت ویژه در دستور کار خود قرار دهند و این تأکید نشان میدهد که این نهادهای بینالمللی هم به این نتیجه رسیدهاند که موضوع اصلی که میتواند کشورها را از گردنه سخت مسائل اقتصادی همچون فقر و نابرابری نجات دهد، کنترل فساد است. از سوی دیگر فساد یک پدیده چند بعدی است و فقط مسائل اقتصادی را تحت الشعاع قرار نمیدهد بلکه حوزههای امنیتی، اجتماعی و فرهنگی را تحت الشعاع قرار میدهد. در حوزه مسائل اقتصادی فساد میتواند هزینههای تولید را افزایش دهد که این موضوع خود منجر به افزایش تورم میشود. همچنین فساد فرآیند سرمایهگذاری را کند میکند که این امر نیز موجب کاهش رشد اقتصادی میشود. از دیگر پیامدهای بروز فساد میتوان به این موضوع اشاره کرد که جذب سرمایههای خارجی نیز با مشکل روبهرو میشوند و سرمایهگذار خارجی میداند که اگر وارد کشوری شود که درگیر فساد است ،ریسک سرمایهگذاری در آن بیشتر است. پس فساد یک مانع جدی برای جلوگیری از ورود سرمایههای خارجی است. در بعد اجتماعی هم فساد اثرات مهمی دارد که میتواند به اقتصاد هم مرتبط باشد. فساد سرمایه اجتماعی را کاهش میدهد و اعتماد را سلب میکند. هنگامی که اعتماد سلب شود مشارکت و همدلی در جامعه کاهش پیدا میکند و عملاً فساد هنگامی که سرمایه اجتماعی را کاهش میدهد میتواند به کاهش رشد اقتصادی منجر شود، چون میان سرمایه اجتماعی و رشد اقتصادی ارتباط نزدیکی وجود دارد. فساد موجب تخصیص ناعادلانه سرمایههای انسانی در سطح سرزمینی میشود.
فساد موجب آشنا بازی هم میشود و همین امر زمینه توزیع نابرابر سرمایههای انسانی را رقم میزند. هنگامی که توزیع ناعادلانه سرمایه در کشور اتفاق بیفتد این میتواند به کاهش بهرهوری و رشد اقتصادی در آینده منجر شود. از دیگر پیامدهای فساد در حوزههای اجتماعی میتوان از دلسردی و ناامیدی در قشر جوان نام برد. فساد ناعدالتی را بالا میبرد و شکاف طبقاتی را به وجود میآورد. هنگامی که فساد افزایش یابد یک گروه پولهای بادآورده بدون کار و تلاش نصیبشان میشود که همین موضوع دلسردی نیروهای فعال و سالم را در کشور ایجاد میکند. فساد در جامعه موجب اعتراضهای درون سازمانی و برون سازمانی میشود. هنگامی که مردم میبینند یک گروه بدون شایستهسالاری منافع و پستها را در اختیار دارند یا مبالغ کلانی بهدست میآورند یأس و نومیدی زمینهساز انواع اعتراضها میشود.
فساد بتدریج ادراک فساد را بالا میبرد و هنگامی که ادراک فساد تشدید شود همه مردم هنگامی که میخواهند کسب و کار یا فعالیتی راه بیندازند نخستین کاری که انجام میدهند بهدنبال آشنا میگردند. چون درک نادرستی پیدا کردهاند که بدون رشوه کارشان پیش نمیرود.
فساد هم در حوزه علل و هم در حوزه پیامدها یک پدیده چند بعدی است که مسائل اقتصادی،امنیتی،فرهنگی و اجتماعی را در پی دارد. تقریباً میتواند موتور و ریشههای اقتصادی را از کار بیندازد. موتور رشد اقتصادی، توزیع مناسب سرمایههای انسانی و اجتماعی، توزیع مناسب نیروی انسانی، توزیع کارآمد و بهینه سرمایههای فیزیکی و منابع فیزیکی از این موارد است. هنگامی که فساد دو موتور انسانی و فیزیکی را از کار میاندازد مانع رشد اقتصادی و سرمایهگذاری میشود. در واقع میتوان گفت هر امری که امنیت جامعه را تهدید میکند رد پای نابرابری و فساد در آن وجود دارد. در حال حاضر قبح فساد ریخته است و هنگامی که قبح هر مسألهای بریزد کار و مبارزه با آن سخت میشود. آنچه قابل تأمل است اینکه متأسفانه با فساد بهصورت علمی برخورد نکردیم و این مسأله هر روز وضعیتش بدتر میشود.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.